به گزارش سلام نو، روزنامه اعتماد نوشت: نبود آب لولهکشی همچنان جان کودکان روستاهای سیستانوبلوچستان را میگیرد.
بالادست اسیر سیل است و سیلاب، پاییندست اسیر بیآبی است و مرگ. رود را به نام «سرباز» میخواندند، زیرا بالادست آن پر بود از رودهای کوچکی که آب را به شاخه اصلی میرساندند. سرباز روزی شاهرگ حیاتی اهالی سیستانوبلوچستان بود، خشکسالیهای مکرر و احداث سد، حالا ورق را برای آنها که حوالی سرباز زندگی میکنند، دگرگون کرده است، حالا روستاهای پاییندست، در حوالی سرباز، آبی در خانه ندارند. وقتی آب نباشد، چارهای جز نزدیک شدن به زیستگاه گاندوها نیست، جایی که در فصل تابستان قتلگاه کودکانی است که در غیاب فضای بازی، داخل آب رفتهاند و بازی میکنند. آخرین قربانی حالا دو نفرند، «امیرحمزه» و «زینب»، یکی دستش را از دست داده است و یکی جانش را، به یکی گاندو حمله کرده و دیگری در آب خفه شده است، اما نقطه مشترک هر دو حادثه نه «بیتوجهی» است و نه «رعایت نکردن توصیهها»، نقطه مشترک هر دو بیآبی است.
خشکسالی و فقر
امیرحمزه به همراه مادرش برای شستوشوی لباسها نزدیک رودخانه رفته بود. سه، چهار روزی میشد که آب به لولهها نرسیده بود. اگر حتی آب هم به لولههای داخل خانه امیرحمزه میرسید، مقدار آن کفاف شستوشو را نمیداد، این آب اندک همیشه برای شرب ذخیره میشد. مادر که رختهای چرک را کنار رودخانه چوب میزند، امیرحمزه سی، چهل متری آن سو کنار رودخانه بازی میکند، بیخبر از اینکه گاندوی مادری زیر آب منظر اوست تا دهانش را باز کند و امیرحمزه را شکار کند. گاندو از آب بیرون میجهد و دست امیر را میگیرد و او را با خود به درون آب میبرد. زنان دیگری که کنار آب مشغول شستن رخت هستند، فریاد میکشند و مادر امیرحمزه نیز درون آب میرود و پاهای پسرش را میکشد تا او را از دهان گاندو نجات دهد. زور و توان گاندو اما بیشتر است، مادر و پسر را با هم به درون آب میکشد، اگر آنجا زنان روستا نبودند تا سنگ بزرگی بردارند و به سر گاندو بکوبند، حالا نه نشانی از مادر بود و نه پسر.
برخورد سنگ با سر گاندو دهانش را باز میکند و بالاخره امیرحمزه رها میشود، اما با دستی که از سمت مچ، تقریبا قطع شده، استخوانها خرد شده و گوشت و پیای باقی نمانده است تا آنها را به یکدیگر جوش دهد. حالا امیرحمزه روی یکی از تختهای بیمارستانهای کراچی دراز کشیده است، اگر پزشکان زودتر میرسیدند، دستش از مچ قطع نمیشد، اما «فرصت طلایی» از دست رفته بود و 12 ساعت معطلی برای رسیدن به پاکستان 45 میلیون قرض برای خانوادهای به جای گذاشته است که پدری بیکار دارد. «عبدالغفور بلوچزاده» دهیار «هوت گت بالا» به «اعتماد» میگوید که اهالی روستا تمام پولهایشان را روی هم گذاشتند، مادر امیرحمزه طلاهایش را فروخت تا بتوانند هزینه درمان پسر را تامین کنند، حالا همین ۴۵ میلیون تومان خرج قطع دست پسرشان شده است.
امیرحمزه اهل روستایی است که ۹۰درصد جمعیت ۷۰۰ نفره روستا، بیکارند. از این ۹۰درصد بیکار هم ۲۰درصد مشاغل کاذب دارند، از مرز انبه و برنج میآورند، سوخت خرید و فروش میکنند و یارانه میگیرند، یارانهای که به ۳۰ نفر تعلق نمیگیرد، آنها «سجل» ندارند. دهیار روستا میگوید: «در مسیر رودخانه حتی یک تابلو هم نیست که بگوید اینجا خطر تخمریزی گاندو دارد.»
بلوچزاده میگوید که خشکسالی سالهای گذشته، گاندوها را گرسنه کرده است، دقیقا یک روز پس از حمله یکی از آنها به امیرحمزه، بز یکی از اهالی روستا طعمه گاندو شد، روستاییانی که کشاورزی و دامداری شغل آبا و اجدادیشان بود اما با بسته شدن پمپهای آب در کنار سرباز بیکارند و مستاصل، در این میان خورده شدن یک بز توسط گاندو ضرری چشمگیر برای یک خانواده است، ضرری به اندازه از دست دادن سرمایه زندگی. اما تقصیر گاندوها نیست، نه کودکان محلی برای بازی دارند و نه خانهها آبی برای شستوشو، دهیار میگوید که روستا لولهکشی دارد، اما آب داخل لولهها جاری نمیشود، چندینبار نیز درخواست بررسی دادهاند اما کسی پاسخگو نیست، در این میان نیز کودکان حتی یک پارک کوچک برای بازی ندارند، حاشیه سرباز میشود پارک بازی و قتلگاه آنها. دهیار میگوید: «نه اعتباراتی هست و نه امکاناتی، نه فرصت شغلی و نه امکانات زندگی.»
