سلام نو – سرویس سیاسی: این روزها به واسطه تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ نامزدهای مختلف وعده حل بحرانهای مختلف کشور را میدهند، بحرانهایی که عموما اقتصادی است.
ابراهیم رئیسی به عنوان اصلیترین نامزد انتخابات ریاست جمهوری وعده ایجاد یک میلیون شغل و کاهش ۵۰ درصدی هزینههای درمان را داده است و گفته تورم را تک رقمی میکند. سعید جلیلی از طرح سفر، ساخت مسکن و سبد غذایی گفته است. محسن رضایی وعده یارانه ۴۵۰ هزار تومانی داده و گفته ریال را بعد از دلار به قویترین ارز منطقه تبدیل میکند. امیرحسین قاضی زاده هاشمی از تورم تک رقمی و بهبود سه روزه وضعیت بورس سخن گفته است. همتی از تعامل با داخل و خارج حرف زده و مهرعلیزاده نیز وعده کشیدن افسار تورم را داده است.
آن چنان که قابل مشاهده است تورم، اشتغال، مسکن، بورس و به طور کلی اقتصاد محور اصلی برنامههای تمام نامزدهای حاضر در صحنه است. این در حالی است که راهکار حل مشکل اقتصادی بسیار روشنتر از بحرانهای دیگر کشور است، هرچند عمل به آنها ساده نیست و نیاز به زمان قابل توجهی نیز دارد.
در طرف مقابل ایران امروز با بحران فوری و مهمی به نام کرونا مواجه است، بحرانی که تمام انتخاباتهای دنیا را تحت تاثیر قرار داد و به نوعی از اصلیترین عاملهای سقوط دونالد ترامپ بود؛ با این وجود هیچ کدام از نامزدهای حاضر در صحنه انتخابات هیچ برنامه روشن، شفاف و مشخصی برای مدیریت بحران کرونا ارائه نمیکنند.
این بیتوجهی به کرونا در حالی رخ میدهد که نرخ مرگ و میر کروناییها در کشور همچنان بالاست و نرخ ابتلا نیز هنوز سه رقمی است و برای دو رقمی شدن آن به یک تا دو هفته پر فشار نیاز است.
اگر بحران کرونا را از صفحه مختصات بحرانهای ایران حذف کنیم و آن را بحرانی موقت، اما همچنان مهم بدانیم کشور باز هم با بحرانهایی اساسیتر از بحرانهای اقتصادی روبهرو است؛ بحرانهایی که به راهکارهایی بنیادینتر نیاز دارد. این راهکارها عموما نیاز به تغییر نگرش سیاستگذاران و تغییرات اساسی در ریلهای سیاستگذاری کشور دارد.
بحران آب و محیط زیست
شاید بتوان بحران آب و محیط زیست را یکی از بحرانهای اساسی امروز و فردای ایران دانست. بر اساس گزارشهای موجود از میان ۱۷ کشوری که از لحاظ بحران آبی رتبههای نخست جهان را در اختیار دارند، ۱۲ کشور در خاورمیانه و شمال آفریقا واقع شدهاند که این شامل تمام کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله ایران هم میشود.
بر اساس تازهترین برآورد «موسسه منابع جهان» قطر، رژیم صهیونیستی و لبنان در کنار ایران در صدر لیستی از کشورها هستند که با یک «بحران فوقالعاده» در زمینه آب دست به گریباناند و در آستانه «روز آخر» قرار دارند، یعنی روزی که منابع آبی در آن ممکن است به پایان برسد.
خبرگزاری فرانسوی از اندرو استیر، مدیر «موسسه منابع جهان» نقل کرده است که «آسیب ناشی از کمآبی، بدترین بحرانیست که هیچ کس در مورد آن حرفی نمیزند. ناامنی غذایی، بیثباتی اقتصادی، جنگ و مهاجرت پیامدهای این بحران هستند».
بحران آب در ایران دقیقا چنین شرایطی دارد. این بحران باعث کوچ جمعیت از مناطق کم آبی مثل سیستان و بلوچستان و اصفهان به شمال ایران و کم آبی برای اکثر نقاط کشور شده است، اما کسی درباره آن حرف جدی و مهمی نمیزند و مثل یک بحران با آن برخورد نمیکند.
