سلام نو – سرویس اجتماعی: در حالی که با تحویل بودجه سال ۱۴۰۰ بسیاری از نگاهها و نقدها متوجه افزایش بودجه صدا و سیما و رسیدن آن به عدد ۲۶۱۹ میلیارد بود، اظهارات علی فروغی، مدیر جوان شبکه سه همه توجهات را به خود جلب کرد تا نه تنها بار دیگر ماجرای حذف عادل فردوسیپور و برنامه ۹۰ زنده شود، بلکه سوالها درباره بودجه صدا و سیما نیز افزایش یابد.
در ویدئو کوتاهی که از صحبتهای علی فروغی منتشر شد او تایید کرد که درباره تخصص و محبوبیت فردوسیپور شکی نبود، اما او تبدیل به دروازهبانی شده بود که در خطوط دیگر فعالیت میکرد.
فروغی در مهمترین و قابل توجهترین بخش سخنان خود درباره مشکل عادل فردوسیپور گفت: میخواهم بگویم درباره ایشان مهمترین بحث این بود که کار از مدارش داشت خارج میشد و بقیه هم نگاه میکردند و میگفتند اگر کسی به خاطر محبوبیت میتواند از مدار خارج شود، ما هم این کار را بکنیم. اصلا صداوسیما از هم میپاشید.
فروغی در ادامه اشاره کرد که حق و حقوق یک میلیاردی عادل از نود بعد از آن ماجرا پرداخت شد، ترفیع رتبه گرفت، کارش در فوتبال ۱۲۰ ادامه پیدا کرد و این انتخاب خودش بود که فوتبال گزارش نکند و مظلومنمایی کند.
سخنان فروغی این پرسش را ایجاد میکند که یک مجری به جز محبوبیت و تخصص و کاربلدی به چه چیزی نیاز دارد؟ به تقوا یا به پول سازی؟ عادل در تمام این سالها با این که یکی از پربینندهترین برنامههای صدا و سیما را داشت یک حاشیه اخلاقی یا مالی نداشت و باکسهای تبلیغاتی زمان پخش نود نیز بیشترین بازدهی مالی برای صدا و سیما را داشتند.
پس صدا و سیما به جز تقوا، تخصص و محبوبیت از مجریان خود چه میخواهد؟ عادل فردوسیپور از چه مداری خارج شده بود که با ادامه برنامه نود و رویکرد عادل، صداوسیما از هم میپاشید و دیگران هم پیرو عادل میشدند؟
آیا عادل حرف سیاسی خاصی میزد یا به جریان سیاسی خاصی مثل اصلاحات تعلق داشت؟ فردوسیپور به روشنی طرفدار اصولگرایان نبود، اما هیچگاه به عنوان یک اصلاحطلب و بالاتر از آن یک چهره سیاسی شناخته نشد و غلظت فعالیت سیاسی او از کسی مثل رضا رشیدپور بارها کمتر بود.
چه مداری است که رضا گلزار در آن قرار داشت و دارد اما عادل فردوسیپور در آن قرار ندارد و مدیر شبکه سه حاضر میشود به خاطرش پربینندهترین برنامه خود را به گونهای قربانی کند که برنامه جایگزین آن حتی از مستند حیات وحش شبکه مستند هم ببننده کمتری داشته باشد؟
مدار سیاستی و اقتصادی جدید صدا و سیما
مداری که فروغی از آن نام میبرد یک مدار ساده نیست بلکه مدار سیاستی- اقتصادی چند وجهی است که عادل فردوسیپور حاضر نشد در برابر آن سر خم کند و به آن تن دهد.
بخش سیاستی این مدار شامل حرف شنوی مطلق است. نسل جدید مدیران تلویزیون که علی فروغی نماد و پرچمدار آنان است دنبال نیروهایی حرف گوش کن هستند که به هیچ وجه به خارج از چهارچوب تعیین شده سرک نکشند و در برابر مدیر گردن کشی نکنند. عادل فردوسیپور بارها ثابت کرده بود که با وجود غیرسیاسی بودن، به مسائل جامعه بیتوجه نیست و از جدایی نادر از سیمین تا گرانی و تورم همیشه مورد توجه او قرار دارد.
نسل جدید مدیران صدا و سیما مثل فروغی به وضوح برای برنامههایی مثل نود هیچ رسالتی به جز سرگرمی قائل نیستند و حتی ورود به مشکلات فوتبال را از جنبه سرگرم کننده میپذیرند نه ضدیت بافساد و دغدغهمندی. جای دغدغه و پرداختن به مسائل جامعه حوزه دیگری است که توسط تیمهای مورد اعتماد به آن پرداخته میشود. تیمهایی که امثال عادل فردوسیپور در آن جایی ندارند. عادل میتوانست ۹۰ را داشته باشد اگر یک برنده باش یا یک عصر جدید دیگر بود، سرگرم کننده و بدون دغدغه جامعه و مردم.
