علی صاحبی در پاسخ به این پرسش که آیا رشته دانشگاهی و دانشگاه تنها راه رضایتمندی از زندگی و نیک‌زیستی همه جانبه است می‌گوید: واقعیت این است که در جهان بیش از یک راه برای خوشنودی وجود دارد.

آیا کنکور تنها راه موفقیت است؟ / علی صاحبی: به تعداد انسان‌ها مسیر برای رضایتمندی از زندگی وجود دارد / والدین باید مشخص کنند که می‌خواهند باغبان باشند یا مجسمه‌ساز؟

سلام نو سرویس اجتماعی: یک کنکور دیگر به پایان رسید و باز هم بسیاری با چشم‌هایی ناامید از در حوزه‌های کنکور خارج شدند و از نتیجه کار خود رضایت نداشتند. برخی دنبال شرکت دوباره و چند باره در کنکورند و برخی دیگر با رها کردن کنکور دنبال کار می‌گردند و خود را شکست خورده‌ای تمام عیار تصور می‌کنند.

اما آیا واقعا این چنین است؟ آیا موفقیت در کنکور تنها جاده ممکن برای کامیابی در زندگی است؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها با دکتر علی صاحبی، روانشناس و عضو هیات علمی موسسه بین‌المللی ویلیام گلسر گفت‌وگو کردیم. او در گفت‌وگو با سلام نو تاکید کرد که در ابتدا باید تعریفی از موفقیت به دست داد و بعد سنجید که آیا کنکور تنها راه ممکن موفقیت است یا خیر.

متن کامل گفت‌وگوی سلام نو با دکتر علی صاحبی را در ادامه بخوانید.

بدون مقدمه به مسئله اصلی بپردازیم. آیا کنکور تنها راه موفقیت است؟

برای پاسخ به این پرسش باید دانست که موفقیت را چه می‌دانیم و بعد از آن به چه منظور در کنکور شرکت می‌کنیم. در صورت پاسخ به این دو پرسش به این می‌رسیم که برای برخی کنکور تنها مسیر هویت یابی است و برای برخی دیگر دانشگاه، تحصیلات دانشگاهی و مدرک به هیچ عنوان هموار کننده مسیر موفقیت نیست.

اگر تعریف روشنی از موفقیت داشته باشیم متوجه می‌شویم که هر چیزی در این جهان تنها راه توفیق نیست. موفقیت را اگر صرفا پیشرفت یا به دست آوردن یک سلسله از دست آوردها مادی مثل شهرت و ثروت بدانیم با یک معنا رو به رو هستیم و اگر موفقیت را رضایتمندی و خرسندی از زندگی  یا آن چه که امروز در روانشناسی می‌گویند نیک‌زیستی روانی (Psychological well-being) بدانیم با معنای دیگری روبه‌رو هستیم. برای پاسخ به پرسش شما ما باید بدانیم کدام معنا از موفقیت را در نظر داریم.

برای درک این مسئله مثالی می‌زنم. آدمی مثل مایکل جکسون با یک آهنگ درآمدی میلیونی داشت، یک فوتبالیست هم به همین ترتیب است. این دو نفر ثروت و شهرت دارند، اما آیا احساس نیک زیستی و خوشبتی هم دارند؟

نوجوانان و جوانان احتمالا در پاسخ به این پرسش می‌گویند که ثروت، شهرت و دست آورد داشته باش؛ خوش بختی خودش می‌آید. در حالی که ما می‌دانیم آدم‌های ثروتمند و مشهور بسیاری هستند که ضرورتا خشنود نیستند و برای  کاهش درد روانی خود به مواد مخدر پناه می‌برند. به تعبیر دیگر این چهره‌ها به یک معنا موفق هستند، اما انسان خوشنودی نیستند و از زندگی رضایت ندارند.

در نتیجه من سوال شما را اینطور تغییر می‌دهم. آیا رشته دانشگاهی و دانشگاه تنها راه رضایتمندی از زندگی و نیک‌زیستی همه جانبه است؟ واقعیت این است که در جهان بیش از یک راه برای خوشنودی ما وجود دارد. انیشتن گفته بود که چون جهان بر اساس نظم ریاضی است و برای هر مسئله ریاضی هم بیش از یک راه حل وجود دارد در نتیجه برای طی کردن مسیر زندگی بیش از یک راه وجود دارد.

با این توصیفات به باور من یک جراح بسیار موفق، الزاما یک انسان نیک زیست و خشنود نیست و برای خشنودی به چیزی بیش از موفقیت در جراحی، شهرت و ثروت نیاز دارد.

