اصلاح‌طلبان مدت‌ها پیش از آن‌که زنگ انتخابات به صدا در بیاید رقابت را به شورای نگهبان و البته به خودشان باختند. عملکرد ضعیف دولت در کنار عملکرد ضعیف‌تر اصلاح‌طلبان در مجلس، موجی از مطالبات برآورده نشده را در جامعه ایجاد و شکست آنان را کم و بیش قطعی کرد.

سلام نو – سرویس سیاسی: هرچند شیوع کرونا، فشار اقتصادی و ناکارآمدی نهادهای سیاسی، کار سیاسی و امر سیاسی را از اولویت مردم خارج کرده است و حتی رخ‌دادی مثل انتخابات مجلس چندان مورد توجه جامعه نیست و به کم اقبال‌ترین انتخابات کشور تبدیل می‌شود، اما سیاست ایران هم‌چنان آبستن اتفاقاتی است که می‌تواند به پوست اندازی آن منجر شود.

در حالی که اصولگرایان سخت مشغول رقابت بر سر ریاست مجلس آینده هستند اصلاح‌طلبان سکوت کرده‌اند. نه خبری از شورایعالی سیاستگذاری است، نه خبری از احزاب است و نه خبری از رئیس دولت اصلاحات.

البته این واکنش چندان عجیب نیست. اصلاح‌طلبان پس از پیروزی‌های زنجیره‌ای که از سال 92 در دو انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات مجلس خبرگان، انتخابات مجلس و انتخابات شورای شهر نصیبشان شد بالاخره انتخابات مجلس یازدهم را به رقیب اصولگرای خود باختند، باختی که البته پای صندوق و در میدان رقابت نبود.

اصلاح‌طلبان مدت‌ها پیش از آن‌که زنگ انتخابات به صدا در بیاید رقابت را به شورای نگهبان و البته به خودشان باختند. عملکرد ضعیف دولت در کنار عملکرد ضعیف‌تر اصلاح‌طلبان در مجلس، موجی از مطالبات برآورده نشده را در جامعه ایجاد و شکست آنان را کم و بیش قطعی کرد. در کنار این شورای نگهبان هم اندک چهره‌های مقبول اصلاح‌طلبان مثل علی مطهری و محمود صادقی را رد صلاحیت کرد تا هیچ روزنه‌ای از امید برای اصلاح‌طلبان باقی نماند.

کارگزاران و برخی از احزاب اصلاح‌طلب هم که با نامزدهای محدود خود در انتخابات مجلس شرکت کردند عملا از پیش باخته بودند و حتی نتوانستند کسی مثل علیرضا محجوب را که سال‌ها در مجلس حاضر بود را در بهارستان حفظ کنند.

بدقولی و ناکارآمدی و آبروی رفته اصلاح طلبان

شکستی که اصلاحات امروز از اصولگرایان، شورای نگهبان و خودش خورد امری عجیب و غریب نبود. از همان روزی که عارف بر صدر لیست اصلاح‌طلبان به مجلس رفت یا حتی پیش از آن وقتی اصلاح‌طلبان بی‌حساب و کتاب و توافقی مشخص از روحانی حمایت کردند و وعده پشت وعده دادند می‌شد چنین روزی را دید.

از شجریان حرف بزنی، از رفع حصر بگویی و غیرمستقیم به مذاکره با آمریکا اشاره کنی و هیچ کدام را برآورده نکنی و بعد باز هم مقبول و محبوب بمانی؟ در روزنامه‌ات تیتر بزنی فراکسیون امید صد و چند نماینده دارد ولی خودت بدانی به سختی پنجاه نیروی وفادار داری و مردم دوباره به تو اعتماد کنند؟ به بهانه حفظ پرچم اصلاح‌طلبی و به عشق ریاست مجلس زیر بار توافق و حفظ اندک سنگرهای مجلس هم نروی و ادعای اصلاح‌طلبی و کارآمدی داشته باشی؟

نمی‌شود این‌قدر متناقض بود و انتظار داشت باز هم با پرچم اصلاحات، آبروی خاتمی و ... رای آورد. نمی‌شود ناکارآمد بود و مردم را راضی به رای دادن کرد. مردم امروز حتی پیش از ضد فساد بودن به کارآمدی نگاه می‌کنند.

اصلاح اصلاحات و بهانه‌های بی پایان

محمدرضا تاجیک، استاد دانشگاه و نظریه‌پرداز با پیش بینی وضع امروز اصلاح‌طلبان پیشنهاد می‌کند که آن‌ها در دوران دوری از قدرت به نقد خود بپردازند و می‌گوید:

تحلیلم این است که اصلاح‌طلبان به یک دوران دور از خانه قدرت احتیاج دارند، یعنی این فضا مجال دیدن، محاسبه نفس و نقد خود را از آن‌ها گرفته و احتیاج دارند که یک مدتی از این فضا خارج باشند و خودشان را ریکاوری کنند تا آن منزلت و شأنیت اجتماعی از دست رفته را با آن مقبولیت و مشروعیتی که خدشه‌دار شده را به شکلی باز بگردانند. این فقط یک ایده است، تردید ندارم که جریان اصلی اصلاح‌طلبی در انتخابات شرکت خواهد کرد و برای کسب اکثریت و برای پیروزی هم شرکت خواهد کرد.

او البته در گفت‌وگویی دیگر با خبرآنلاین هشدار می‌دهد که صحنه گردانان امروز اصلاحات نباید مدعی نقد شوند و می‌گوید:

امروز نعش اصلاح‌طلبی روی دستان ماست. کسانی که این نعش را روی دست ما گذاشته‌اند باید مورد نقد جدی قرار بگیرند. همین افراد امروز معرکه‌گردان فضای نقد جریان اصلاحات شده‌اند تا خودشان از این نقد مصون بمانند. به همین دلیل نباید چنین اجازه‌ای به این افراد بدهیم.

تاجیک به مسئله مهم و فراموش شده‌ای اشاره می‌کند و آن اصلاح اصلاحات یا نواصلاح‌طلبی است که در دوران انتخابات 92 با رویکرد نقد عملکرد اصلاح‌طلبان در سال 84 آغاز شد، اما در نهایت پس از پیروزی در انتخابات مسکوت ماند. آن دوره حمیدرضا جلایی‌پور، علیرضا علوی‌تبار، عباس عبدی، سعید حجاریان و محمدرضا تاجیک هر کدام از منظری به نقد اصلاحات می‌پرداختند.

با پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری اما هیچ کدام از نقدها شنیده نشد. احزابی که به نسبت مولد آن نگاه بودند یا جذب قدرت شدند یا بازتولید احزاب قدیمی را در دستور کار قرار دادند.

منتقدینی مثل محمدرضا تاجیک یا علوی‌تبار هم با عناوین مختلف به حاشیه رانده شدند و زیر سایه عملگرایان میدان سیاست قرار گرفتند، عملگرایانی که اسیر بی عملی بودند. با پیروزی در انتخابات مجلس چهره‌هایی چون عارف میان‌دار شدند و قوه نظری و تحلیلی اصلاح‌طلبان عملا به حاشیه رفت و دایره تاثیر نظریه پردازان کاهش یافت.

امروز نباید حرف می‌زدیم چون در انتخابات مجلس نامزد بهتری نداشتیم. فردا نباید حرف می‌زدیم چون انتخابات شورای شهر نزدیک بود و پس فردا هم عارف در مجلس بود و اصلا دیگر گوشش به نقدی بدهکار نبود. اینقدر گوشش‌ نشنیدن را انتخاب کرد و این‌قدر درگیر بردن در میدان سیاست شد که چگونه ماندن را از یاد برد تا در نهایت امروز در اینجا ایستاه باشیم، از قدرت وامانده و از مردم رانده.

استعفای موسوی لاری موتور اصلاح اصلاحات را روشن می‌کند؟

حالا اما با استعفای عبدالواحد موسوی لاری از شورایعالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان بحث نقد و بازنگری در اصلاحات کم وبیش یادآوری شد. وزیر کشور دولت خاتمی در نامه‌ای به عارف به دلیل مشکلات جسمی و البته اصلاحات ساختاری از شورای عالی سیاستگذاری استعفا داد و نوشت:

گمانم این است که این استعفا می‌تواند آغازی بر تغییر ساختار و سازوکار‌های نهاد‌های اجماعی و پررنگ شدن نقش احزاب و تشکل‌ها باشد.

موسوی لاری از چهره‌های نزدیک به خاتمی بود و عملا بخشی از وظایف هدایت شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان به عهده او بود. اما آیا با این استعفا جرقه اصلاح اصلاحات می‌خورد؟ آیا با استعفای این چهره وزین دوره وزن گیری احزاب در شورایعالی کلید می‌خورد؟

باید منتظر ماند و دید محمدرضا عارف چه در سر دارد و چه پاسخی به این استعفا می‌‎دهد. سرانجام این استعفا به اصلاح شورایعالی ختم می‌شود؟ آیا اصلاح‌طلبان واقعا با دوری از قدرت پی اصلاح خود می‌روند یا باز هم در بازی قدرت و انتخابات ریاست جمهوری 1400 غرق می‌شوند؟

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید