سلام نو – سرویس سیاسی: ۷۵ روز تا انتخابات ریاستجمهوری در تاریخ ۲۸ خرداد مانده است و نه تنها خبری از برنامه و ستاد نامزدها نیست بلکه اساسا خبری از نامزدهای اصلی انتخابات هم نیست و مردم نمیدانند چه کسانی نامزدهای نهایی یا حتی نیمهنهایی جناحهای مختلف کشور هستند.
حسین دهقان، محمد غرضی، سعید محمد، امیرحسین قاضیزاده هاشمی و عزتالله ضرغامی از میان اصولگرایان، محسن رهامی از میان اصلاحطلبان و علی مطهری فارغ از دستهبندیهای سیاسی به طور جدی برای انتخابات اعلام نامزدی کردهاند، نامهایی که عموماً نامزدهایی درجه دو هستند و شانس رأی آوری و حتی تایید صلاحیت کمی دارند. البته در این میان چهرههایی مثل رستم قاسمی، محسن رضایی، صادق خرازی، عباس آخوندی، مصطفی کواکبیان و برخی چهرههای نزدیک به محمود احمدینژاد فعالیت خود را به صورت جستهوگریخته آغاز کردهاند اما هنوز به صراحت اعلام نامزدی نکردهاند.
این اتفاق در شرایطی میافتد که با شروع پیک چهارم کرونا عملا شرایط تبلیغ و گردهمایی سیاسی نیز مهیا نیست و نامزدها برای معرفی خود به مردم با چالشهایی جدیتر از قبل مواجه هستند.
در چنین شرایطی برنامه عملا جای خود را به شعار و کمپین انتخاباتیِ حرفهای جای خود را به جنگ روانی و شور انتخاباتی شب آخر میدهد و یک مسئله ساده میتواند رای مردم را جا به جا کند.
مردم چطور سعید محمدی را نقد کنند که تمام سابقه قابل مشاهدهاش برای عموم، فرماندهی قرارگاه سازندگی خاتمی الانبیا است و هیچ مصاحبه جدی، چالشی و مفصلی ندارد؟ چطور عزتالله ضرغامیای را جدی بگیرند که ستاد ندارد؟ و چطور مطمئن باشند محسن رهامی نامزد اصلاحطلبان است یا هر نامزد دیگر اساسا توسط شورای نگهبان تایید صلاحیت خواهد شد یا نه؟
نگاه اصلی به شورای نگهبان
این تشخیص دیرهنگام نامزدها تا بیبرنامه بودن آنها، حاصل مسیری است که شورای نگهبان باید چیزی کمتر از یک ماه قبل از هر انتخابات، تازه اعلام نظر بکند. اگر شخصیت سیاسی خاصی مثل عباس آخوندی یا حسین دهقان قصد نامزدی در انتخابات را داشته باشند و این را از یک سال قبل اعلام کرده باشند و برنامه کافی هم تدارک دیده باشند، باز هم میتوانند به راحتی توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شوند.
حتی یکی از دلایل فقدان نامزد حزبی و جریانی مشخص و قدرتمند هم رویکرد شورای نگهبان است. امروز اصلاحطلبان تشکیلات به نسبت منسجمی برای معرفی یک نامزد واحد دارند. با این وجود در یک نگاه عملگرایانه آنها مجبورند به جای معرفی یک نامزد و کار بر روی آن، چند نامزد معرفی کنند و بعد از تایید صلاحیتها توسط شورای نگهبان تازه به فکر ائتلاف بین نامزدهای باقی مانده و تبلیغ نامزد ائتلافی باشند.
ضرورت اصلاح نگاه به انتخابات
شاید اینطور به نظر برسد که با اصلاح شورای نگهبان همه مشکلات حل شود، اما اینطور نیست. هرچند با حل مسئله نظارت استصوابی، مشکلِ مشخص کردن نامزدها حل و فضا رقابتیتر میشود اما تمام مشکلات حل نمیشود.
متأسفانه در کشور ما نگاه به انتخابات گاهی منفی است و عملکرد انتخاباتی رویکرد منفی تلقی میشود. به همین دلیل فرصت رقابت و تبلیغات انتخاباتی بسیار اندک است.
ما باید نگاه به انتخابات را باز تنظیم کنیم و فضایی را مهیا کنیم تا نامزدها امکان رقابتی جدی و شفاف را داشته باشند، رقابتی که بر سر ارائه برنامه باشد و تمامش را شعار و جنگ روانی تعیین نکند.
نظر شما