مسئله دیگر در حوزه سیاستی این بود که عادل وزن داشت و میتوانست به حرف زور فروغی گوش ندهد. او هم در بین مدیران ارشد سازمان اعتبار و احترام داشت و هم با محبوبیتش در بین مردم حرف خود را پیش میبرد و حرف شنو کردن عادل یا در نهایت حذف او و نود نشان دهنده قدرت و اقتدار فروغی بود.
اما مسئله اقتصادی نیز در این ماجرا بی تاثیر نبود. شاید در نگاه اول برنامهای را پرسودتر از ۹۰ پیدا نکنیم اما واقعیت این است که نود یک مشکل اقتصادی جدی داشت و آن کنار نیامدن با ستاره مربعها بود. این مسئله تاکنون تایید نشده و تنها در حد گمانه زنی است ولی به نظر میرسد تن ندادن عادل به ورود ستاره مربعها در حذف او از آنتن رسانه ملی نقش موثری ایفا کرده باشد.
از عصر جدید تا یک مسابقه دسته چندم در آی فیلم و حتی جانشین ناخلف عادل در شبکه سه، این روزها صدا و سیما در سیطره ستاره مربعها و اسپانسرهای رنگارنگ اقتصادی است.
این سیطره این قدر جدی است که وقتی رئیس جمهور در جلسه ستاد ملی کرونا از رئیس سازمان صدا و سیما میخواهد که کسب و کارهای آنلاین مرتبط با زندگی مردم به رایگان در صدا و سیما تبلیغ شوند علی عسگری به روحانی میگوید که آنها قراردادی با شرکت توسکا دارند که این تبلیغات میتواند موجب سو شدن و جریمه آنها توسط این شرکت شود.
یعنی سیطره شرکتی مثل توسکا بر صدا و سیما چنان گسترده است که حتی رئیس سازمان در جلسه با رئیس جمهور به صراحت میگوید که به دلیل قرارداد با آن نمیتواند خواست قانونی نفر دوم کشور را در شرایط بحرانی اجرا کند.
خرج پول از جیب مردم برای گردش بر مدار فروغی
پس از صحبتهای فروغی اعتراضات مخاطبان نسبت به بودجه ۲۶۱۹ میلیاردی صدا و سیما نیز افزایش یافت. بخش زیادی از کاربران فضای مجازی این پرسش را مطرح میکردند که چرا رسانهای که بر مدار تخصص و محبوبیت نمیچرخد باید در شرایط فعلی با افزایش بودجه مواجه شود؟ آنهم بودجهای که تماما از جیب مردم ایران پرداخت میشود؟
موسی راوندی، نویسنده و روزنامهنگار در توییتی با اشاره به این مسئله مینویسد:
صدا و سیما ۲۶۱۹ میلیارد تومان از جیب مردم بودجه میگیره تا طبق سلیقه و بر مدار امثال فروغی و فروغیها برنامه بسازه. سلیقه امثال فروغی چیه؟ حذف برنامههایی که علنا میگه میدونیم بیشترین محبوبیت رو بین مردم داره!
جواد هاشمی، خبرنگار اقتصادی نیز با اشاره به بیاثر بودن صدا و سیما و واگذار کردن میدان به رقبا با وجود این بودجه کلان در توییتی نوشت:
شما که ۲۶۱۹ میلیارد تومن بودجه به صدا و سیما میدی، یه چند میلیارد دیگه هم بذار کنار یه تحقیق کن که چرا تو موقعیت حساس، تاثیر کانال گیز میز و اینستای صدف بیوتی از این همه شبکه و آدم و بودجه بیشتره؟؟
مریم شکرانی، روزنامهنگار اقتصادی، به معطل ماندن مردم سرپل ذهاب به دلیل کبمبود بودجه اشاره میکند و مینویسد:
دولت ۲۶۱۹ میلیارد تومان بودجه برای صدا و سیما در نظر گرفته. تقریبا دو برابر بودجه استانی مثل کرمانشاه. کرمانشاهی که به گفته محبت جمالی نیا، فرماندار سرپل ذهاب ۳۰ درصد مستاجران خانه های تخریب شده ش، هنوز کف خیابان ها و در کانکس ها زندگی می کنن.
در لایحه بودجه ۱۴۰۰ بودجه سازمان صدا و سیما با ۷۰۰ میلیارد تومان افزایش نسبت به سالجاری از یک هزار و ۹۱۵ میلیارد تومان به ۲ هزار و ۶۱۹ میلیارد تومان افزایش یافته که به معنای رشد ۳۶ درصدی بودجه این سازمان است.
همچنین مقرر شده است در صورت لزوم تا سقف ۱۵۰ میلیون یورو از منابع ورودی صندوق توسعه ملی در اختیار صدا و سیما قرار گیرد، همان صندوقی که با هدف تبدیل بخشی از عواید ناشی از فروش نفت و گاز، میعانات گازی و فراوردههای نفتی به ثروتهای ماندگار، مولد و سرمایههای زاینده اقتصادی و نیز حفظ سهم نسلهای آینده از منابع نفت و گاز و فراوردههای نفتی تأسیس شد، اما در سالها اخیر عملا تبدیل به جیب نهادهایی مثل صدا و سیما شده است.
نظر شما