بهروز افخمی از نامه خود به وزیر بهداشت و مخالفتش با برقراری محدودیت‌های کرونایی گفت.

بهروز افخمی: پزشکان نباید جای سیاستمداران بنشینند و تصمیم سیاسی بگیرند

به گزارش سلام نو به نقل از خبرآنلاین، بهروز افخمی، در سال‌های گذشته، صحبت‌های جنجالی بسیاری داشته است؛ از جشنواره کن گرفته تا صادق هدایت. ولی نامه او به وزیر بهداشت و درمان در مخالفت با برقراری محدودیت‌های کرونایی، این‌بار، شوکه‌کننده و خطرساز هم است.

این نامه هشت صفحه‌ای، بهانه‌ای شد تا با او که این روزها در استان گلستان در حال فیلمبرداری سریال «رعد و برق» با موضوع سیل اسفند ۹۶ و فروردین ۹۷ است، گفت‌وگویی تلفنی و طولانی داشته باشیم. در این گفت‌وگو، من بر عقیده خودم که موافق برقراری محدودیت و رعایت سفت و سخت شیوه‌نامه‌های بهداشتی و پیشگیری است، تاکید کردم و افخمی هم استدلال خود را در مخالفت با تعطیلی توضیح داد.

این کارگردان سرشناس سینمای کشورمان، هم در نامه به وزیر بهداشت و درمان پزشکی و هم در این گفت‌وگو بر دو ادعا پای فشرد؛ نخست این‌که بر اساس تحلیل آمار (که بخشی از آن متکی به سایت ورلدمیتر «worldometer») است، تاکید کرد بعد از رسیدن مرگ و میر به یک هزارم جمعیت ایران که همان یک‌درصد جمعیت سالمندان است و حدود ۸۵ هزار نفر خواهد شد، شیوع کرونا در کشور کامل و مصونیت همگانی، ایجاد می‌شود. دوم این‌که، الان برای جلوگیری از شیوع این بیماری و رعایت اصول پیشگیری دیر است و دور یا زود همه مردم کشور کرونا خواهند گرفت.

به نظر من، نامه شما به دکتر نمکی، وزیر بهداشت و درمان، خطرناک است، چون مردم را به جدی نگرفتن پروتکل‌های بهداشتی ترغیب می‌کند؛ آن‌هم برای یک بیماری واگیردار که نه واکسن دارد و نه دارویی قطعی.

قید کرده‌ام که بر اساس آمار و تجربه جهانی، جلوگیری از شیوع کرونا در ایران، دیگر امکان‌پذیر نیست. الان ما از مرگ و میر نیم در هزار جمعیت گذشته‌ایم. بنا به تخمین‌ها هم، بیش از ۵۰ میلیون نفر، کرونا گرفته‌ و الان خوب شده‌اند و در بدن‌شان پادتن ساخته شده است.

در این شرایط، زندانی کردن مردم در خانه، مشکلی را حل نمی‌کند؛ با تاکید بر این‌که در بین اعضای خانواده هم باید فاصله اجتماعی رعایت شود. خود دکتر حریرچی در یکی از مصاحبه‌های تلویزیونی‌اش گفت اگر در یک اتاق، شش نفر باشند و یکی مبتلا به کرونا باشد، جمع را بیمار خواهد کرد؛ همین حرف نشان می‌دهد عملا جلوگیری از شیوع امکان‌پذیر نیست.

ولی در بسیاری از کشورها از جمله چین که نقطه آغاز پیدایش این ویروس بود، محدودیت‌ها و قرنطینه، شیوع کرونا را مهار کرد.

در کشورهایی مثل چین که همان آغاز پیدا شدن کووید ۱۹، با استفاده از روش‌های سرکوب، بیماری را کنترل کردند، هنوز ویروس از بین نرفته است. در این کشورها هم در واقع خطر از بین نرفته و مشکل به سال آینده منتقل شده است.

دست‌کم زمان خریده‌اند و با پایین نگاه داشتن میزان مرگ و میر، منتظر وقتی هستند که واکسن کشف و تزریق سراسری انجام شود.

