یکی از خروجی های شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، طرح سرا یا سامانه رای سنجی اصلاحطلبان است، این طرح بر آن است که لیست بندی را با فرایندی باز به میان پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان ببرد، در این طرح لایه های مختلفی تعریف شده است که البته حق رای تمام آن افراد مساوی خواهد بود، در این مطلب می کوشم بگویم چرا این طرح با توجه به شرایط سیاسی کشور بهترین راه برای تجمیع نظر اطلاحطلبان خواهد بود و البته نگرانی ها در خصوص آن چیست.
الف. سالهاست که فعالان سیاسی اصلاحطلب در چرایی کندی توسعه سیاسی کشور، پا نگرفتن احزاب را به عنوان دلیل ذکر می کنند و در اهمیت و نیاز به فعال شدن احزاب و ارائه برنامه توسط آنها سخن می گویند. اما به نظر می رسد علت پا نگرفتن احزاب در ایران را نه در عدم اهتمام نیروها به فعالیت سیاسی حزبی، بلکه اصرار بر تجویز نسخه ای از تحزب است که مناسب شرایط کشور نیست. زمانی که فعالین سیاسی اصلاحطلب از حزب نام می برند بر نهادی سیاسی و متمرکز دلالت می کنند که به قول خودشان قرار است نقش دولت در سایه را داشته باشد، حزبی با سازماندهی محکم که دارای ساختاری مرکزگرا، یک شکل و دارای سلسله مراتب است، شورای عمومی که شورای مرکزی را انتخاب می کند، شورای مرکزی دبیرکلی را برای یک یا دو سال برمی گزیند، دفتر سیاسی که مانیفست حزب را مشخص می کند و الی آخر. این مدل از تحزب رابطه تنگاتنگی با نظام سیاسی پارلمانی دارد که احزاب با ارائه برنامه به میان رای دهنگان می روند، برای کرسی کرسی پارلمان مبارزه می کنند وحزب برنده و دارای اکثریت مسئول تشکیل دولت می شود اما آیا این تنها شکل تحزب در دنیا است؟
اگر تعریف بالا را تنها تعریف مطلوب و ممکن برای تحزب بدانیم احزاب ایالات متحده را نمی توان حزب محسوب کرد، اعضای ارشد حزب همان برندگان انتخابات پیشین هستند که به نام حزب در انتخابات محلی و ملی رای آورده اند. هیچ کدام از دو حزب اصلی ( دموکرات و جمهوری خواه) هیچ تشکیلات رسمی در سطح ملی برای کنترل عضویت، فعالیت ها و یا موضع سیاسی بجز در دوران انتخابات ندارند، نگاه سیاسی حزب در انتخابات هم توسط کاندیدایی تعیین می شود که در آن حوزه انتخاباتی توانسته رای اعضا را در انتخابات اولیه (primary) و درون حزبی برای کاندیدا شدن در انتخابات اصلی مال خود کند. معنی عضویت در حزب دموکرات یا جمهوری خواه برای یک آمریکایی با عضویت یک انگلیسی در حزب کارگر یا محافظه کار کاملا متفاوت است. در ایالت متحده یک نفر صرفا با عنوان کردن اینکه عضوی از یک حزب است، عضو آن حزب محسوب می شود. چنین عضویتی به هیچ وجه انتخاب های فرد را محدود نمی کند و البته هیچ حقی و یا تعهدی در حزب برای فرد بجز اجازه شرکت در انتخابات اولیه حزب بوجود نمی آورد. یک فرد ممکن است تصمیم بگیرد امروز در کمیته محلی یک حزب و فردا در کمیته محلی حزب دیگر شرکت کند. تنها فاکتوری که فعال بودن فرد در حزب را نشان می دهد کمیت و کیفیت مشارکت در فعالیت های حزب و اقناع سایر افراد برای این است که به او مسئولیتی بدهند. خلاصه که این احزاب انتخابات محور و در حقیقت شبکه ای از محافل و جمع ها با هدف سیاسی هستند که برای بیشینه کردن موفقیت در انتخاباتی دو قطبی در سیستم ریاستی تکامل یافته اند.