در چنین مواردی پاسخ عموم مردم این است که آن جراح یا بازیگر بلد نیست زندگی کند، اگر ما آن پول را داشتیم زندگی کردن را بلد بودیم. نظر شما چیست؟

من همیشه به این افراد این پاسخ را می‌دهم که کسی که راه پول درآوردن را بلد است نمی‌تواند درست زندگی کند، آن وقت تو می‌توانی؟ کسی که چنین ادعایی دارد باید اول برود و ثابت کند که توان این را دارد که پول در بیاورد، بعد چنین ادعایی کند. کسی که نمی‌تواند پول در بیاورد چطور می‌خواهد با آن زندگی کند و خوشبخت شود؟

با آن چه که گفته شد من دست‌آورد، رشد، پیشرفت، شهرت و ثروت را موفقیت نمی‌دانم و آن را بخشی از روند نیک‌زیستی و خشنودی و موفقیت انسان می‌دانم.

با این توضیحات، تعریف موفقیت از نگاه شما چیست؟

از دیدگاه تئوری انتخاب موفقیت یک انسان در گرو این است که بتواند پنج نیاز اساسی خود را به صورت موثر و اخلاقی و زیبا برآورده کند. نیاز اول نیاز به بقا است. احساس امنیت روانی و شغلی زیرمجوعه این نیاز است. اگر ما همین یک نیاز را داشتیم مشکلات ما حل می‌شد ولی چهار نیاز دیگر هم داریم.

نیاز دوم، نیاز به عشق و احساس تعلق است که انسان باید بتواند در آن دوست داشته باشد و دوست داشته شود. نیاز سوم، نیاز به آزادی است که انسان می‌خواهد آزاد و مختار باشد و خودش برای خودش تصمیم بگیرد و به آن چه که عشق می‌ورزد برسد. نیاز چهارم نیاز به شکوفایی و پیشرفت است. در نهایت نیاز پنجم هم نیاز به تفریح است.

بیشتر بخوانید: همه تخم مرغ های هستی در سبد کنکور نیست/مشکل اصلی کنکور خانواده‌ها هستند

انسانی که بتواند این پنج نیاز را تامین کند و روابط غنی، خوب و زیبا با اطرافیانش داشته باشد از نظر ما یک انسان موفق است. انسانی که بهترین دانشگاه و بهترین رشته برود ولی دوستی نداشته باشد و با خانواده‌اش وقت نگذراند آیا انسان موفقی است؟ انسانی که بهترین رتبه و شغل را داشته باشد ولی دوستی نداشته باشد و کسی در اطرافش نباشد آیا موفق است؟

با این تعریف نه تنها دانشگاه، بلکه هیچ مسیری تنها مسیر ارضای این پنج نیاز نیست. ما باید مسیری را طی کنیم که بتوانیم این پنج نیاز خود را امروز، پنج سال بعد و پنج سال بعدتر نیز تامین کنیم و روابط خوب خود را حفظ کنیم. البته یکی از راه‌های ارضای این نیازها دانشگاه است و دانشگاه موقعیت خوبی هم هست، اما آیا تمام انسان‌های موفق از این راه رفته‌اند؟

دانشگاه برای کسانی که واقعا به دانش عشق می‌ورزند، از انجام درس لذت می‌برند و ذهنی آکادمیک دارند مسیر بسیار مناسبی است تا نیازهای خود را ارضا کنند، اما بسیاری پاسخ همین نیازها را از راه‌های دیگری تامین می‌کنند.

از چه راه‌های دیگری؟ 

من مثالی از خودم می‌زنم. من در یک شهرستان کوچک زندگی می‌کردم، اما عاشق این بودم که به دانشگاه تهران بروم چون می‌دیدم تمام آدم حسابی‌هایی که می‌شناختم، مثل دکتر مصدق و مهندس بازرگان دانشگاه تهران درس خوانده‌اند. ‌وقتی رفتم دانشگاه تهران فکر کردم که تنها راه احساس زیبا داشتن این است که استاد دانشگاه بشوم و مثل یکی از اساتیدی که روز اول دانشگاه دیدم درس بدهم.

وقتی استاد دانشگاه شدم دیدم بسیاری از انسان‌ها بسیار از زندگی خود لذت می‌برند، زندگی معناداری دارند، کارهای شگرفی برای مردم کرده‌اند و درآمد بهتری از من دارند و استاد دانشگاه هم نیستند. به همین دلیل بعد از ده سال از دانشگاه بیرون آمدم و امروز در هیچ دانشگاهی نیستم ولی پنج نیازم بهتر برآورده می‌شود و آزادی و اثر گذاری بیشتری دارم.

آیا کنکور تنها راه موفقیت است؟ / علی صاحبی: به تعداد انسان‌ها مسیر برای رضایتمندی از زندگی وجود دارد / والدین باید مشخص کنند که می‌خواهند باغبان باشند یا مجسمه‌ساز؟

درنتیجه اصالت با برآورده کردن این پنج نیاز است نه مسیر؛ شما باید دنبال مسیری بروید که این پنج نیاز را تامین کند و روابط انسانی شما را بسازد، چون روابط انسانی مثل چشمه آبی است که در زندگی شما جاری می‌شود.

