به گزارش سلام نو به نقل از اعتماد، محمد درودیان، نویسنده و راوی جنگ تحمیلی در یادداشتی نوشت: با گذشت ۴۰ سال از آغاز جنگ و ۳ دهه از پایان آن، به دلیل ظهور نسل جدید و تغییر در شرایط، تجربه تاریخی جنگ با عراق از «تجربه زیسته» در زمان و مکان، به «تجربه گفته» تبدیل شده است. نسلی که جنگ را تجربه کرده هم اکنون درباره آن، نظرات و خاطرات خود را بیان میکند و صورتی از گفتوگوی چالشبرانگیز میان دو نسل به وجود آمده است که به بخشی از آن در این یادداشت اشاره خواهد شد.
عملیات کربلای ۴ در سوم دیماه ۱۳۶۵ آغاز و تنها ۲۴ ساعت بعد به دلیل هوشیاری دشمن متوقف شد. دو هفته بعد با پیروزی در عملیات کربلای ۵، شکست عملیات کربلای ۴ و علت آن، در گفتمان عمومی درباره عملیاتهای نظامی در جنگ، «دیده» نشد، هر چند بحثهای بسیار عمیقی درباره علت شکست عملیات کربلای۴ در همان زمان در جلسات فرماندهان جنگ و مسوولان سیاسی کشور صورت گرفت که اسناد و گزارشهای آن در مرکز اسناد سپاه موجود است.
بازگشت پیکر شهدای غواص دست بسته به کشور، عملیات فراموش شده کربلای ۴ را وارد تاریخ کرد. واکنش عمومی جامعه به مظلومیت شهدای غواص، موجب طرح این پرسش شد که آیا عملیات کربلای۴ با وجود اطلاع از هوشیاری دشمن انجام شد یا اینکه پس از شروع عملیات و اطلاع از هوشیاری دشمن، دستور توقف آن صادر شد؟ تصور میکردم نحوه واکنش جامعه به بازگشت شهدای غواص و پرسش از نحوه تصمیمگیری در عملیات کربلای۴، این مساله را به یکی از مسائل پایدار در گفتمان عمومی از جنگ، مانند پرسش از علت وقوع و ادامه جنگ تبدیل خواهد کرد. در حالی که حداقل تاکنون چنین وضعیتی ایجاد نشده و با گذشت زمان، شاید مساله عملیات کربلای۴ مجددا مورد توجه قرار بگیرد، ولی بر این باور هستم که چنین نخواهد شد.
در عین حال به مناسبت سالگرد عملیات کربلای۴، دو متن گفتاری-نوشتاری از سوی آقای شیرعلی نیا به صورت زنده در اینستاگرام و آقای محمدصادق درویشی در روزنامه اعتماد به چاپ رسید که در ادامه به آنها اشاره میکنم. برنامه گفتاری جناب شیرعلی نیا از نظر روششناختی متکی بر دادههای نقلی و استفاده از آنها برای طرح پرسش یا نتیجهگیری است. ایشان در این گفتار بیش از آنکه به دنبال «تامل تحلیلی- تحقیقی» در مورد یک مساله تاریخی- راهبردی باشد، به بهانه عملیات کربلای۴ نوعی «تعریض سیاسی- انتقادی»، با نظر به انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ و شرکت احتمالی چهرههای نظامی، طرح شده است. محمدصادق درویشی متقابلا در مقاله خود با «رویکرد پژوهشی»، به یک مساله تاریخی پرداخته که از نظر دقت و سبک نگارش، قابل توجه است. در عین حال منابع یادداشت ذکر شده مورد اشاره قرار نگرفته است تا سطح دسترسیها و میزان سندیت این گزارش روشن شود. ضمن اینکه برخلاف مندرجات این گزارش که به وجود ۳۰۰ گردان برای آغاز عملیات اشاره میکند، سپاه عملیات کربلای ۴ را با ۲۵۰ گردان آغاز کرد که پس از درگیر شدن ۴۰ گردان از نیروهای خطشکن، دستور توقف عملیات صادر شد و عملیات کربلای۵ با ۲۱۰ گردان طراحی و اجرا شد.