این سکوت کر کننده در حالی اتفاق میافتد که بر اساس ارزیابی معاون راهبردی و نظارت بر بهرهبرداری شرکت مهندسی آب و فاضلاب کشور، تابستان ۱۴۰۰ حدود ۲۰۰ شهر ایران با تنش آبی روبرو خواهد شد.
وضعیت محیط زیست هم چندان بهتر نیست. اوضاع دریاچه ارومیه بحرانی است. کوچ جمعیت در حال تغییر زیست بوم شمال کشور است. جنگل زدایی به سرعت ادامه دارد. جنگلهای ایرانی در معرض نابودی قرار دارند، کارون خشک شده و به نظر میرسد مداخله آسیبزای دولت در طبیعیت با شیب بیشتری ادامه داشته باشد.
با این همه هیچ کدام از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ تا کنون هیچ اظهار نظر قابل توجهی درباره این دو بحران به هم پیوسته نکردهاند.
بحران جمعیت؛ ایران کشور پیران
کشوری که تا همین یک دهه پیش از جوانترین کشورهای جهان بود و جمعیت جوانش یکی از بزرگترین مزایای آن نسبت به دیگر رقبایش حساب میشد حالا با بحران سالمندی و کاهش رشد جمعیت روبهرو است.
آن چنان که حسامالدین علامه، رئیس دبیرخانه شورای ملی سالمندان کشور، در گفت وگو با خبرنگار ایرنا اشاره کرده ایران در گیر بحران سالمندی است. او با تاکید بر این مسئله میگوید: اگر در هر کشوری تعداد سالمندان بالاتر از ۶۰ سال افزایش یابد، سطح توانمندی اقتصادی، رفاهی و اجتماعی را کاهش می دهد اما از سوی دیگر بهبود وضعیت سلامت و بهداشت و بهزیستی در افزایش طول عمر تاثیر مستقیم دارد و تعداد سالمندان را افزایش می دهد. به طور مثال امید به زندگی اکنون به بالای ۷۰ سال رسیده است.
شاید در یک نگاه مختصر بحران سالمندی به خطرناکی بحران آب و محیط زیست نباشد، اما واقعیت این است که با توجه به سیاستهای فعلی حاکم بر کشور این بحران بسیار خطرناکتر از چیزی است که باید باشد.
بحران سالمندی یا با سیاستهای تشویقی افزایش جمعیت مهار میشود یا با مهاجرت. ایران امروز هم به دلیل نگاه سیاستگذاران که مهاجرین را یک فرصت نمیدانند و هم به خاطر شرایط اقتصادی چندان کشور مهاجر پسند و مهاجر پذیری نیست. افغانهای مهاجر به ایران یا در حال کوچ از ایران به ترکیه و اروپا هستند یا در صورت ماندن در ایران از تمام ظرفیتشان استفاده نمیشود.
با این رویکرد تنها راه باقی مانده برای حل بحران سالمندی افزایش نرخ تولد نوزادان است، نرخی که این روزها به شکل فاجعه باری شیب نزولی را طی کرده است. مسئولان برای افزایش نرخ زاد و ولد راهکارهایی مثل مبارزه با سقط جنین، مبارزه با عدم بارور کردن زوجین یا مسائلی شبیه این را در پیش گرفتند، سیاستهایی که به تولد نوزادان معلول، افزایش نوزادان بیسرپرست، سقط غیرقانونی و مسائلی از این دست منجر میشود و تاثیری بر مثبت شدن نرخ جمعیت ندارد.
نامزدهای انتخابات تا این لحظه هیچ حرف مهم و موضع روشنی درباره بازنگری در سیاستهای مهاجرتی یا جمعیتی نزدهاند و هیچ راهکار روشنی برای حل کردن بحران جمعیتی ایران ندارند.
بحران آب و محیط زیست و بحران جمعیتی تنها دو مورد از بحرانهای بنیادین ایران است که اساسا مورد توجه نامزدهای انتخابات قرار نگرفته، بحرانهایی که در صورت ادامه بیتوجهی میتوانند هزینههایی غیرقابل جبران را برای کشور ایجاد کنند.
نظر شما