«علیرغم تمام آموزشها و حضور در منطقه و مکاتبات با افراد محلی، اهالی به نکات ایمنی بیتوجهی میکنند.» «اشرفعلی حسینی»، مدیر اداره حفاظت محیطزیست چابهار تنها مسوولی است که تا زمان تنظیم این گزارش نسبت به سرنوشت امیرحمزه واکنش نشان داده است، او به «اعتماد» میگوید که نمیتوان تخمین زد که در سالهای گذشته حمله گاندوها به کودکان بیشتر یا کمتر شده است، از طرف دیگر، آمار دقیقی نیز از تعداد حملههای گاندوها به کودکان و تعداد کودکان آسیبدیده یا فوت شده نیز تنظیم و گردآوری نشده است. با این حال بهزعم حسینی، از اواخر اردیبهشت ماه تا نیمههای شهریور، گاندوها به دلیل زاد و ولد و تخمگذاری، واکنشهای دفاعی نشان میدهند و برای دفاع از قلمرو خود به افرادی که به آنها نزدیک شوند، حمله میکنند. سوژه حمله گاندوها تنها کودکان نیستند، سگهای ولگرد، دامهای روستاییها و سایر جاندارانی که در این فصل به محل تخمگذاری نزدیک شوند، در خطر هستند و به گفته او، سالانه لااقل دو الی چهار کودک یا بزرگسال از حمله گاندوها آسیب میبینند.
برخلاف گفته دهدار، مدیر اداره حفاظت محیطزیست چابهار معتقد است که گاندوها گرسنه نیستند، ماهی به وفور در آب پیدا میشود و علت حمله آنها، تحریک عصبی است: «بچهها در آب سروصدا میکنند، فرکانس این صدا گاندوها را عصبی میکند.» مدیر اداره حفاظت محیطزیست چابهار از سرنوشت «حوا» نیز میگوید، دختری که مثل امیرحمزه، برای برداشت آب به نزدیکی رودخانه رفته بود، مثل امیرحمزه به کمک خواهرش از دهان گاندو نجات پیدا کرد و مثل امیرحمزه، یکی از دستان خود را از دست داد. حالا حوا دست مصنوعی موقت دارد و شانس این را داشته تا با حمایت کشتیگیران، به اندوه و تنهایی بعد از حادثه دچار نشود، حوا اما در این میان استثناست، حالا که امیرحمزه روی بیمارستانی در کراچی با نگاهی اندوهگین به مچ دستش نگاه میکند، نمیداند که روزی این فرصت و حمایت را خواهد دید که دستی مصنوعی داشته باشد یا خیر.
کسی دلجویی نکرد
«پشت سر هم بود، اول امیرحمزه و بعد زینب، معلوم نیست که فردا نوبت کدام کودک باشد، کدام یک معلول شود و کدام یک غرق.» «نوید برهانزهی»، فعال اجتماعی سیستانوبلوچستان میگوید که «گاندوها مقصر نیستند، گاندوها مساله نیستند، مساله آب است.» بهزعم او، اگر روستاها آب آشامیدنی داشتند، اگر برای داشتن آب مجبور نبودند چشم انتظار پرشدن «هوتگ»ها یا راهی محل زندگی گاندوها شوند، آن وقت نه زینب در آب جان میباخت و نه امیرحمزه دستش را از دست میداد. برهانزهی به «اعتماد» میگوید که تا زمانی که آب به روستاییها نرسد، این خبرها پایانی نخواهند داشت. آنجا که امیرحمزه و زینب زندگی میکردند، منطقه خشک و بیآب نیست، سد «زیردان» در حوالی روستای همین دو کودک قرار دارد، سدی که به قول استاندار سیستانوبلوچستان قرار بود اردیبهشت سال ۱۳۹۸ به بهرهبرداری برسد، اما حالا پس از ۱۹ سال، سهم روستاهای پاییندست سدی با ظرفیت 207 میلیون مترمکعب آب هیچ است.
وضعیت سد پیشین نیز چندان بهتر نیست، حالا ۲۹ سال از زمان پایان کار احداث این سد میگذرد اما هنوز شبکه و آبرسانی به روستاهای پاییندست تکمیل نشده است و کمبود بودجه راه را برای توجیه بیآبی و مرگ کودکان باز میکند. به گفته این فعال اجتماعی، تنها در یک سال اخیر 10 کودک مثل زینب، جان خود را برای برداشت آب در هوتگها از دست دادهاند، زینب ۸ سال داشت که به دلیل قطع بودن شبکه آب لولهکشی دهستان جکیگور برای برداشت آب به کنار رود سرباز رفت و دیگر بازنگشت. برهانزهی نیز با اشاره به همین حادثه تاسفبار، تاکید میکند که نه گاندوها مقصرند و نه بیتوجهی مردم محلی، سرباز زیستگاه گاندوست، مردم محلی نیز به ابتداییترین امکان برای زندگی، یعنی آب نیاز دارند تا زمانی که آب نباشد، گاندوها نیز به روال طبیعت به مزاحمان خود حمله میکنند و هوتگها نیز کودکان را به درون خود میکشند، برهانزهی بار دیگر تاکید میکند: «تقصیر گاندوها نیست.»
نظر شما