سلام نو – سرویس سیاسی: تقریبا سه روز از انتشار فایل صوتی گفتوگوی محمدجواد ظریف با سعید لیلاز میگذرد، گفتوگویی که در قالب تاریخ شفاهی دولت تدبیر و امید با وزیر خارجه آن انجام شد.
ظریف در این گفتوگوی سه ساعته نکات بسیاری را طرح کرد، نکاتی که به تعبیر فریدون مجلسی که با سلام نو گفتوگو کرد، رازهایی آشکار بودند و پیش از این بارها توسط تحلیلگران مختلف گفته شده بودند، ولی به هر شکل بیان آنها در آستانه انتخابات و از زبان وزیر امورخارجه معنایی دیگر به این حرفها میدهد.
هر کدام از حرفهای ظریف امروز محل بحث بخشی از جامعه است. گروهی به سخنانش درباره هواپیمای اوکراینی و دنبال علاج بودنش نقد دارند و برخی دیگر سخنان او درباره رابطه با روسیه را مناقشه برانگیز میدانند، اما مهمترین و جنجالیترین بخش سخنان ظریف بیتردید مربوط به رابطه او و سردار قاسم سلیمانی و رابطه دیپلماسی و میدان بود، سخانی که باعث شد تا بهانه لازم برای تخریب ظریف به دست مخالفانش بیافتد و از او با عناوینی چون حقیر و نارفیق یاد کنند.
نمایندگان مجلس یک به یک علیه ظریف توییت زدند و در راس آنان نیز محمدباقر قالیباف به دفاع از حاج قاسم سلیمانی پرداخت و نوشت: تدبیر و شجاعت حاج قاسم میدانها را فتح و معابر دیپلماسی را باز میکرد؛ چیزی جز سیاستبازی یا سادهلوحی نمیتواند این حقیقت روشن را کتمان کند. حالا که حاج قاسم نیست، نخواهیم گذاشت با فرصتطلبی برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود به او جفا کنند و نقش تاریخی شهید سلیمانی را وارونه جلوه دهند.
تخریب ظریف به اینجا ختم نخواهد شد، این مسئله از گارد محکم اصولگرایان و اردوگاه رسانهای آنان نیز مشخص است، به خصوص جریان حامی قالیباف احتمالا این خط رسانهای را به شکلی پررنگ پیگیری خواهد کرد چون توانایی این را دارد که مسئله دست بردن در اعداد جداول بودجه را پنهان کند.
با این همه باید این سوال را از تخریب کنندگان ظریف پرسید که آیا اساسا آن مصاحبه را گوش دادهاند یا بر اساس پیش فرض و توهم خود دست به نقد و تخریب وزیر خارجه زدهاند؟
در تمام فایل ۳ ساعته مصاحبه ظریف او حتی یک بار با گلایه، کنایه، بغض و ناراحتی از حاج قاسم سلیمانی یاد نمیکند یا آن طور که تخریب کنندگان ادعا میکنند به دست آوردهای او بیاحترامی نمیکند. ظریف – برخلاف ادعای مدعیان- حتی ضرورتِ وجود میدان و دستاوردهایش را زیر سوال نمیبرد بلکه تنها نقدش به بال میدان، نه شخص حاج قاسم، این است که مسیر بین دیپلماسی و میدان در مدت زمامداری او یک طرفه بوده است و میدان حاضر نشده موارد مورد نظر دیپلماسی را مد نظر قرار دهد.
به طور طبیعی میتوان این نقد و ادعای ظریف را پذیرفت یا خلافش سند و ادعا آورد، اما نمیتوان از حرفهای ظریف به این نتیجه رسید که او نافی ضرورتِ حضور ایران در میدان است.
ظریف در مصاحبه با روزنامه اعتماد نیز ضمن تاکید بر هماهنگی کامل با فرمانده شهید سپاه قدس عنوان کرد که هر جا هم اختلافی وجود داشت به مقامات عالی نظام رجوع و بر اساس دستور آنان عمل میکردند.
اشاره ظریف به اختلاف نظر در بحث استفاده از خطوط هواپیمایی یا دعوت مسکو از سردار سلیمانی اشاره به مواردی از اختلاف نظرها و عملها است که طبیعی به نظر میرسد.
بحث دیگر ظریف نیز توفیق میدان و اهالی میدان به دیپلماسی و اهالی سیاست در سیاستگذاری کلان کشور است که ربطی به شخص و شخصیت حاج قاسم سلیمانی یا هر فرمانده خاص دیگری ندارد و اشاره به دو وزنه اصلی سیاست خارجی ایران دارد. میتوان این دیدگاه ظریف را نیز رد کرد و اعای او را خلاف دانست، اما قطعا نمیتوان این حرف و دیگر حرفهای ظریف را بیاحترامی، نارفیقی یا ترور سیاسی حاج قاسم سلیمانی دانست.
