سلام نو – سرویس اجتماعی: "قتل ناموسی" ترکیبی بود که بعد از قتل رومینا اشرفی به دست پدرش دوباره مورد توجه قرار گرفت. دختری 14 ساله که به خاطر فرار از خانه و علاقه به پسری که دو برابر او سن داشت توسط پدرش تهدید شد و در نهایت به دست او و با داس به قتل رسید.
هادی مصطفایی، معاون وقت مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی در اردیبهشت ماه سال 93 گفته بود که بر اساس آمار موجود حدود ۱۹ درصد قتلها در کشور با انگیزه ناموسی صورت میگیرد. به گفته این مقام پلیس حدود ۶۲ درصد "مقتولان زن به دست بستگانشان" به قتل رسیده اند، بستگانی که شامل پدر، برادر، عمو و عموزاده میشود.
اما ناموس چیست و قتل ناموسی ریشه در چه چیزی دارد؟ آن طور که در فرهنگ عمید گفته شده ناموس مترادف است با شرف، عفت، عصمت است. همچنین ناموس مجاز از خواهر، مادر یا همسر مرد که وظیفه حفظ حرمت آنها بر عهده اوست.
شاید در نگاه اول ناموس و قتل ناموسی برآمده از افکار دینی به نظر برسند، اما با نگاهی به مفاهیم اسلامی مشخص میشود ناموس و قتل ناموسی آن طور که ما میشناسیم در اسلام مطرح نیست و البته قتل ناموسی نیز منحصر به ایران، اعراب یا خاورمیانه نیست.
قتل ناموسی در ادبیات انگلیسی تحت عنوان Honor killing یا shame killing شناخته میشود و زمانی رخ میدهد که یکی از افراد خانواده با زیر پاگذاشتن ارزشهای دینی، اجتماعی و عرفی برای آن خانواده شرم، سرافکندگی و بدنامی به ارمغان بیاورد. این بی آبرویی و بدنامی شامل موارد مختلفی از جمله خودداری از ازدواج اجباری، قربانی یک تجاوز جنسی بودن، طلاق گرفتن (حتی از یک شوهر ناشایست)، رابطه با جنس مخالف و گرایش جنسی متفاوت میشود.
بر اساس آمار صندوق جمعیت سازمان ملل، سالانه حدود ۵۰۰۰ زن در قتلهای ناموسی کشته میشوند.بیشتر اینان ساکن غرب آسیا، شمال آفریقا و بخشهایی از جنوب آسیا هستند. قتلهای ناموسی امروزه بیشتر در پاکستان و هند و حتی جوامع پاکستانی و هندی خارج از این کشور رخ میدهد که پایبندی خاصی به سنن خانوادگی کهن خود دارند.
عماد الدین باقی، نویسنده و فعال حقوق بشر در یادداشتی برای سازندگی با اشاره به ریشه قتلهای ناموسی نوشت: اساسا «ناموس» یک پدیده جامعهشناختی است نه فقهی و دینی یا حقوقی. این نوع پدیدهها به فرهنگ، زیستشناسی، طبیعت بشری، ساختار ژنتیکی و تربیتی آدمیان ارتباط پیدا میکند. توزیع فراوانی پدیده قتلهای ناموسی در استانهای مختلف نیز از همین منظر بسیار معنادار است و نمیتوان ساختار اجتماعی و فرهنگ مسلط هر منطقه را در وقوع این حوادث نادیده انگاشت.
مصداق حرف باقی را میتوان با رصد رد خون قتلهای ناموسی در نقاط مختلف کشور بررسی کرد. بخشی از قتلهای ناموسی در خانوادههایی رخ میدهد که آن چنان تقید دینی ندارند اما به عرف جامعه، نظر مردم یا سنتهای حاکم بر خانواده خود اهمیت بسیار شدیدی میدهند.
در واقع ناموس و قتل ناموسی بیش از آن که بر اندیشه دینی استوار باشد بر نظام پدر سالار استوار است. در این نظام فکری اساسا زن حق خاصی ندارد و با شوهر، همسر یا برادرش تعریف میشود. در حالی که در اسلام حقوق مشخصی از جمله ارث شامل زن میشود در برخی از مناطق کشور زنان حق ندارند ارثی ببرند و باید ارث خود را به شوهر یا همسر خود منتقل کنند.
چهره زن مسلمان نیز در مذاهب مختلف اسلامی با زنان فعال و مهمی گره خورده. از جمله تشیع با چهرههایی چون حضرت خدیجه، حضرت فاطمه و حضرت زینب گره خورده. زنانی که یکی تاجر بود و یکی در میان مسجد خطبه فدک میخواند و دیگری در کاخ یزید و در صورت او از ظلم فریاد میزد.
چنین زنانی که حضور مستقل در صحنه اجتماع دارند از اساس با تفکری که زن را ناموس میداند در تضاد است. هر چند این قابل انکار نیست که خوانشهای متحجرانه از دین به مرور حامی تفکر مرد سالار یا پدر سالار شدند ولی حداقل مرور تاریخ و اندیشه اسلام به ما نشان میدهد ناموس بیشتر ریشه در فرهنگهای درونی جوامع دارد.
سیاهه قتلهای ناموسی در ایران هر چند با پاکستان و هند فاصله دارد اما همچنان خون بار است. به عنوان نمونه ژیلا بنییعقوب در گزارشی در سال 84 در روزنامه یاس نو مرگ دختری به نام گلبهار را در چهارمحال و بختیاری گزارش کرد. او نوشت که گلبهار و پسرهمسایه با هم رابطه داشتند و صاحب یک بچه شده بودند. برادر، عمو و پسرعموهای او اول میخواستند با طناب گلبهار را دار بزنند اما او فرار کرده بود. در لحظه آخر برادرش روی او بنزین میریزد و یکی از پسرعموها کبریت میزند. فرزند این دختر نیز با سم به قتل میرسد.
نمونههای این چنینی در ایلام، لرستان، کردستان و جنوب ایران بسیار است، هرچند در سالهای اخیر با فرهنگ سازی از شدت آن کاسته شده ولی هنوز هم خشونت خانگی و قتلهای ناموسی سهمی زیاد در پروندههای روی میز قضات دارند که وظیفه فعالین فرهنگی، سیستم آموزشی و سیستم قضایی را سنگینتر میکند.