فرض کنیم اگر واکسن کرونا براساس ادعای اثبات نشده، حتی ۹۰ درصد مصونیت ایجاد کند؛ در کشوری پُرجمعیت مثل چین، چه فایده‌ای دارد؟ اگر همه مردم آن کشور واکسن هم بزنند، باز حدود ۱۵۰ میلیون نفر می‌مانند که مصون نمی‌شوند. همین جمعیت می‌شوند ناقل و حدود یک در هزار تلفات خواهند داد که می‌شود مرگ ۱۵۰ هزار نفر. اما اگر واکسن چینی، مثل واکسن بقیه آنفلوانزاها، ۵۰ درصد مصونیت ایجاد کند که واویلا. در این صورت، ۸۰۰ میلیون نفر از مردم چین که واکسن هم زده‌اند، سال آینده باز ممکن است کرونا بگیرند و یک درصد سالمندان‌شان که می‌شود نزدیک به یک میلیون نفر، ممکن است بمیرند. کشورهایی که با سرکوب تا الان جلوی شیوع را گرفته‌اند، مثل این می‌مانند که درِ یک دیگ بخار را محکم نگه داشته‌اند.

شما در نامه‌تان به دکتر نمکی، بارها بر نسبت «یک در هزار» تکیه کرده‌اید؛ یعنی که اگر یک در هزار جمعیت کشور (حدود ۸۵ هزار نفر) بر اثر کرونا جان بسپارند، به معنای شیوع کامل و بیمار و مصون شدن همه مردم ایران است و ویروس برای مدتی طولانی دست از سر ما برخواهد داشت.  ولی این‌جا یک مسئله، حساب و کتاب شما را به هم می‌زند. وقتی دکتر حریرچی، معاون وزیر بهداشت و دکتر مردانی، عضو ستاد مقابله با کرونا، صریحا می‌گویند میزان واقعی مرگ و میر ناشی از کرونا در کشور، دو برابرِ آمار رسمی اعلام شده است، یعنی تا الان بیش از ۸۸ هزار نفر از مردم ایران بر اثر کووید ۱۹ جان سپرده‌اند و ما از آن سقف ادعایی شما (یک در هزار جمعیت) رد شده و بیش از ۸۵ هزار کشته داده‌ایم. این آمار، به طور کامل فرضیه شما را رد می‌کند.

من نمی‌دانم دکتر حریرچی و دکتر مردانی روی چه حسابی این حرف را زده‌اند، ولی می‌دانم آمار آمریکا قابل اعتماد است، چون به طور مستقل از دولت تهیه می‌شود و دموکرات‌ها با استفاده سیاسی از آن، قصد ضربه زدن به ترامپ را داشتند. آن‌جا هیچ جسدی از قلم نیفتاده و تعداد کشته‌های کرونا، دقیق است.

تا الان، آمریکا حدود ۲۵۰ هزار کشته کرونایی داشته و تا آخر زمستان، به تلفاتی بین ۳۵۰ تا ۴۰۰ هزار نفر خواهد رسید. این با آن آمار و محاسبه‌ای که گفتم، کاملا منطبق است؛ یعنی این ویروس حدود یک صدم سالمندان و یک هزارم جمعیت کل هر کشور را خواهد کشت تا به شیوع کامل و مصونیت برسد. البته در آمریکا ممکن است این نسبت بیش از «یک به هزار» جمعیت باشد، چون تعداد سالمندان‌شان از ایران بیشتر است. انگلستان هم همین نسبت است.

از روی آمار آمریکا و البته انگلستان است که من این ادعا را مطرح می‌کنم. در انگلستان هم، این حساب و کتاب دست سازمان ملی آمار است که با دولت نه تنها همراه نیست، بلکه زاویه هم دارد. در آن کشور، حتی عدد کشته شده‌های کرونایی که سازمان ملی آمار اعلام می‌کند، ۱۰ تا ۱۲ هزار نفر بیشتر از میزان منتشر شده از طرف دولت است.