وجوه مشترک دو «متن» یاد شده در این است که هر دو با ارجاع به اسناد مرکز تحقیقات سپاه، موضوعات و مسائل مورد نظر خود را طرح کرده و با استناد به همین اسناد، نتیجهگیری کردهاند که دشمن قبل از عملیات هوشیار بود و فرماندهان سپاه از هوشیاری دشمن اطلاع داشتند. بدون اینکه در هیچ کدام از این متون روشن شود که آیا اطلاع از هوشیاری دشمن، به این معنا بود که با اطمینان از غافلگیری آن، دستور آغاز عملیات داده شد یا اینکه تصور میشد در این عملیات هم مانند عملیات والفجر ۸ در فاو، رفتار دشمن به معنای هوشیاری نیست و با فرض غافلگیری، عملیات آغاز شده است؟ به عنوان راوی قرارگاه خاتم در عملیات کربلای۴ و حضور کنار آقامحسن فرمانده وقت سپاه و مطالعه اسناد و مدارک، همچنین گفتوگو و جلسه مشترک با آقای داود رنجبر راوی عملیات کربلای۴ در قرارگاه خاتم که در مرکز اسناد موجود است، همچنان بر این باور هستم که با وجود برخی شواهد و قرائن از تحرکات دشمن و تردیدهای موجود، عملیات با فرض غافلگیری دشمن آغاز شد و پس از اطمینان از هوشیاری دشمن، دستور توقف آن صادر شد. عبارتی که حدود ۲ ساعت پس از آغاز عملیات و با مشاهده نحوه واکنش دشمن از سوی آقامحسن، مبنی بر اینکه؛ «عملیات از رده به کلی سری لو رفته است»، بیان شد، در عین حالی که بیانگر اطمینان از لو رفتن عملیات و نتیجهگیری برای توقف آن بود، به سطح لو رفتن هم اشاره دارد که هنوز این مساله مورد واکاوی قرار نگرفته است. به این معنا که فرمانده وقت سپاه در زمان تصمیمگیری برای عملیات و بررسی آخرین وضعیتها، چه تصوری از میزان هوشیاری دشمن داشت و پس از آغاز عملیات، چگونه به این نتیجه رسید که عملیات از رده به کلی سری لو رفته است؟ مهمتر از آن؛ منظور از بیان این عبارت که بعدها در دو مناسبت دیگر در جلسه با فرماندهان و مسوولان حفاظت اطلاعات سپاه طرح شده است، چیست؟
بر این گمان هستم که عملیاتهای نظامی در جنگ، با هدف پیروزی بر دشمن طراحی و انجام میشد و در آن شرایط خطیر در کشور، انجام عملیات با اطمینان از هوشیاری دشمن، به معنای پذیرش شکست بوده و منطقا فرماندهان با وجود برخی تردیدها برای انجام عملیات، همواره با فرض غافلگیری دشمن تصمیمگیری و اقدام کردهاند. مهمتر آنکه؛ اگر عملیات با اطمینان از لو رفتن آن انجام شده باشد، چرا باید فرمانده وقت سپاه اندکی پس از شروع عملیات، از عبارت «لو رفتن» استفاده و تنها ۲۴ ساعت پس از شروع عملیات، دستور توقف آن را صادر کند؟ بهعبارت دیگر؛ چه هدفی از شکست عملیات دنبال میشده که با وجود اطمینان از هوشیاری دشمن برای انجام آن، اقدام شده است؟ اگر هدف، شکست در عملیات بوده است، چرا بلافاصله پس از عملیات کربلای۴، اقدامات گستردهای صورت گرفت تا پس از انتخاب منطقه مناسب، عملیات کربلای ۵ طراحی و انجام شود؟
در حالی که پاسخ به پرسشهای یاد شده از معماهای یک عملیات تاریخی-راهبردی گرهگشایی خواهد کرد، ولی در تعریضها، گفتار و پژوهشهای تاریخی، با وجود اسناد و حضور فرماندهان جنگ، چنین اقدامی تا کنون صورت نگرفته است. بنابراین بیتوجهی به ابهامات موجود موجب پیدایش نوعی بیاعتمادی به گفتار و نوشتار موجود خواهد شد و به جای «اضمحلال مسائل تاریخی»، زمینههای انباشت و تداوم مسائل حل نشده تاریخی را برای آیندگان به ارث خواهد گذاشت. به نظر میرسد با توجه به اسناد موجود و حضور فرماندهان جنگ، باید برای مقابله با رواج نوعی تردید و بیاعتمادی درباره روایتهای تاریخی از جنگ، با «گفتوگوی صادقانه و شفاف» با نسل جدید، برای بررسی مسائل اساسی و رفع ابهامات، به فهم و راهحل مشترک رسید. در غیر این صورت، «خصلت اعتراضی حاکم بر جامعه ایران» و نهادینه شدن فرهنگ «بازتولید مناقشات تاریخی»، میراث جنگ ایران و عراق و تاریخ حماسهها و رشادتهای یک نسل، در تاریخ دفن و یا به حاشیه خواهد رفت.
نظر شما