سلام نو – سرویس سیاسی: شوالیه یک دهه پیش اصولگرایان، مردی که طومار اصلاحطلبان را در هم پیچید، جلوی هاشمی ایستاد و معجزه هزاره سوم بود، این روزها تبدیل به بلای جان اصولگرایان شده است و کاری با آنها کرده که نه خاتمی، نه هاشمی با آنها نکردند.
محمود احمدینژاد که روزی یارِ شاطر اصولگرایان بود، امروز تبدیل به بارِ خاطر آنها شده و هر حرکت، حرف و گفتوگویش آنها را به دردسری جدید میاندازد.
در تازهترین حرفهای احمدینژاد او انگشتِ اشاره اتهام برانگیزش را این بار به سمت حامی قدیمی خود یعنی غلامعلی حدادعادل گرفته است و اتهاماتی کمنظیر، مثل دست بوسی فرح را متوجه رییس اسبق مجلس شورای اسلامی کرده است.
ماجرا از همایش سیاسی اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان شروع شد، جایی که حدادعادل در پاسخ به سوال دانشجویان درباره احتمال حضور احمدینژاد در انتخابات گفت: آمدن احمدینژاد را اصلا به عنوان شوک انتخابات در نظر نگیرید؛ یعنی تکلیف روشن است. زیاد تحت تاثیر موضعگیری و فضای مجازی و حرف زدنها نباشید. چنین اتفاقی نخواهد افتاد، دفعه قبل هم نیفتاد، حالا که ۴ سال هم گذشته و بدتر هم شده است.
حرف حدادعادل حرف جدیدی نبود. صادق خرازی یک نوبت در گفتوگو با رضا رشیدپور تاکید کرد که دیگر به احمدینژاد اجازه بازگشت به سیاست داده نمیشود. محمد مهاجری و تعداد زیاد دیگری از فعالین سیاسی نیز چنین دیدگاهی درباره احمدینژاد دارند و شانسی برای بازگشت او به صحنه رسمی سیاسی کشور قائل نیستند.
با این همه حرفهای این بارِ حدادعادل به خاطر نزدیکی به زمان انتخابات و البته حواشی دور احمدینژاد بسیار حاشیه برانگیز شد. بسیاری از او انتقاد کردند که چرا در آستانه انتخابات دنبال مهندسی فضای انتخابات و برخی دیگر با اعتراض به حداد از او خواستند جای شورای نگهبان اظهار نظر نکند.
جدیترین واکنش را اما خود محمود احمدینژاد داشت و حملهای کمنظیری به حدادعادل کرد و گفت: آقایی که این حرفها را زده است در سال ۸۴ هم تا لحظه آخر انتخابات، با کمک دوستانش سنگینترین فشارها را به بنده آوردند تا به نفع کاندیدای مورد نظرشان انصراف دهم. در دوره ریاستجمهوری نهم هم اینها در طول مجلس هفتم، بیشترین ممانعتها، تخریب، فشارها و انواع ترفندها را به کار گرفتند تا مانع از خدمات دولت به مردم شوند. در طول ۱۶ سال اخیر یعنی قبل از سال ۱۳۸۴ تا امروز این آقا همیشه مخالف بنده بوده و به شدت علیه اینجانب فعال بوده است.
او در ادامه با حمله شخصی به حدادعادل ادامه داد: ما چگونه می توانیم انتظار داشته باشیم که با نقش آفرینی عده ای که قبل از انقلاب دست فرح پهلوی همسر محمدرضا شاه پهلوی را می بوسیدند اما بعد از انقلاب به تعبیری رنگ عوض کردند و تبدیل به سوپر حزب اللهی شدند و در نتیجه به کارها وارد شدند اوضاع کشور درست شود؟!
حدادعادل نیز به سرعت واکنشی به ادعاهای احمدینژاد نشان داد و از رفتار دیکتاتور مابانه وی با مجلس هفتم سخن گفت و با اشاره به اتهام دست بوسی فرح افزود که این حرف "دروغ محض چندشآور و سناریوی رسوایی است که فقط دشمنان از آن سود میبرند". حدادعادل در انتها تاکید کرد که حق شکایت از رییس دولت نهم و دهم برای او محفوظ است.
احمدینژاد به دنبال چیست؟
تقریبا همه میدانیم که کار احمدینژاد و اصولگرایان چطور به اینجا رسید؛ به جایی که حدادعادل دست بوس فرح خطاب شود و احمدینژاد دیکتاتور.
همه به خوبی به خاطر دارند احمدینژادی که اصولگرایان در سال ۸۸ آن همه هزینه برای او دادند چطور مشایی را برخلاف نظر رهبری به عنوان معاون منصوب کرد، یک شنبه سیاه را در مجلس رقم زد، چندین و چند روز قهر کرد و خانه نشین شد و در پرده آخر هم برخلاف نظر صریح رهبری در انتخابات شرکت کرد. با این همه، سوال مهم این است که امروز محمود احمدینژاد به دنبال چیست؟ آیا واقعا در پی حضور در انتخابات است؟
هرچند سخن امثال حدادعادل یا خرازی موضع نظام یا شورای نگهبان نیست، اما حرف آنها چندان هم دور از واقعیت نیست، آنچنان که عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان، تابستان امسال در سخنانی گفت: میتوان توصیه کرد افرادی که در گذشته رد صلاحیت شدهاند، دیگر ثبت نام نکنند.
سابقه رفتار نظام در برابر چهرههای سیاسی مختلف نیز نشان داده است که با فشار، مصاحبه یا مواضع عجیب و غریب نمیتوان انتظار تایید صلاحیت در انتخابات را داشت و راه فعلی احمدینژاد هم به تایید صلاحیت ختم نمیشود. اگر قرار بر شور آفرینی باشد نامزد اصلاحطلب و اصولگرای منتقد وجود دارد، اگر قرار بر کار جهادی باشد نامزد مناسب وجود دارد و اگر قرار بر اتحاد اصولگرایان هم باشد باز هم نامزد کافی و وافی وجود دارد.
نظام نه با قحط الرجال مواجه است و نه شرایط، شرایط خاصی است که احمدینژاد در آن امید به تایید صلاحیت داشته باشد. پس رییس دولت نهم و دهم دنبال چیست و از این همه فعالیت چه هدفی را دنبال میکند؟
به نظر میرسد در گام نخست احمدینژاد میخواهد ثابت کند که قصد تن دادن به شرایط را ندارد و اصلا شبیه محمد خاتمی نیست. در گام بعد نیز میخواهد حداکثر هزینه ممکن را برای اصولگرایان بتراشد و در این مسیر ضرباتی کاری را نثار آنهایی کند که در سالهای گذشته چوب لای چرخ او گذاشتند و نقشی پررنگ در میان اصولگرایان دارند.
در نمونه مشابه احمدینژاد و جریانش سفت و محکم پای زدن برادران لاریجانی ایستادند و در نهایت نیز ضرباتی کاری به آیت الله آملی لاریجانی وارد کردند و باعث تضعیف جایگاه سیاسی او به خصوص در اذهان عمومی شدند. حالا به نظر میرسد احمدینژاد باز هم پروژهای چونان آن پروژه برای دیگر اصولگرایان را در سر دارد.
همه به خوبی میدانند که حدادعادل در انتخابات مجلس چه نقش پررنگی در میان اصولگرایان داشت و عامل آشتی اجباری قالیباف و پایداری بود. حالا هم حدادعادل یکی از چهرههای مهم وحدت اصولگرایان است و تخریبیش میتواند باعث تشویش بیشتر اصولگرایان شود. اما چرا احمدینژاد به سراغ حدادعادل رفته و مثلا باهنر را هدف نگرفته است؟
دلیل اول آن است که مشت اول را حدادعادل زد و بازی را او شروع کرد. دلیل دوم هم جایگاه نامناسب حدادعادل در اذهان عمومی است. از فضای سیاسی تا عملکرد حدادعادل در فرهنگستان زبان جایگاه او در افکار عمومی چندان مستحکم نیست و همین فضا را برای برنامه احمدینژاد مهیاتر میکند، فضایی که علیه باهنری که در سایه نشسته است وجود ندارد. با این همه نباید تصور کرد که کار احمدینژاد همینجا تمام میشود.
سخنانی که احمدینژاد علیه حدادعادل بیان کرد بخشی پنهان داشت و آن این بود که او تازه در ابتدای راه قرار دارد و به نظر میرسد میخواهد حداکثر استفاده را از فضای انتخابات بکند. سوال اینجا است که او در این فضا به دنبال زدن چهرههایی مثل حدادعادل و محمدرضا باهنر است یا برنامهای ویژه برای نامزد اصلی اصولگرایان در انتخابات ۱۴۰۰ دارد؟
نظر شما