بر این اساس، چون جمعیت سالمندان آمریکا و انگلستان بیشتر از ایران است، در آن دو کشور، یک درصد مرگ و میر در بین سالمندان، بین یک تا یک و نیم در هزار جمعیت خواهد شد. با توجه به این آمار، چون ویروس کووید ۱۹ در ایران همانی است که در آن دو کشور شیوع دارد و پزشکی کشورمان هم از آمریکا و انگلستان چندان عقب‌تر نیست، درصد مرگ و میر ما به دلیل جمعیت کم‌تر سالمندان، همان یک در هزار جمعیت خواهد بود. برای همین با آن تخمین دکتر حریرچی و دکتر مردانی موافق نیستم.

آغاز بیماری کرونا در آمریکا، حدود سه ماه دیگر، یک‌ساله خواهد شد. با توجه به تلفات در این کشور و آمار و پیش‌بینی شما، ۵ ماه دیگر، همه مردم آمریکا به‌طور طبیعی مبتلا شده و مصونیت پیدا خواهند کرد. پس چرا این قدر دارند روی تولید واکسن و عرضه آن تلاش می‌کنند که در خوش‌بینانه‌ترین حالت، تزریق همگانی‌اش تا یک سال طول خواهد کشید؟

اتفاقا همین کوشش برای تولید واکسن، یک ادعای دیگر پزشکان را باطل می‌کند. برخی از پزشکان می‌گویند فرد اگر کرونا هم گرفته باشد، مصونیت‌اش چند ماه بیشتر دوام نخواهد آورد. خب در این صورت، واکسن هم مصونیت طولانی مدت نخواهد داد و فایده ندارد.

چون آن‌ها فرض شما را درباره این‌که مرگ یک هزارم جمعیت، پایان همه‌گیری است، قبول ندارند.

اتفاقا قبول دارند. من براساس آمار خودشان این نتیجه را گرفته‌ام. در آمریکا که الان موج دوم کرونا است، هر روز به طور متوسط، نزدیک به ۲۰۰ هزار نفر، مورد بستری پیدا می‌شود و کم‌تر از یک درصدشان می‌میرند. اگر فرض کنیم، چند برابر کسانی که بستری می‌شوند، بیماران دیگری با علائم خفیف یا بدون علامت و بدون آن‌که تست شوند، کرونا را از سرمی‌گذرانند، به این نتیجه می‌رسیم که هر روز، حدود دو میلیون نفر کرونا می‌گیرند و یک در هزارشان می‌میرند و این‌طوری تا صد روز دیگر، ۲۰۰ میلیون نفر در آمریکا اگر تا حالا کرونا نگرفته باشند، می‌گیرند و شیوع کامل می‌شود.

وقتی واکسن را به همه جمعیت تزریق کنند، دست‌کم برای چند ماه، مصونیت کامل ایجاد خواهد شد، بدون آن‌که مجبور باشند هر روز تعداد جسدهای حاصل از همه‌گیری کرونا را بشمرند. حتی خودشان را آماده خواهند کرد که اگر مصونیت ایجاد شده از واکسن، کم‌تر از یک سال بود، چون واکسن آنفلوانزا، هر سال آن را تجدید کنند. به هر حال این نشان می‌دهد آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها که منبع آماری شما هستند، فرضیه‌تان مبنی بر مرگ «یک در هزار» جمعیت و سپس مصونیت کامل را قبول ندارند.

من از موقعی که قصد نوشتن این نامه را کردم، علاوه بر تحلیل آمار سایت ورلدمیتر، مطالعه مقاله‌های منتشر شده در سایت‌های علمی و سازمان بهداشت جهانی، با پزشکان زیادی هم صحبت و مشورت کردم. خیلی از پزشکان گفته‌اند این که کرونا بر می‌گردد و یک فرد مبتلا، ممکن است تنها چند ماه بعد دوباره بیمار شود، بی‌اساس است؛ چون در صورت پذیرفتن چنین فرضی، اصلا نباید واکسن ساخته می‌شد.

با توجه به این‌که نیمی از مردم ایران تا الان کرونا گرفته‌ و مصون شده‌اند، شما نمی‌توانید محدودیت ایجاد و همه‌جا را تعطیل کنید. نمی‌توانید کسانی را که به کرونا مبتلا شده و آن را رد کرده‌اند، مجبور کنید ماسک بزنند.

در ایران، تعطیلی و قرنطینه کامل، هیچ‌گاه اعمال نشده است. آن‌چه هم از شنبه اول آذر آغاز شده، تنها محدودیت است. حالا شما مخالف انجام همین‌قدر محدودیت و حتی اجبار ماسک زدن هستید و کسانی مثل من، از دولت انتقاد می‌کنند چرا تعطیلی‌ها و قرنطینه را سفت و سخت‌تر نمی‌کند. این دو دستگی که افزون بر من و شما، شاید در مقام‌های بالاتر کشور هم وجود داشته باشد، تنها باعث می‌شود دولت نتواند تصمیم قاطعانه بگیرد و شیوع کرونا را مهار کند.

هر محدودیتی، فقط یک تاخیر کوتاه در همه‌گیری ایجاد می‌کند و آن را به تعویق می‌اندازد که هیچ سودی ندارد.

زدن ماسک و رعایت پروتکل‌ها، کم‌ترین سودش، این است که سیستم درمان و پزشکی، پس از کاهش مبتلاها، در یک بازه زمانی، با مراجعه کم‌تر بیماران روبه رو می‌شود و شاید یک ماهی بتواند نفسی تازه کند. واقعا با روند افزایشی مبتلاها، وضعیت بیمارستان‌ها بحرانی‌تر خواهد شد.

اجازه دهید باز بر اساس آمار صحبت کنیم. در آمریکا، روز پنجشنبه ۲۹ آبان، تست ۲۰۰ هزار آمریکایی مثبت شده است. قطعا بسیاری از مردم هم بدون علامت مبتلا شده و حتی خودشان خبر ندارند. شما این مردمی را که کرونا دارند بی آن‌که خبر داشته باشند، چند برابر کسانی می‌دانید که تست‌شان مثبت شده است؟ 

من اصلا محاسبه‌ای ندارم.

در آمریکا، هر روز حدود یک میلیون نفر که بیشترشان مشکوک به ابتلا هستند، تست می‌شوند و تست ۲۰۰ هزار نفر مثبت درمی‌آید. حالا شما بگویید در برابر این ۲۰۰ هزار نفر که علائم بارز بیماری را دارند، چه جمعیتی خفیف یا بدون علامت کرونا گرفته‎اند؟ هر رقمی که سلیقه شماست بگویید.

چون فکر می‌کنم این مسئله سلیقه‌ای نیست، هیچ حدس و تخمینی نمی‌زنم. این حوزه، چون بسیار حساس است، من اظهارنظری نمی‌کنم.

به نظرم شما دارید طفره می‌روید. اگر سه برابر حساب کنیم، خوب است؟

من عددی را حدس نمی‌زنم. به عنوان یکی از اهالی رسانه، تنها و تنها می‌توانم بگویم در فلان روز در آمریکا، یک میلیون تست کرونا انجام شده است و ۲۰۰ هزار نفر مبتلا بوده‌اند. هیچ چیز قطعی دیگری وجود ندارد.

ولی اگر یک پزشک بودید، می‌توانستید بگویید فقط و فقط در آن روز همین ۲۰۰ هزار نفر مبتلا شده بوده‌اند؟

البته این‌ تخمین زدن که شما می‌گویید، حتی کار همه پزشکان نیست؛ مگر آن‌ها که اپیدمیولوژیست هستند. اگر یک کارشناسی یا سازمانی مسوول در این زمینه تخصصی، دست به تخمین بزند، آن را معتبر می‌دانم.

آیا اظهار نظر خانم مینو محرز را قبول دارید؟

اگر به نمایندگی از ستاد مقابله با کرونا و به‌طور رسمی گفته باشد، بله قبول دارم.

