مدیر شرکت مردی میان سال بود که عروس و داماد داشت و در پوشش فردی خیر از نظر مالی به من کمک می کرد. حتی همسرش که کارمند یکی از ادارات بود، ماهیانه مبالغی را به حساب بانکی من واریز می کرد و به نوعی دستم را می‌گرفت.

بارداری منشی مشهدی از رئیسش / رئیسم اصرار دارد بچه را سقط کنم!

به گزارش سلام نو، روزنامه خراسان نوشت: دیگر هیچ چیز برایم مهم نیست. یک هفته است که از خانه فرار کرده ام و آواره کوچه و خیابان شده‌ام ولی نمی خواهم جنین سه ماهه ام را سقط کنم چرا که ...زن 33ساله که مدعی است برای احقاق حقش دست به دامان قانون شده و به پلیس پناه آورده است، درباره قصه تلخ زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: در یک خانواده پنج نفره به دنیا آمدم و از همان دوران نوزادی جثه ای ضعیف و لاغر داشتم. پدرم با آن که کارگری ساده بود اما همه تلاش خود را برای رفاه و آسایش خانواده اش به کار می گرفت. مادرم نیز خانه دار و زنی بسیار مهربان است. در همین شرایط من که کوچک ترین عضو خانواده بودم تا مقطع دیپلم تحصیل کردم اما از همان دوران کودکی دچار بیماری صرع شدم و همواره دارو مصرف می کردم.

خلاصه 20بهار از عمرم گذشته بود که «فخرالدین» به خواستگاری ام آمد اما پدر و مادرم ماجرای بیماری مرا از همسرم پنهان کردند چون مدعی بودند اگر داروهایم را مرتب مصرف کنم، مشکلی در زندگی ام پیش نمی آید ولی روزی که همسرم و خانواده اش در جریان بیماری ام قرار گرفتند، آشوبی در خانواده شروع شد تا جایی که همسرم مرا طلاق داد و من دوباره به خانه پدرم بازگشتم.

اگرچه شکست بدی در زندگی خوردم اما بیشتر از آن، خیلی در این ماجرا تحقیر شدم و این موضوع بسیار آزارم می داد ،با این حال همه این تلخکامی ها را بخشی از سرنوشتم می دانستم تا این که حدود یک سال قبل و به پیشنهاد یکی از دوستانم در یک شرکت خصوصی به عنوان منشی استخدام شدم.از این موضوع شادمان بودم چون نه تنها از تنهایی و افسردگی رهایی یافته بودم بلکه درآمدی نیز داشتم و کمک حال خانواده ام بودم.

مدیر شرکت مردی میان سال بود که عروس و داماد داشت و در پوشش فردی خیر از نظر مالی به من کمک می کرد. حتی همسرش که کارمند یکی از ادارات بود، ماهیانه مبالغی را به حساب بانکی من واریز می کرد و به نوعی دستم را می‌گرفت. اما آرام آرام رفتارهای مهندس تغییر کرد به طوری که گاهی دستم را می گرفت و خودش را به من نزدیک می کرد. یکی دو بار به او تذکر دادم تا این که روزی به من گفت می خواهد از نظر مالی مرا حمایت کند و قصد انجام فعل حرام را ندارد.

او سپس از من خواست که به عقد موقت او در آیم. مهندس بیش از 20سال از من بزرگ تر بود و از سوی دیگر از همسرش خجالت می کشیدم. به همین دلیل پیشنهادش را نپذیرفتم اما او مدعی شد هنگامی که دچار تشنج شده ام از من فیلم گرفته است. من هم که از افشای این موضوع می ترسیدم، به ناچار به طور پنهانی به عقد موقت مهندس در آمدم.

هیچ کس از این موضوع اطلاعی نداشت تا این که حدود سه ماه قبل متوجه شدم باردار هستم. از شدت ناراحتی به خودم می پیچیدم و نمی دانستم چه کار کنم. همه مرا به عنوان دختری مجرد می شناختند. می ترسیدم رسوایی بزرگی به بار آید. وقتی ماجرا را به مهندس گفتم او اصرار کرد که باید جنینم را سقط کنم ولی وجدانم اجازه نداد جنین سه ماهه ام را از بین ببرم.

مدتی با افکارم جنگیدم تا این که هفته گذشته از خانه فرار کردم و آواره کوچه و خیابان بودم. بالاخره تصمیم گرفتم به قانون پناه بیاورم تا جنینم را حفظ کنم. اگرچه اصل صیغه نامه در دست مهندس است اما دفترخانه ای که عقد موقت مان را در آن جا ثبت کردیم می شناسم و ...شایان ذکر است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) رسیدگی قضایی به این پرونده آغاز شد و زن جوان نیز مورد مشاوره های روان شناختی قرار گرفت.

کد خبرنگار: ۱۴
۱دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • زهرا IR ۲۰:۴۹ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
    0 0
    یک اشتباه مثل دومینو بقیه اشتباهارو با خودش میاره خوب بخاطر بی توجهی کاردست خودت دادی جامعه پرش گرگه مثل این ریس شما اصلا منشی این مردان شدن آخرش همینه بهت پیشنهاد جنسی میدن

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید