سلام نو – سرویس بین الملل: فشار حداکثری کلید واژهای است که دولت ترامپ بر مبنای آن گستردهترین تحریمهای ممکن علیه ایران را اعمال کرد، تحریمهایی که با وجود فشار و آسیب به ایران در نهایت دستآورد مطلوبی را برای ترامپ نداشت و نتوانست جمهوری اسلامی ایران را پای میز مذاکره بکشاند.
به گزارش سلام نو، حالا هم ترامپ در حالی کاخ سفید را ترک میکند که وزارت امور خارجه او در تلاش است در کنار تحریمهای بیشتر علیه ایران، حداکثر موانع را نیز برای لغو تحریمهای دولت ترامپ پیش پای دولت بایدن بگذارد.
جف لامیر، تحلیلگر نشنال اینترست با اشاره به سخنان حسن روحانی درباره ضرورت جبران اشتباهات و خسارات از سوی ایالت متحده تاکید میکند که استراتژی فشار حداکثری حالا نه تنها باعث افزایش اهرمهای فشار آمریکا علیه ایران نشده بلکه باعث شده تا به نوعی آمریکا دست پایینتری را نیز در برخی مواضع داشته باشد.
فشار حداکثری راهبردی بود که آمریکا پس از خروج از برجام در می ۲۰۱۸ آن را به کار گرفت. آمریکا پس از خروج از برجام، برای مذاکره با ایران و لغو تحریمها، اولتیاماتومی ۱۲ بندی را صادر کرد که در آن نه تنها خواهان گسترش چشمگیر محدودیتهای هستهای ایران بود بلکه خواهان عقب نشینی ایران از سوریه، پایان برنامه موشکی ایران و پایان پشتیبانی ایران از متحدان منطقهای خود بود و در برابر عدم پذیرش آن کمپین فشار حداکثری را علیه ایران به راه انداخت.
برای کم سابقه بودن کمپین فشار حداکثری آمریکا کافی است بدانیم که در بخشی از این راهبرد آمریکا در اقدامی بیسابقه سپاه که نیروی رسمی نظامی ایران است را به بهانه فعالیتهای شاخه برون مرزی آن یعنی سپاه قدس گروه تروریستی اعلام کرد، اقدامی که تا پیش از این در سطح روابط بین الملل سابقه نداشت.
به باور لامیر استراتژی فشار حداکثری آمریکا دارای سه ایراد جدی بود که باعث شد این استراتژی نه تنها به دست آوردی جدی نرسد بلکه حتی به ضد خودش تبدیل شود.
نخست این که دوازده خواسته آمریکا به طور مستقیم منافع امنیتی ایران را تهدید میکند، به خصوص برنامه موشکی ایران و متحدان منطقهای جمهوری اسلامی که از اولویت امنیتی آن هستند. آن طور که لامیر میگوید آمریکا نمیتواند از ایران بخواهد که از نظر نظامی و امنیتی به کشوری مثل نروژ بدل شود و در برابر هیچ تضمین امنیتی و چشم انداز روشنی نداشته باشد.
دوم این که ایران با تکیه بر تولید داخلی و تنوع بخشیدن به آن به حد قابل قبولی از سازگاری با تحریمها رسیده است. آن چنان که لامیر میگوید هرچند سیاست آمریکا تحریم برنامه موشکی ایران بود نه انسولین، ولی این سیاست در نهایت به ضد خودش بدل شده و باعث شده ایران بسیاری از سلاحهای خود را در داخل تولید کند.
لامیر با اشاره به افزایش نسبی بودجه نظامی ایران در سال ۲۰۲۰ تاکید میکند که تحریمهای آمریکا آن طور که طرفدارانش ادعا میکنند موفق نشده آن چه فعالیتهای بی ثبات کننده ایران خوانده میشود را کاهش دهد، بلکه عملا مردم را هدف قرار داده و مانع از کمکهای بشر دوستانه حتی در دوران کرونا شده است.
سومین مسئله اما به دولت بایدن باز میگردد. به خاطر مکانیسم خاص تحریمهای دوران ترامپ حتی در صورت اراده برای لغو این تحریمها، موانع بروکراتیک داخلی و هزینههای اعتباری خارجی بسیاری بر سر راه این اقدام وجود دارد و لغو تحریمها راهی دشوار و هزینهزا برای دولت آینده است.
بر همین اساس تحریمهای ترامپ در آستانه انتخابات ریاست جمهوری انتخابات آمریکا نه تنها کاهش نیافت بلکه خزانه داری و وزارت خارجه آمریکا تحریمهای بانکی و نظامی جدیدی را علیه ایران تدارک دیدند و به آن سرعت بخشیدند.
به باور لامیر یکی از دلایل اساسی به نتیجه نرسیدن فشار حداکثری این است که دید دولت ترامپ به دیپلماسی با مشکل مواجه است. در دولت ترامپ دیپلماسی به عنوان جایزهای برای رفتار خوب تلقی میشود و نه ابزاری برای کسب حداکثر منافع، در نتیجه تعجبی ندارد که در این وضعیت تنها نتیجه رویکرد فشار حداکثری ترامپ، حمله به منافع آمریکا و شرکایش در منطقه و از روی میز خارج کردن هر گزینهای جز جنگ باشد.
به باور لامیر هیچ کدام از موارد مطرح در اولتیماتوم ۱۲ بندی آمریکا محقق نشده. در نیتجه اگر ایالات متحده میخواهد به تنش با ایران و دو دهه نبرد در خاورمیانه خاتمه دهد باید اعتراف کند که فشار حداکثری دستآوردهایی حداقلی داشته است. آغاز مجدد دیپلماسی آسان نخواهد بود اما اولین گام برای خارج شدن از مسیر دو سال گذشته و آغاز دیپلماسی این است که این چاه کنده شده از سوی آمریکا عمیقتر نشود.
نظر شما