دکتر مینو محرز در بهار امسال، تخمین زد به نظر او، ۱۷ تا ۲۰ میلیون نفر در ایران کرونا گرفته‌اند. اصلا بی‌خیال این شوید، شما به اطراف خودتان نگاه کنید و بگویید به نظرتان چند درصد تا حالا مبتلا شده‌اند؟ 

گفتم که من صلاحیت تخمین زدن در چنین زمینه مهم و حیاتی را ندارم. برای همین جزو کسانی هستم که اعتقاد داریم تست بیشتر باید گرفته شود تا گستره و دایره ابتلا در جامعه هرچه بهتر مشخص شود.

پزشکان باید تخمین بزنند. آن‌ها مجبورند برای تصمیم‌گیری درست، تخمین‌های درست بزنند.

من تاکنون سفارشی که از پزشکان اطراف خودم دریافت کرده‌ام، این است که روی حدس و گمان کاری نکنید. می‌گویند اگر هر علامتی ولو ساده مثل سرفه، تب و ... داشتید، خود را مشکوک به کرونا فرض و قرنطینه کنید و اگر ادامه پیدا کرد و لازم شد، به مراکز درمانی مراجعه کنید. ولی از طرف دیگر، اگر تست ندادید، اصل را بر این بگذارید که کرونا نگرفته‌اید و هر لحظه در معرض خطر هستید. این‌طوری، نه ترس و نه اطمینان کاذب به آدم دست نخواهد داد. 

به هر حال تعداد زیادی از دست تست در خواهند رفت؛ چه آن‌ها که خفیف گرفته‌اند و اصلا نفهمیده‌اند و چه آن‌ها که علائمی داشته‌اند و فقط خود را قرنطینه کرده و آزمایش نداده‌اند یا کسانی که اصلا دوست نداشته‌اند تست شوند. اگر پزشکی نتواند همه این موارد را لحاظ کند، حرفه‌ای عمل نکرده است. پزشک همه این‌ها را باید حساب کند و بفهمد که آیا می‌توان جلوی شیوع را گرفت یا نه؟

برخلاف نظر شما، جامعه پزشکی با درخواست‌های مکرر از دولت، خواستار اجرای محدویت‌های کرونایی شده چون به دنبال کاهش شتاب همه‌گیری است.

اصلا هم فکر نمی‌کنم جامعه پزشکی این نظر را داشته باشد.

وزارت بهداشت و درمان، دانشگاه‌های علوم پزشکی و سازمان نظام پزشکی، همه این درخواست را داشته‌اند.

یعنی پزشکانی که مسوول ستاد مقابله با کرونا هستند، موافق نظر شما هستند.

خب مگر همین‌ها مسوول و تصمیم‌گیر نیستند؟

بعدا هم باید جواب پس بدهند. البته از همین الان، زمینه‌های جواب ندادن را هم فراهم کرده‌اند و اگر محدودیت‌ها جواب ندهد، خواهند گفت مردم رعایت نکردند و ما مسوول نیستیم.

برای همین کسانی چون من، معتقد به رعایت سخت‌تر همه موارد پیشگیری هستیم تا واقعا این محدودیت‌ها به نتیجه برسد.

در این صورت ما در این‌جا هم‌نظر هستیم که این شکل تعطیلی کشور، فایده ندارد و خسارت‌های اقتصادی و اجتماعی هم به‌جا خواهد گذاشت. البته به آن شکل که شما می‌خواهید که صد درصد کشور تعطیل شود، غیر ممکن است و تنها انتقاد من به این رویه وارد است.

ما یک‌بار محدودیت‌ها را درست رعایت کردیم و نتیجه مطلوبش را دیدیم؛ در دو هفته نخست فروردین و در تعطیلات نوروزی، بیشتر امور و نه همه کارها تعطیل شد و آن وقت در اردیبهشت و اوایل خرداد، دیدیم که تعداد بیماران به شدت کاهش یافت، بسیاری از تخت‌های بخش‌های آی‌سی‌یو و عفونی خالی شد و مرگ و میر هم بسیار کاهش یافت. چرا از آن تجربه موفق درس نگیریم؟

نه اصلا این‌جوری نیست. آن‌موقع همه‌گیری کم‌تر از ۱۰درصد بود و این کارها جواب می‌داد. ولی وقتی شیوع بیش از ۲۰ درصد بشود، این بگیر و ببندها دیگر فایده ندارد، به ویژه حالا که شیوع از ۵۰درصد هم گذشته است. آن موقع هوا داشت گرم می‌شد و حالا هوا هر روز سردتر می‌شود. برای همین، الان را اصلا نمی‌توان با فروردین و اردیبهشت مقایسه کرد.

