سلام نو - سرویس سیاسی: همه آمدند! از وزاری محمود احمدینژاد تا خود احمدینژاد و از مصطفی تاجزاده و محسن هاشمی تا ابراهیم رییسی و علی لاریجانی. از نظامیها سابق تا نامزد جوان انقلابی. در بین چهرههای مشهور شاید تنها محمدباقر قالیباف است که به دلیل حضور رییسی در انتخابات اساسا قید رقابت ریاست جمهوری را زده است.
اما چه شد که با وجود ابلاغیه تند و تیز شورای نگهبان باز هم چهرههای سیاسی بسیاری نامزد انتخابات ریاست جمهوری شدند؟ آیا این نامزدیها باعث احیای فضای سیاسی در کشور میشود و انتخابات را هیجانیتر میکند؟ در گفتوگو با محمد صادق جوادی حصار، روزنامهنگار و فعال سیاسی اصلاحطلب به بررسی این مسائل پرداختیم و درباره اثر ثبت نام چهرههایی چون احمدینژاد و تاجزاده پرسیدیم.
در ادامه گفتوگوی سلام نو با محمد صادق جوادی حصار را میخوانید.
جو سرد جامعه و ابلاغیه محدود کننده شورای نگهبان باعث شد تا بسیاری انتظار این حجم از ثبت نام چهرههای سیاسی را نداشته باشند. دلیل این استقبال جالب توجه را چه میدانید.
به گمان من موضع رییس جمهور در برابر ابلاغیه شورای نگهبان فرآیند امید آفرینی در انتخابات را به شکل معناداری سرعت بخشیده است و باعث امیدواری داوطلبین شرکت در انتخابات شده است. به دلیل دستوراتی که او به وزارت کشور داده است عده بسیار زیادی اندیشیدهاند که حتی اگر توسط شورای نگهبان تایید صلاحیت نشوند، به عنوان شهروندانی که محدود شدهاندُ، مورد حمایت نهاد ریاست جمهوری و شخص رییس جمهور خواهند بود. این مسئله باعث میشود تا چهرههای مختلف امید بیشتری برای تایید صلاحیت داشته باشند.
یک دلیل دیگر هم این است که بخشی از داوطلبین انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ ترجیح میدهند رد صلاحیت آنها در انتخابات از جنس رد صلاحیت احتمالی آقای تاجزاده و به علت گفتمان اصلاحطلبانه انتقادی و اعتراضی باشد.
با توجه به این موضوع استقبال کدام چهره میتواند پیش فرض یک انتخابات کم رمق با نامزدی از پیش برنده را به بر هم بزند و صحنه انتخابات را دست خوش تغییرات جدی کند؟
به نظر من نمیتوان دنبال قهرمان گشت. تصور من این است که شورای نگهبان در نهایت چهرههای تابو شکن را تایید صلاحیت نخواهد کرد، در نتیجه احتمال ریزش جدی رای وجود دارد.
یکی از مزایای حرکت قطبی، به خصوص دوقطبی، این است که این شکل از کُنش میتواند عده زیادی را با خود همراه کند ولی مشکل این حرکت آن جا است که اگر یکی از راسهای دو قطبی حذف شود، شاهد ریزش جدی رای خواهیم بود.
در چنین شرایطی و با توجه به رد صلاحیتی که شما هم به آن اشاره کردید، آیا علی لاریجانی میتواند نقشی مانند روحانی ۹۲ را ایفا کند و تبدیل به پدیده انتخابات شود؟
در عرصه سیاست، به شرط عاقلانه بازی کردن، ناممکن وجود ندارد. با این وجود برای این که چنین اتفاقی بیافتد باید صفحه شطرنجی محکم و غیرژلاتینی چیده شود که رنگ و جای مهرهها در آن مشخص باشد و دچار به هم ریختگی نشود.
