سلام نو – سرویس بینالملل: سند راهبردی ۲۵ ساله با چین بعد از نزدیک به ۵ سال تلاش امضا شد، برجام در جاده احیا است، آنطور که ظریف گفته سند همکاری راهبردی با افغانستان در حال تدوین است و سطح روابط ایران و روسیه نیز مدتها است که با نوسان کمی پیش رفته است.
آیا تمام این گامها را میتوان نشانی از تغییرات کلان در رفتارها و افقهای ایران در آستانه قرن جدید دانست؟ سندی مثل سند راهبردی با چین در صورت تحقق به تنهایی میتواند جایگاه ایران را در منطقه و خاورمیانه دستخوش تغییر کند، اگر این سند در کنار برجام، همکاری با اروپا و همکاری با همسایگانی مثل افغانستان قرار بگیرد، راههای پیش روی ایران به شکل قابل توجهی دستخوش تغییر میشود. در نتیجه گامهای جدید ایران در صورت تحقق باعث تغییرات فراوانی در موقعیت و البته رفتارهای کلان ایران خواهد شد.
ایران پس از جنگ به لطف منابع غنی خود به سرعت به رینگ رقابت منطقهای بازگشت و از افغانستان تا آذربایجان و از کویت تا ترکیه نقش آفرینیهای مهمی را انجام داد. به ویژه با هنر و وزن شخصی چون آیتالله هاشمی رفسنجانی نفوذ ایران در سطح منطقه تقویت شد. این نفوذ در دوران اصلاحات نیز ادامه داشت و پای اروپاییها نیز به ایران باز شد، اما در اواخر دولت اصلاحات پرونده هستهای همه چیز را عوض کرد.
پرونده هستهای ایران زمین بازی را تغییر داد. دست یابی ایران به انرژی هستهای مسئلهای بود که آمریکا نمیتوانست به آن بیتفاوت باشد. تحریمهای مختلف شروع شد و اروپا نیز از ایران خارج شد.
با ظهور دولت محمود احمدینژاد ایران به عنوان بازیگری تهاجمی در جهان معرفی شد. نه تنها روابط با اروپا به کمترین سطحش رسید بلکه نفوذ ساخته شده در دوران هاشمی نیز از دست رفت. عربستان از رقیب محترم به دشمن بدل شد، اسرائیل جای ایران را در آذربایجان گرفت، کشورهای حاشیه خلیج فارس تبدیل به لابیگران اصلی ضد ایران شدند و در نهایت پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل رفت.
تمام نفوذ ایران در کشورهایی مثل لبنان و عراق نیز محصول سرمایه معنوی انقلاب، فرهنگ مشترک و تلاشهای دوران هاشمی و خاتمی بود. در این میان تنها دست آورد دیپلماتیک دوران احمدینژاد بهبود روابط با آمریکای لاتین بود.
با ظهور اعتدالیون به رهبری حسن روحانی، دیپلماسی به مدار برگشت و بزرگترین دستاورد دیپلماتیک ایران در چند دهه اخیر یعنی برجام به ثمر نشست و ایران و آمریکا بعد از چند دهه بر سر یک میز مشترک نشستند و اروپا دوباره به ایران بازگشت، اما ظهور ترامپ معادلات را بر هم ریخت و با آسیب دیدن قدرت اقتصادی ایران، نفوذ خارجی ایران نیز با لطمه جدی مواجه شد.
با این همه در همین دوران نیز دیپلماسی ایران، آمریکا را در شورای امنیت منزوی کرد و توانست فاصله خوبی بین آمریکا و اروپا ایجاد و برجام را از چنگ ترامپ خارج کند.
به نظر میرسد مجموع این تجربهها و تجمیع آنها باعث شکلگیری راهبردهای کلان جدیدی در ایران شده است، راهبردی که به شکلگیری اولین سند راهبردی ایران و یک قدرت جهانی انجامید. این سند از این جهت قابل توجه است که ایران با وجود روابط نزدیک با چین، روسیه و حتی برخی کشورهای اروپایی، هیچگاه موفق به امضای سند راهبردی نشده بود.
بخشی از این عدم موفقیت محصول اختلاف نظر ایدئولوژیک ایران با کشورهای دیگر است و بخشی نیز حاصل فشارهای آمریکا که باعث تهدید شرکا و تضعیف خود ایران شده است.
از این منظر قرارداد راهبردی با چین را میتوان محصول واقعگراتر شدن نگاه ایران به دنیا، تقویت جایگاه آن در دولت روحانی و البته قدرتمند شدن شرکای ایران دانست، با این همه آن چنان که محمدجواد ظریف گفت همانطور که آغاز روند امضای سند با چین بعد از امضای برجام بود، استفاده کامل از ظرفیتهای آن نیز وابسته به احیای برجام و تصویب FATF است.
آمریکا زورگو و دشمن است، اما قدرتمند است و به لطف دلار، ناظم سیستم اقتصادی جهان است. آمریکا اصلیترین رقیب چین است، اما همزمان بزرگترین شریک آن هم هست. آنچنانکه آمریکا ضمن رقابت با روسیه مراودات اقتصادی مهمی نیز با آن دارد. در نتیجه نپذیرفتن برخی موارد مثل FATF نه تنها دست ایران بلکه دست شرکایی مثل چین و روسیه را نیز میبندد.
به نظر میرسد سیاستگذاران با فهم این مشکلات و با درک موقعیت ژئوپلتیک و ژئواکونومیک ایران، تصمیمات کلانی را برای کشور گرفتهاند که اندکاندک در حال رخ نمایی هستند، تصمیماتی که حتی میتواند نقش ایران در خاورمیانه را دستخوش تغییراتی اساسی کند.
نظر شما