چین در همان مراحل اولیه توانست شیوع را سرکوب کند که البته معلوم نیست موکول کردن آن به سال آینده اصلا چه فایده‌ای دارد. شاید ما هم می‌توانستیم پس از تعطیلات فروردین و کاهش فعالیت‌ها در ماه رمضان، مثل چینی‌ها عمل کنیم، ولی الان برای این کار خیلی دیر است.

تعطیلاتِ کامل نیست. با توجه به افزایش مستمر مرگ و میر بر اثر کرونا در چند ماه گذشته، محدودیت‌های دو هفته‌ای برقرار شده است تا این روند کند شود. چرا که این بیم می‌رفت و می‌رود که کشته‌ها در آذر و دی، مرز ۱۰۰۰ نفر در روز را رد کند.

این کاهش چه فایده دارد وقتی دوباره با همان روند ۵۰۰ نفر در روز پیش برود و در بهار برسد به همان عدد ۸۵ هزار مرگ و میر نهایی؟ 

فایده‌اش این است که هر روز جان صدها نفر نجات داده خواهد شد که هر ماه می‌شود نزدیک به ۱۰ هزار نفر.

چه فایده که بعدا این کشته‌ها را خواهیم داشت؟

چرا بعدا کشته شوند؟ وقتی محدودیت‌ها جواب بدهد و مرگ و میر روند کاهشی پیدا کند، تا رسیدن واکسن، ده‌ها هزار نفر کم‌تر کشته داده‌ایم. جان حتی یک نفر هم ارزشمند است.

مگر فکر می‌کنید همه مردم حتی اگر رایگان و اجباری هم باشد، واکسن خواهند زد؟ مگر واکسن آنفلوانزا توانست جلوی مرگ و میر را بگیرد؟

نخست این‌که واکسیناسیون آنفلوانزا همیشه در ایران محدود به زیر پنج تا شش میلیون نفر بوده است و قصد از تزریق آن، ایجاد مصونیت همگانی نبوده. دوم این‌که همان واکسن، جان بسیاری از سالمندان و کسانی را که بیماری زمینه‌ای داشته‌اند، نجات داده است.

نکته همین است، بسیاری از کسانی که در مورد آنفلوانزا در خطر هستند، این واکسن را نمی‌زنند. در مورد کرونا همین است و بسیاری نخواهند زد؛ در این صورت بخش عمده‌ای از جمعیت ایران، مصون نخواهند شد و کرونا همچنان در کشور خواهد ماند.

شبکه بهداشت و نظام واکسیناسیون ایران به نسبت کارآمد است. در صورت آمدن واکسن کرونا، بی‌گمان بیشتر جمعیت کشور، زیر پوشش قرار خواهند گرفت.

شما به حرف من توجه نکردی، مثل آنفلوانزا، بسیاری واکسن کرونا را هم نخواهند زد.

واکسن کرونا را شما با واکسیناسیون نوزادان و کودکان در ایران مقایسه کنید که فراگیری نزدیک به صد درصد دارد؛ نه با آنفلوانزا که نه رایگان است و نه فراگیر.

مجانی هم باشد، خیلی از مردم نمی‌زنند چون اعتقاد ندارند. وقتی مثلا ۳۰درصد از جمعیت که هنوز کرونا نگرفته‌اند (حدود ۱۵ میلیون نفر) واکسن نزنند، کشته‌ها یک در هزار آن‌ها خواهد بود که می‌شود ۱۵ هزار نفر.