متنی که امروز ظریف در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد نیز مهر تایید بر این حرف میزند. او با ابراز تاسف از اینکه یک بحث نظری محرمانه تبدیل به کشمکشی داخلی شده است، نوشت:
تقلیل بحث نظری در خصوص ارتباط دو بال قدرت خارجی جمهوری اسلامی ایران، یعنی دیپلماسی و میدان، به مثابه بهانهای برای دوگانه سازی میان نظامیان سرافراز و دیپلماتهای غیور که هر دو برای عزت و سربلندی ایران عزیز میکوشند، نه تنها کوته اندیشانه بلکه در تقابل کامل با نگرش این دانشجوی روابط بینالملل است که میدان و دیپلماسی را مقوم و مکمل میداند و نکته اصلی عرایضش—در نواری که نمیداند چگونه از آن سوی آبها سردرآورده—ضرورت تنظیم هوشمندانه رابطه میان این دو بال و تعیین اولویتها توسط ساختارهای قانونی و تحت اشراف عالی مقام معظم رهبری است.
اختلاف نظرهای سیاسی و دیپلماتیک بین نیروهای مختلف سیاسی یک کشور در تمام دنیا طبیعی است و به صورت روشن به چشم میخورد، به خصوص در کشورهایی که نیروی نظامی نقش جدیتری در دیپلماسی دارد. اختلاف نظرهای بین پنتاگون و وزارت خارجه یا اختلافهای سی.آی.ای (آژانس اطلاعات مرکزی) با دی.آی.ای(آژانس اطلاعات دفاعی) در آمریکا یا اختلاف نظر وزارت خارجه و ارتش در فرانسه تنها بخشی از این اختلاف نظرها است. تفاوت اینجا است که این اختلاف نظر در آمریکا بیشتر و در فرانسه کمتر به چشم میآید.
در ایران هم منطقا باید چنین باشد. دید دیپلمات و فرمانده نظامی به صحنه سیاست متفاوت است و به شکل طبیعی اختلافاتی در این بین بروز میکند. این هنر هماهنگ کننده دیپلماسی است که این اختلافها را مدیریت و از تکثر نظرات حداکثر بهره را ببرد.
محمدجواد ظریف از جمله کسانی است که همیشه این اختلاف نظر را به شکل شفاف بیان کرده و گفته است که حرفهایش را به مسئولین نظام شفاف، صریح و بدون لکنت میگوید، اما در وقت عمل بر اساس نظر و تصمیم نظام سیاسی عمل میکند و نه فتوا و نظر شخصی خود. او در بخشی از متن منتشر شده خود به این مسئله اشاره میکند و میگوید:
در ۴۰ سال گذشته کوشیدهام در تحلیل مجتهد و در اجرا مقلد باشم. در مقام کارگزار همواره تابع سیاستهای مصوب کشور بوده و از آنها با قدرت دفاع کردهام. اما در بیان نظر کارشناسی، عافیت طلبی، مماشات و خودسانسوری را خیانت دانستهام که از مولایمان علی علیه السلام آموختهام «إنَّ أعظَمَ الخِیانَةِ خِیانَةُ الاُمَّةِ، و أفظَعَ الغِشِّ غِشُّ الأئمَّةِ؛ همانا بزرگترین خیانت، خیانت به امّت است و زشت ترین دغلکاری، دغلکاری نسبت به پیشوایان است.
این عادت ظریف که نشان از شفافیت و صداقت او دارد با منافع بسیاری نیز همخوان نیست.
آنهایی که حاج قاسم را رفیق خطاب میکنند و خود را رفیق و یار حاج قاسم میدانند برای کمک به او چه کردند و بعد از شهادت او، به لطف خون او و تکرار نامش به چه جایگاههایی رسیدند؟ بعد از رسیدن به این جایگاهها قدمی در مسیر او برداشتند؟ به گواه کارشناسان و حتی بخشی از منتقدان منصف ظریف، وزارت خارجه تحت سرپرستی او بیشترین هماهنگی ممکن را با حاج قاسم سلیمانی و سپاه قدس داشت.
با وجود تمام این حرفها و واقعیتها، امروز نان تخریب کنندگان ظریف در نشنیدن کامل حرفهای او است. ظریف از تاکید حاج قاسم بر صلح یمن گفت، از نقش و کمک او در پیروزی دیپلماتیک ایران در عراق و افغانستان گفت و از مخالفتش با جنگ و خونریزی یاد کرد. اما این بخش از حرفهای او شنیده نشد، چون اگر قرار بر شنیده شدن این حرفها بود دیگر ابزار لازم برای تخریب ظریف و دستگاه دیپلماسی تحت راهبریاش جور نمیشد.
نظر شما