به تعداد انسان‌ها مسیر برای نیک زیستی وجود دارد. چه انسان‌هایی که دانشگاه نرفتند و نیاز خود را برطرف کردند و چه انسان‌هایی که دانشگاه رفتند و هنوز در تامین پنج نیاز خود موفق نیستند.

در چنین فضایی پدر و مادر با چه متر و معیاری مدرسه‌ای را پیدا کنند که فرزندشان را در راه موفقیت یاری کند.

والدین اول باید مشخص کنند چه فرزندی می‌خواهند؟ والدین می‌خواهند باغبان باشند یا مجسمه‌ساز؟ برخی والدین فکر می‌کنند خمیری دارند و می‌خواهند از آن یک مجسمه مشخص بتراشند و برای این کار بچه را از این مدرسه به آن مدرسه می‌برند. در طرف دیگر برخی پدر و مادرها خود را باغبان می‌بینند و می‌گویند من بذر گلی دارم که باید از آن مراقبت کنم، حالا این بذر گل گاهی لاله سرخ است و گاهی لاله‌ای است که کمی گل بهی است. باغبان سعی نمی‌کند لاله‌ای که قرمز نیست را با فشار قرمز کند، بلکه سعی می‌کند آن را شکوفا کند.

در گام بعد، من به والدین می‌گویم که ببینید چه فرزندی می‌خواهید؛ یک مهندس، برنامه‌نویس و خلبان یا انسانی که مستقل، مشوق، توانمند و عشق‌ورز باشد. فردی که روابطی خوب دارد و ناکامی و شکست را تحمل می‌کند؟ دوست دارید فرزندتان بهترین جراح شهر باشد اما به شما فحاشی کند و سه ماه یک بار هم به شما سر نزند، یا انسانی باشد که از پس زندگی خود بر بیاید، به دیگران کمک بکند و با شما و دیگران مهربان باشد؟ والدین اگر به ما نگویند چگونه فرزندی می‌خواهند ما نمی‌توانیم بگوییم به چه مدرسه‌ای بروند.

من فرزندم را یک سال در مدرسه‌ای ثبت نام کردم که معلم آن در جلسه اولیا و مربیان می‌گفت من از ترم بعد بچه‌ها را در رقابت می‌اندازم تا شب هم بیدار بمانند و درس بخوانند! من گفتم به نظر تو هدف از آمدن به مدرسه چیست؟ او گفت بچه‌ها می‌آیند که درس بخوانند. من پاسخ دادم که نه! این تعریف نابخردانه و برای سه قرن پیش است! بچه‌ها به مدرسه می‌آیند که اجتماعی شوند، با هم تعامل پیدا کنند، دوست پیدا کنند و حل تعارض را یاد بگیرند. یاد گرفتن فیزیک و شیمی در خانه راحت‌تر و کم خرج‌تر است!

من نمی‌خواهم فرزندم رقابتی بار بیاید بلکه می‌خواهم انسانی باشد که از پس نیازهای خود بر بیاید و به نیازهای دیگران احترام بگذارد، وگرنه صرفا انسان باهوشی می‌شود مثل آقای خاوری که با هوش خوبش نقش بازی می‌کند و پول مردم را به کانادا می‌برد. این کسانی که کشور را غارت می‌کنند کم هوشند یا مدرسه خوب نرفتند؟

آیا کنکور تنها راه موفقیت است؟ / علی صاحبی: به تعداد انسان‌ها مسیر برای رضایتمندی از زندگی وجود دارد / والدین باید مشخص کنند که می‌خواهند باغبان باشند یا مجسمه‌ساز؟

ما باید ببینیم مدرسه می‌خواهد از دانش آموز ماشین کنکور بسازد یا انسان؟ من می‌خواهم فرزندم انسان بهتری باشد، زندگی کند، روحش پرورش پیدا کند. شما در مدرسه باید انسان تربیت کنید؛ نه آدم کنکوری. وقتی والدین جواب این سوال را بدهند که چه جور فرزندی می‌خواهند، آن وقت من می‌گویم چه مدرسه‌ای بروند.

اگر کسی با الگوی شما همراه باشد چه انتخابی دارد؟ آیا مدرسه‌ای داریم که از بچه‌ها انسان کنکوری و ماشین تست زنی نسازد؟

شاید گزینه‌های زیادی نباشند، ولی مدارسی هستند که خیلی زیاد از بچه‌ها برای کنکور کار نمی‌کشند.

و اگر چنین مدرسه‌ای نیافتند چه کنند که فرزندشان اسیر پروسه ساخت ماشین تست‌زنی‌ نشود؟

والدین بیشترین زمان را با فرزندان می‌گذرانند و بیشترین نفوذ را روی فرزندان دارند. اگر والدین برای فرزند وقت مفید بگذارند، با او گفت‌وگو کنند و به او مهارت‌های زندگی و تفکر خردورزانه را یاد دهند بسیاری از مشکلات حل می‌شود.

کد خبرنگار: ۹
۱دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید