سلام نو – سرویس بینالملل: یک دهه از بهار عربی یا همان بیدار اسلامی میگذرد، خیزشی که از تونس آغاز شد، در مصر اوج گرفت و به بسیاری از کشورهای عربی سرایت کرد. حالا در یازدهمین سال این موج و خیزش مهم، دست آوردهای آن در معرض دید قرار دارند. منطقه خاورمیانه و اطراف آن به شدت از این اتفاق متاثر شدند و معادلات ژئوپلیتیک دستخوش تغییرات فراوان شد، دیکتاتورها سقوط کردند و نسلها عوض شدند.
به گزارش سلام نو، اما این تمام ماجرا نبود و نیست. یک دهه پس از آن موجهای حیرت برانگیز که معادلات تمام قدرتهای بینالمللی و منطقهای را عوض کرد باید اعتراف کرد که هیچ چیز آن طور که انتظار میرفت پیش نرفت. تونس هر چند دموکراتتر شده است، اما هنوز نتوانسته از نظر اقتصادی به دوران دیکتاتوری برسد. مصر به دست دیکتاتوری خشنتر از حسنی مبارک افتاده است. لیبی برزخی است که دوران قذافی در برابر آن بهشتی موعود به نظر میرسد.
خودسوزی محمد بوعزیزی، دستفروش تونسی، در ماه دسامبر سال ۲۰۱۰، آغاز کننده تظاهرات گسترده در تونس بود؛ تظاهراتی که نهایتاً باعث شد در عرض چند هفته زین العابدین بن علی، رئیس جمهوری تونس از قدرت کنارهگیری کند. انقلاب تونس را باید موفقترین انقلاب بهار عربی یا بیداری اسلامی دانست. این انقلاب پس از کشته شدن ۳۳۱ نفر در کمتر از یک ماه به پیروزی رسید و با تمام کموکاستها حکومت برآمده از آن هنوز به شکل دموکراتیک برقرار است، هرچند رکود اقتصادی مردم را تحت فشار قرار داده است.
مهره بعدی این دومینو مصر بود. زمستان ۲۰۱۱ بهار به مصر رسید و سازمانهای امنیتی و نظامی مصر پس از یک ماه مقاومت در برابر مردم و بیش از ۱۰۰۰ کشته عقب نشینی کردند. دولت مبارک سقوط کرد و یک شورای انتقالی نظامی جای آن را گرفت. انقلاب مصر نام میدان التحریر را جهانی کرد.
اخوان المسلمین بالاخره بعد از چند ده سال مبارزه در زادگاه خود به قدرت رسید. محمد مرسی، نخستین رئیسجمهور برگزیده در یک انتخابات آزاد به عنوان نماینده حزب آزادی و عدالت، بازوی سیاسی اخوان، در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کرد و جای مبارک را گرفت. ما مرسی را با سفرش به ایران به خاطر داریم.
با این همه حکومت اخوان دیری نپایید و انقلاب مصر به سرعت به دست ضدانقلاب افتاد. حسنی مبارک طرفداران قابل توجهی داشت و مرسی نیز نتوانسته بود بر امور تسلط پیدا کند و به همین دلیل یک سال بعد عبدالفتاح السیسی، رئیس ستاد مشترک ارتش علیه رئیس جمهور کودتا کرد، او را به زندان انداخت و خود بر جای او تکیه زد. السیسی در دو مرحله هواداران مرسی را قتل عام و مخالفان را به شدت سرکوب کرد. در نهایت نیز محمد مرسی در یکی از جلسات دادگاه خود درگذشت و السیسی در فرانسه نشان افتخار این کشور را از دستان ماکرون دریافت کرد. این سرنوشت تلخ مشهورترین انقلاب جهان عرب در دهه گذشته بود.
وضعیت در لیبی از مصر هم بدتر است. لیبی حکومتی با نهایت خفقان را داشت. سرهنگ معمر قذافی، رهبر سابق این کشور، چهار دهه مخالفان را در سکوت زندانی، قتل عامل و سرکوب میکرد. در موج انقلابهای عربی تنش در لیبی اوج گرفت. بخشی از ارتش بر سرهنگ شورید و جنگ شهری بین مردم، بخشی از ارتش و هواداران قذافی شروع شد. غرب این بار به سرعت به نفع مردم مداخله کرد. قذافی پس از یک سال بدون هیچ دادگاهی به قتل رسید.
بعد از آن اوضاع لیبی روزبهروز بدتر شد. شرق لیبی یک دولت غربش دولتی دیگر داشت. شمالش دست یک گروه و جنوبش دست یک قبیله بود. ترکیه از یک گروه و اعراب از دیگری حمایت میکردند. در این میان اروپاییها با خیال راحت مناطق نفت خیز را در اختیار گرفتند و نفت لیبی را غارت کردند. لیبی امروز زمین جنگ سالاران است. به کت و شلوارهای اتوکشیده نگاه نکنید، وضعیت لیبی گاها از افغانستان زیر نظر طالبان هم بدتر است.
در بقیه کشورها هم اوضاع مناسب نیست. انقلاب بحرین عملاً فراموش شد. مخالفان سرکوب شدند و حاکمان با قدرت در جای خود ماندند. سوریه به زمین جنگی بینالمللی بدل شد که هر کشوری در آن دنبال چیزی است. اسد شاید گزینه مطلوبی برای برخی گروههای سوری نبود، اما مخالفانش نشان دادند که اسد در برابر آنان چهرهای دموکرات، روشنفکر و صلح دوست است! وضعیت یمن هم که به لطف عربستان از لیبی بدتر است. عربستان اعتراضات داخلی یمن را متوهمانه به زمین نبردی با ایران بدل کرد و یکی از فاجعهبارترین بحرانهای انسانی چند سال اخیر را در این کشور عربی رقم زد.
بهار عربی یا بیداری اسلامی فرقی ندارد، بسیاری امیدوار بودند این موج خیزش، موج چهارم دموکراسی، عامل تغییر خاورمیانه و در هم کوبنده دیکتاتورها باشد، اما انگار شانس با مردم خاورمیانه یار نیست و حتی انقلابهای مردمی آنان نیز نباید سرانجام خوبی داشته باشد.
نظر شما