سلام نو – سرویس سیاسی: جوانک سبزه روی کرمانی، عضو ساده و سر به زیر سپاه کرمان، فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله و در نهایت فرمانده سپاه قدس پاسداران انقلاب اسلامی، قاسم سلیمانی امروز بعد از چهار دهه نگهبانی از ایران توسط ارتش آمریکا ترور شد.
قاسم سلیمانی شهیرترین و البته محبوبترین فرمانده نظامی ایرانی دو دهه اخیر ایران بود و با اینکه هیچ گاه به مقام فرماندهی کل سپاه یا ریاست ستاد مشترک و مقامهای مشابه نرسید نفوذ، شهرت و البته محبوبیتی بیش از تمام فرماندهان نظامی به دست آورد.
او شجاع و دلیر و خلاق بود و در جنگ و پسا جنگ بارها و بارها ثابت کرد مرد روزهای سخت، کارهای سخت و راههای سخت است.
او قهرمان در سایه بود. دیده نمیشد و دنبال دیده شدن نبود. در جنگ مجروح شد، به بیمارستان رفت، مجاهدین قصد ترورش را کردند اما زنده ماند.
تا همین چند سال پیش که عراق شلوغ نشده بود و داعش ظهور نکرده بود مردم حتی اسم سپاه قدس را هم نشنیده بودند و نمیدانستند سپاه قدس چیست و مرد سبزه روی کرمانی آنجا چه میکند، اما او این چیزها برایش مهم نبود و بعد از جنگ هم به راه خودش ادامه داد.
جنگ که تمام شد برخلاف خیلی از همرزمانش لباس رزم را از تنش در نیاورد و در کنار چهرههایی مثل احمد کاظمی در سپاه ماند. میگویند تا وقتی سپاه کرمان تحت امرش بود محور مبارزه با مواد مخدر او و سپاهش بودند و در این راه رشادت و شجاعت بسیار به خرج دادند.
اما کار قاسم از جایی اوج گرفت که وارد سپاه قدس شد و فرماندهی نیروی قدس را به دست گرفت. سپاه قدس نیروی ویژه و زیرشاخهای از نیروهای پنجگانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که مسئولیت فعالیتهای نظامی برونمرزی را دارد و به نوعی نیروی عملیات ویژه ایران به حساب میآید.
درخشش قاسم سلیمانی با حمله آمریکا به افغانستان و عراق آغاز شد، جایی که آمریکاییها برای نخستین بار با این فرمانده ارشد ایران رو به رو شدند. بسیاری با اشاره به دلیریهای حاج قاسم در عراق و سوریه اوج هنر مدیریت استراتژیک او را نقش آفرینیهایش در افغانستان میدانند.
اما ظهور داعش و سقوط عراق بود که حاج قاسم را مطرح کرد. ناگهان درخشید. عراق را با کمترین خسارت نجات داد، به کردها سلاح رساند، بشار اسد را از سقوط نجات داد و ساختار دولت داعش را منهدم کرد.
او دیگر ژنرال در سایه نبود، قهرمان ملی بود کسی که همه فارغ از گرایش سیاسی همدلانه دوستش داشتند و تحسینش میکردند.
او اما در تمام این سالها نه هوس پاستور کرد و نه چشم به بهارستان داشت، نظامی ماند و برای صلح جنگید، چیزی که شاید رمز این محبوبیت کم نظیر باشد.
او بارها تا مرز مرگ رفت، اما زنده برگشت. او اینقدر از مرگ جان به در برد که همین امروز هم کسی خبر مرگش را باور نمیکرد، اما این خبر واقعیت داشت و یکی از قهرمانان نسل جنگ، یکی از میراثداران همت و باکری و یک از معدود شهدای زنده دوران ما خرقه تهی کرد و شربت شهادت را سرکشید تا به همقطاران شهیدش بپیوندد.
کاش نگاه میانهرو، حرفهای، استراتژیک و قدرتمندش همچنان در سپاه قدس جاری باشد و خونش پاسدار ایران و مردمش در دوران دشوار پس از شهادتش باشد.