سلام نو - سرویس فرهنگ و هنر: این روزها بازار فیلم و سریال ایران با گسترش وی او دیها سر و شکلی تازه گرفته و سریالهای ویژه شبکه نمایش خانگی یکی پس از دیگری با حضور ستارههای سینما و تلویزیون ایران در آن ساخته میشوند.
فصل اول بازار نمایش خانگی با قلب یخی و تمام بالا و پایینهایش آغاز شد، سریالی که شروعی توفانی داشت اما با هزار و یک بحران دست و پنجه نرم کرد و به سختی به فصل سوم رسید، فصل سوم که تقریبا ربطی به فصل اول سریال نداشت.
بعد از قلب یخی نوبت مهران مدیری بود. او که از تلویزیون قهر کرده بود با تیم خودش به شبکه نمایش خانگی رفت و یکی از بهترین سریالهای طنز خود یعنی قهوه تلخ را ساخت، سریال با داستانی بامزه و کاراکترهایی جذاب که تا همین حالا هم یکی از کارهای موفق شبکه نمایش خانگی است. با این همه قهوه تلخ مدیری هم به دلیل مشکلات به وجود آمده به سرانجام نرسید.
فصل دوم شبکه نمایش خانگی با شهرزاد شروع شد. پرکششترین سریال شبکه خانگی که حسابی خشم صدا و سیما را هم برانگیخت و رسانه ملی بارها سعی کرد جلوی پای این سریال سنگ بیاندازد، اما موفق نشد. شهرزاد با داستان قوی، بازیهای خوب و تصویر خوش رنگ و لعاب برای سه فصل مخاطبانش را حفظ کرد.
اواسط شهرزاد بود که وی او دیها از راه رسیدند. سایتهای پخش فیلمی که با خرید اشتراکشان به تعداد زیادی فیلم دسترسی پیدا میکردید. این فصل نیز با شاهکار مدیری آغاز شد.
مهران مدیری با هیولا بار دیگر ثابت کرد که استاد طنز است و رکورد پخش فیلم در وی او دیها را شکست و قدرتنمایی درست و حسابیای کرد.
اما این تمام ماجرا نیست و تمام شبکه نمایش خانگی به همین چند اثر شاخص خلاصه نمیشود و بسیاری از هنرمندان و سرمایهگذاران با علاقه وارد این بازار شدند، بازار که خط قرمزهای عجیب صدا و سیما را نداشت و حسابی پرسود بود.
این روزها شبکه نمایش خانگی در سیطره سریالهایی است که حسابی رنگ و بوی سریالهای ترکی شبکه جم را دارند و مخاطب در آن تصویریهایی را میبیند که تصور آن در ایران و حتی نقاط مرفه نشین تهران بسیار سخت است.
سریالهایی مثل عاشقانه، مانکن و به تازگی هم دل سریالهایی هستند با حضور ستارههای گذشته و فعلی سینما که حسابی خوش رنگ و لعابند اما بهرهای از داستان درست و حسابی نبردهاند.
از محمدرضا گلزار تا مهناز افشار، ساره بیات، حامد بهداد و حسین پاکدل همه و همه در این سریالها حضور دارند آن هم با کارگردانانی نام آشنا مثل حسین سهیلیزاده و منوچهر هادی ولی تمام اینها هم باعث نشده تا این سریالها آن قدرت و قوام شهرزاد را داشته باشند.
انگار سازندگان این سریالها آن چنان مست فرار از خط قرمزهای دست و پاگیر صدا و سیما هستند که داستان و فضای سریال را به کلی از یاد بردهاند. این سریالهای با داستانهای عاشقانه-پلیسی آبکی و مشتی تصویر از لاکچریترین زندگیهایی که امروز تصورش هم برای مردم سخت است پر شده.
در همین ساخته اخیر منوچهر هادی یعنی دل ما شاهد داستانی تکراری و کاراکترهایی هستیم که شخصیتی ندارد و در حد تیپ باقی ماندهاند. تیپ پسر سوپر پولدار، مادر بدجنس، پدر قربانی که زن دوم گرفته و حسابی موزی است و البته پسر پولدار مغروری که حسابی عاشق است.
تصاویر و کادربندیها هم بیشتر صرف این شده که اولا اسپانسرهای سریال را بشناسیم و بعد بفهمیم چقدر شخصیتهای قصه پولدار هستند که در یک فقره فقط چند صد میلیون تومان خرج تالار ازدواج پسرشان میکنند.
بازیگران هم یکی از یکی بدترند. ساره بیات انگار به اجبار جلوی دوربین است و نسرین مقانلو و بیژن امکانیان هم با آن سابقه قابل توجه انگار در حال ادا در آوردن هستند. در این بین تنها حامد بهداد است که هنرنمایی خود به شخصیت بیجاان و ضعیف آرش جان داده.
دل مشتی نمونه خروار از سریالهایی است که بیشتر شبیه تیزرهای تبلیغاتی چند اسپانسر هستند و زیاد توجهی به مخاطب ندارند. سریالهایی که با چند بازیگر و چند خواننده پول خوبی به جیب صاحبانش سرایز میکنند.