اگر فرضیه شما درباره قطعیت مرگ یک در هزار جمعیت کشور و واکسن نزدن ۳۰ درصد جمعیت را هم قبول کنیم که البته به نظرم درست نیست، بازهم در صورت واکسیناسیون، جان ۳۰ هزار نفر نجات پیدا کرده که خبری خوب است.

نه این نشد، حداکثر شاید تلفات ۲۰ هزار نفر کم‌تر شود. با فرض این عدد هم، آیا ما اجازه داریم مملکت را کامل تعطیل، مشاغل را ورشکسته، اقتصاد را نابود و مردم را افسرده کنیم. ما سالانه، نزدیک به ۲۰ هزار نفر تلفات تصادف رانندگی داریم، آیا حق داریم بگوییم رانندگی قدغن است و همه باید با مترو و قطار یا پیاده سر کار بروند یا اصلا نروند. ما می‌توانیم به بیکار شدگان ماهانه حقوق دهیم یا به ورشکسته‌شدگان خسارت دهیم؟

بسیاری از مردم در این شرایط، بر اثر ورشکستگی و افسردگی ممکن است خودشان را بکشند، چه کسی جواب آن‌ها را خواهد داد؟ یا چه کسی خسارت تبعات دعواهای خانوادگی و تنش‌های اجتماعی را خواهد داد. وقتی شیوع از نصف گذشته است، آیا ما حق داریم برای نجات ۲۰ هزار نفر، حکومت نظامی اعلام کنیم.

امسال ما به روال عادی، بین ۴۱۰ تا ۴۲۰ هزار مرگ خواهیم داشت که ۸۵ درصدشان پیرمرد و پیرزن هستند سال ۱۳۹۷، این رقم، ۳۹۰ هزار نفر بوده است. حتی اگر کرونا هم نبود، ما این مرگ و میر را داشتیم؛ چون جمعیت سالمندان ما هر سال اضافه می‌شود. شما با این برنامه‌ای که از آن دفاع می‌کنید، حداکثر می‌توانید جلوی مرگ ۲۰ هزار نفر را بگیرید که معلوم نیست بدون کرونا هم زنده بمانند.

اول این‌که باز شما این‌جا از آن نسبت ادعایی «یک در هزار مرگ و میر کرونا» گفتید که اصلا اثبات شده نیست و پیش از این‌هم گفتم کشتار کووید ۱۹ در ایران اگر جلویش گرفته نشود، چه بسا که بسیار بیشتر از یک در هزار جمعیت شود. دوم این‌که بر اساس آمار سازمان ثبت احوال، ما در سال ۹۸، روزانه به‌طور میانگین، ۱۰۵۰ مرگ داشته‌ایم که امسال به‌طور طبیعی می‌توانست به عدد ۱۰۱۵۰ برسد؛ در حالی‌که متاسفانه بنا به آمار رسمی، الان روزانه، ۴۵۰ نفر به آن افزوده شده و مرگ و میر روزانه را به ۱۶۰۰ نفر رسانده است. پس بسیاری از این افرادی که جان سپرده‌اند، در صورت مدیریت و رعایت شیوه‌نامه‌های پیشگیری، می‌توانستند زنده بمانند.

حتی اگر الان روزی ۱۵۰۰ کشته داریم، سال گذشته در همین فصل پاییز و زمستان که مرگ و میر بیشتر است، مطمئن باشید ۱۲۵۰ کشته داشته‌ایم؛ آن هم بیشتر از بین پیرمردها و پیرزن‌ها. از قدیم سالخوردگان می‌گفتند این زمستان را رد کنیم، شانس آورده‌ایم.

این‌طوری می‌شود روزی ۲۵۰ مرگ اضافه که همان حرف قبلی من است. این را در یک ماه ضرب کنید، می‌شود ۷۵۰۰ نفر در ماه. در ازای هر نفر کشته هم، هزار نفر مبتلا داریم که مصونیت پیدا می‌کنند. بعد شما یک جوری صحبت می‌کنید که قرار است این مرگ و میر همین‌طور افزایش پیدا کند، نه این طور نیست، چون ما در مرحله پایانی شیوع هستیم.  