بعد از چیدن صفحه شطرنج، آقای لاریجانی باید داشتههای خود را ارائه دهد و شان خود را در تیم مشارکتی یا ائتلافی مشخص کند و در مرحله بعد هم به صورت شفاف مشخص شود که در این ترکیب لاریجانی و شرکای احتمالی او چه شان، جایگاه و سهمی دارند تا حقوق ملت پایمال نشود.
یکی دیگر از چهرههایی که در انتخابات ثبت نام کرد محمود احمدینژاد است، کسی که گفته در صورت عدم تایید صلاحیت در انتخابات شرکت نخواهد کرد و بدنه رای خود را نیز به حمایت از هیچ کس دعوت نخواهد کرد.
من از صمیم قلب و به دلایل متعدد امیدوارم آقای احمدینژاد تایید صلاحیت شود. به هر شکل باید قبول کرد که آقای احمدینژاد طیف خاصی از شهروندان ایران را نمایندگی میکند و این طیف حق دارد در انتخابات نماینده داشته باشد؛ برای این نمایندگی چه کسی از خود احمدینژاد بهتر است؟
مسئله دیگر این است که ممناعت از حضور احمدینژاد جبهه مظلوم دیگری ایجاد می شود که امکان داشتن نامزد انتخاباتی را ندارد.
مظلوم واقع میشوند یا مظلومنمایی میکنند؟
نه واقعا مظلوم واقع میشوند. اگر آقای احمدینژاد بر اساس قانون در یک دادگاه صالح محاکمه شود و بعد از رسیدگی پرونده دادگاه ایشان را شایسته فعالیت سیاسی و اجتماعی در سطح ریاست جمهوری نداند و این رای در دادگاه تجدید نظر تایید شود، آن زمان خود طرفداران آقای احمدینژاد هم دنبال او نخواهند آمد. وقتی به کسی فرصت شرکت در انتخابات داده نشود، فکر میکند اگر من بودم میتوانستم شق القمر کنم و آسمان را به زمین بیاورم. چرا اجازه بدهیم عدهای بتوانند اغراق کنند؟
داوطلب دیگری که ثبت نامش در انتخابات جالب توجه بود مصطفی تاجزاده است. به نظر شما آقای تاجزاده چه هدفی را دنبال میکند؟
تصور من این است که نوع بازی بخشی از شخصیتهای سیاسی دو هدف داخلی و بیرونی را دنبال میکند. از منظر اهداف داخلی کسانی مثل آقای تاجزاده میخواهند مرز خود را با بخشی از اصلاحطلبان، اعتدالیون یا منتقدان حاکمیت مشخص و به زعم خود از آمیختگی گفتمان اصلاحطلبی با دیگر گفتمانها جلوگیری نموده و مرز خود را روشن کنند. از این جهت کسانی مثل آقای تاجزاده احتمالا میخواهند به نوعی مرزهای عقیدتی خود را با دیگران روشن کنند.
از منظر خارجی نیز ممکن است این گروه از کنشگران بخواهند به داخل و خارج پیام بدهند که اگر ۳۰، ۵۰ یا ۶۰ درصد مردم در انتخابات شرکت نکردند، این اتفاق به دلیل دعوت آنها بوده و سرمایه این عدم شرکت به حساب اصلاحطلبانی از جنس مصطفی تاجزاده میرود. مزیت این اتفاق آن است که امثال تاجزاده معتقدند که مردم شاید معترض باشند، اما برانداز نیستند، مردم اعتراض و انتقاد دارند اما به کلیت نظام و کشور فکر میکنند و نمیخواهند ایران در حوزههای مدیریتی یا حدود جغرافیای دچار تشتت شود.
به نظر من این رویکرد بسیار مثبت است و تعریف تواناییها و امکاناتی جدید برای بازیگران سیاسی است. البته آقای احمدینژاد هم چنین رویکردی دارد و احتمالا او نیز میخواهد عدم مشارکت بخشی از مردم را در سبد خود ذخیره کند. اگر روزی مبارزه بر سر رای اخذ شده بود، امروز احمدینژاد و تاجزاده برای ذخیره آرای عدم مشارکتی در سبد خویش مبارزه میکنند.
نظر شما