طراح: هادی زیبایی
یادداشت از: احمد دستاران ممقانی
21 تیر 1314 مردم مشهد در اعتراض به قانون متحدالشکل شدن لباسهای مردان که مقدمهای برای کشف حجاب زنان بود، در مسجد گوهرشاد حرم رضوی گردآمده بودند. رضاشاه پهلوی که تحمل این اجتماع مسالمتآمیز مردم را نداشت، دستور قتلعام مردم معترض در مسجد گوهرشاد را داد. باتوجهبه خفقان حاکم بر عصر پهلوی در مورد شهدای این جریان آمار رسمی وجود ندارد اما آمار غیررسمی تا 4000 نفر را نوشتهاند.
این اولینبار نبود که رضاشاه به حریم آل الله تجاوز میکند و این حرمهای امن الهی را برای زائرین ناامن میکرد. هشت سال قبل از این واقعه در اول فروردین 1306، رضاشاه با بیاحترامی و تندخویی وارد حرم حضرت معصومه (س) در قم شده و عالم ربانی آیتالله محمدتقی بافقی یزدی را زیر باد شلاق و ضربات چکمه خود گرفته بود اما ماجرا چه بود؟
نوروز 1307 با ماه رمضان همزمان شده بود. زائران بسیاری به قم رفته بودند تا هنگام تحویل سال، در کنار قبر حضرت معصومه (س) باشند. آن روز، همسر شاه و چند تن از همراهانش نیز بدون حجاب در حرم حاضر شده بودند و با آن سر و وضع نامناسب، بسیار جلب نظر میکردند. وقتی شیخ بافقی از این جریان آگاهی یافت، سید واعظ، یکی از شاگردان خود را فرستاد تا آنها را امر به معروف کند، ولی همسر شاه هیچ اعتنایی نکرد. از همین روی، شیخ محمدتقی خود نزد خانواده دربار رفت و سخت به آنان اعتراض نمود و اخطار کرد که یا حجابشان را درست کنند یا از حرم خارج شوند. همسر شاه به خانه تولیت حرم رفت و این واقعه را به تهران خبر داد. طولی نکشید که رضاخان با گارد نظامی به قم رسید، با چکمه وارد صحن حرم مطهر شد، شیخ بافقی را مورد ضرب و شتم قرار داد و به تهران برد.
برخی محققان، واکنش تند مرحوم بافقی را به حضور خانواده بیحجاب دربار در حرم حضرت معصومه (س)، سبب هشت سال تأخیر در قانون کشف حجاب میدانند.
شجاعت مرحوم بافقی در نهی از منکر در زمان خود زبانزد خاص و عام بود. وی در انجام فریضه نهی از منکر بین شاه و غیرشاه تفاوتی قائل نبود و بدون اندکی ترس حتی شاهان زمان خود را نهی از منکر میکرد. برای نمونه نقل شده که روزی احمدشاه با رضاخان که در آن زمان سردار سپه بود، به منزل مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری (موسس حوزه علمیه قم) رفتند و مرحوم بافقی هم در آن جا حضور داشت. ایشان احمدشاه را نصیحت و موعظه کرد که تو باید ریش داشته باشی و ظاهر اسلامی را حفظ کنی. در این هنگام، رضاخان برآشفت و گفت: «آقا شیخ، این فضولیها به تو نیامده». مرحوم بافقی محکم به سینه او زد و گفت: خفه شو زندیق. میبینم که به زودی علیه احمدشاه کودتا میکنی و ایشان را از بین میبری، سلطنت تشکیل میدهی، عمامه را از سر روحانیت و اهل علم برمیداری، چادر را از سر زنان میکشی و چه بدعتها که در دین خواهی گذاشت. برخی معتقدند شاید عقده ای که رضاخان از مرحوم بافقی داشت، از همین برخورد بود.
آیتالله بافقی بعد از به سلطنت رسیدن رضاشاه در موارد متعددی وی را شفاهی و کتبی امر به معروف و نهی از منکرد کرد، دوم شهریور سال ۱۳۰۶ (۲۷ صفر ۱۳۴۶) طی بخشنامهای ممنوعیت امر به معروف و نهی از منکر اعلام شد و این بخشنامه در طی اعلامیههایی در سطح شهر قم پخش شد. این حرکت سکوتی سنگین را بر جامعه حکم فرما کرد، اما آیت الله بافقی مردم و کسبه بازار قم را به تعطیلی و گرد آمدن در حرم مطهر و حضرت معصومه (س) فراخواند و به ایراد سخن پرداخت. او با بیان اهمیت حیاتی امربهمعروف و نهی از منکر، بر این که اجرای آن بر هر فردی به ویژه علما و طلاب واجب است و هیچ کس حق ندارد از اجرای آن جلوگیری کند، پای فشرد. او هم چنین دولت وقت را، دولتی جابر، ظالم و جاهل خواند و حکومت رضا شاه را حکومت فراعنه نامید. پس از انجام این سخنرانی، دولت عقب نشینی کرد و دستور داد اعلامیه را جمع کنند.
تلاش های مرحوم بافقی در زمینه امربهمعروف و نهی از منکر ثمرات زیادی در شهر قم داشت. برای مثال، او توانسته بود از گشودن مشروب فروشی ها در قم جلوگیری کند و هم چنین سلمانیهای قم را متعهد ساخته بود که ریش مشتریان را نتراشند. او با بیانی نرم و شیوا و با کلامی راسخ و به دور از اهانت، مردم را نهی از منکر میکرد؛ نقل شده است سرهنگی در حمّام داشت ریشش را میتراشید. آیتالله بافقی جلو رفت و گفت: میدانید که اسلام تراشیدن ریش را حرام میداند؟ چرا این گناه را انجام میدهید؟ سرهنگ عصبانی شد و سیلی محکمی به صورت آیتالله زد. آیتالله بافقی طرف دیگر صورتش را نشان داد و گفت: «یک سیلی هم این طرف بزن، ولی ریشت را نتراش!» این حرف آب سردی شد روی تن سرهنگ پشیمان شد و عذرخواهی کرد.
شجاعت مرحوم بافقی در انجام فریضه امربهمعروف و نهی از منکر سبب شده بود تا امام خمینی که در مورد آیتالله بافقی در درس اخلاق خود در سالهای حیات آیتالله بافقی، فرمودند: «هر کس بخواهد در این عصر مومنی را زیارت و دیدار کند که شیاطین تسلیم او میشوند و به دست او ایمان میآورند، مجاهد بافقی را ببیند.»
مرحوم بافقی که بعد از برخورد با خاندان پهلوی در سال 1307 در شهرری در تبعید و تحت محافظت بود، با شنیدن خبر حمله رضاشاه به مردم در مسجد گوهرشاد در سال 1314، سکته کردند و چند ماهی بستری شدند. این عالم مجاهد و شجاع، سرانجام در سال 1325 در شهرری درگذشت.