آقای افخمی اگر مردم بر اساس حرف شما، بیایند و بگویند بگذار برویم به سمت مصونیت گله‌ای چون با ۸۵ هزار کشته (یعنی ۴۰ هزار نفر دیگر) به شیوع کامل می‌رسیم، و بعد دیدند خدای ناکرده، مرگ و میر از آن مرز فرضی شما گذشت و به ۱۰۰ هزار و ۱۲۰ هزار نفر رسید، چه خواهید گفت؟

اگر این طور شود، خواهم گفت به حساب‌های آماری نباید اعتماد کرد.

شما بر اساس همین حساب‌های آماری که من الان می‌گویم نمی‌شود به آن‌ها اعتماد کرد، دارید توصیه و رهنمود می‌دهید.

شما چرا توجه نمی‌کنید؟ من بر اساس آمار تصمیم می‌گیرم، پزشکانی که بر اساس چیز دیگری صحبت می‌کنند، بر اساس چه تصمیم می‌گیرند؟ بالاخره گتره‌ای که تصمیم نمی‌گیرند. یعنی بر اساس هوس مملکت را تعطیل کرده‌اند؟

شاید هم احساسی تصمیم می‌گیرند و می‌گویند یک نفر هم نجات دهیم، یک نفر است. ولی این‌ها چون سیاست‌مدار نیستند، نمی‌دانند تعطیلی مملکت و نجات جان یک سالمند، شاید منجر شود به مرگ سه یا چهار جوان. مثلا یک جوان ۳۰ ساله، اگر به دلیل بیکاری یا ورشکستگی ناشی از تعطیلات، خودکشی کند، مرگش برابر است با فوت ۵ سالمند که جان‌شان را نجات داده‌ایم؛ چون آن جوان می‌توانست ۵۰ سال دیگر زندگی کند و آن ۵ سالمند، جمعا عمری کم‌تر از این خواهند داشت. 

شما بارها جوری از مرگ سالمندان صحبت کردید که انگار عادی است. در حالی‌که هر جانی ارزش خودش را دارد. الان هم زندگی سالمندان را با جوانان در کفه ترازو گذاشته‌اید.

من اصلا نگفتم عادی است، ولی گریزناپذیر است. از این حرف قصد و نیت بدی ندارم، چون خودم سالمند هستم.

ولی در سوگند پزشکی، جان هر فرد را بدون در نظر گرفتن سن، جنسیت و نژاد باید نجات داد.

برای همین پزشکان نباید جای سیاستمداران بنشینند و تصمیم سیاسی بگیرند.

پزشکان عفونی و اپیدمیولوژیست‌ها تخصص‌شان همین است؛ راهکار می‌دهند و سیاست‌مداران تصمیم می‌گیرند.

صدمه‌ای که بچه‌های زیر ۱۰ سال، با تعطیلی سه ماه مدارس خورده‌اند، همین الان از تصور خارج است.

مدارس را باز کردند، خیلی جاها تا دو ماه (۱۵ آبان) باز بود و برخی مناطق حتی هنوز حضوری است. ولی بسیاری از والدین اجازه ندادند فرزندان‌شان به مدرسه بروند و کلاس‌های درس کارایی خودش را به‌صورت حضوری از دست دادند. در این مورد هم من برخلاف شما، رویه پدر و مادرها را درست می‌دانم.

اگر این امر اختیاری باشد، من مشکلی ندارم. من با ماسک زدن سالمندان هم مسئله‌ای ندارم، حتی پیشنهادم این است بعد از کرونا به‌ویژه در فصل‌های سرد سال هم بهتر است ماسک بزنند. ولی با این ‌که همه مردم را مجبور به این کار کنیم، مخالفم؛ چون برخی قبلا گرفته‌اند و بعضی اصلا به علت تنگی‌نفس نمی‌توانند ماسک بزنند. این‌ها در خیابان باید در مقابل نگاه‌های مردم، دائم توضیح بدهند که خیلی بد است.

کد خبرنگار: ۱۸
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید

    ***