به نظر می رسد در حالی که نظام سیاسی ریاستی بر ایران حاکم است و دوقطبی نگاه اصولگرایانه و اصلاحطلبانه دو گانه اصلی فضای سیاسی کشور است، راهی بجز سازماندهی نیروهای اصلاحطلب در یک ساختار سیاسی معطوف به نتیجه در انتخابات مانند ایالات متحده وجود نداشته باشد. در این میان تلاش برای مستقر کردن احزابی با تعریف اول که مناسب نظام سیاسی پارلمانی هستند آب را در هاون کوفتن است که بجز سرخوردگی نیروها و کشمکش های بی پایان نتیجه ای ندارد. تلاش برای تطابق واقعیت روی زمین با تئوری های وارداتی آن شکست خورده است، اصلاحات باید به شکل یک حزب انتخاباتی واحد بازسازماندهی شود.
ب. بسیاری از احزاب اصلاحطلب را بدون تعارف باید محفل های پر ادعا ولی تو خالی و نحیف دانست، زمانی دفاتر احزاب را پر از گروه های مختلف اجتماعی می بینیم که دوران انتخابات است و همه علم اصلاحطلبی را بلند کرده اند، البته ادعا در این فضا کم نیست، یکی از 7000 هزار عضو می گوید و دیگری از 70000 هزار، تا زمانی که این ادعا صرفا ادعا باشد البته مشکلی نیست، مشکل زمانی که است که به دوران سهم خواهی در لیست های انتخاباتی می رسیم. در این میان هیچ سازوکاری برای سنجیدن توان واقعی و اثر گذاری این احزاب وجود ندارد، سرا اینجا می تواند احزاب فعلی را به فراکسیون هایی در درون جبهه اصلاحات کند، چه سازوکاری بهتر و عادلانه تر از مکانیسم رای مستقیم به لیست هایی که احزاب در سرا خواهند داد. در این میان روش تعریف شده لایه ای و داده شدن اختیار به نمایندگان احزاب در شوراهای عالی امکان مشارکت تمام اعضای احزاب را در این فرایند فراهم می سازد و البته محکی برای قدرت واقعی آن احزاب در جامعه اصلاحطلبان خواهد بود.
نگرانی ها
الف. غیر اصلاحطلبان رای دهند:
اولا که با این راهکار که از لایه 3 به بعد تاییدیه معرفی کننده و معرفی کننده معرفی کننده برای اضافه شدن فرد لازم است، این امکان را به حداقل می رساند، اما بیایید این فرض را بپذیریم که مثلا افراد اعضای خانواده و دوستان خود را به عنوان اصلاحطلب به سیستم معرفی کنند، اگر از این هم بگذریم که راهکارهای در نظر گرفته شده مثل آپلود کارت ملی، افراد غیر سیاسی را از ثبت نام در سامانه برحذر می دارد، نهایتا این افراد رای دهنده های فرد مورد نظر خواهند بود و اگر واقعا فرد توان رای آوری در این حد را دارد و توسط فردی اصلاحطلب هم به عنوان اصلاحطلب معرفی شده چرا جبهه اصلاحات باید خود را از وجود همچین کاندیدای قوی ای محروم کند؟
تجربیات انتخابات آزاد اولیه یا primary در کشوری مثل ایالات متحده نشان می دهد حتی بازترین انتخابات اولیه منجر به انتخاب فردی از حزب مقابل نشده، شاید بتوان گفت که البته این موضوع منجر به انتخابات افرادی شده که برایند تفکر اعضای آن حزب در آن جغرافیا هستند، برای مثال معروف است که نماینده های دموکرات منتخب مناطق غیر شهری مثلا در موضوعاتی مثل کنترل سلاح با دموکرات های شهر های بزرگ متفاوت هستند و تا حدی شباهت به جمهوری خواهان پیدا می کنند ولی این نافی رای دادنشان در اکثر موضوعات با دموکرات های دیگر نیست.
ب. چتر امنیتی
موضوع مهمی در این میان وجود دارد و تطابق این سازوکار با قوانین تحزب در کشور است، متاسفانه در نظام حقوقی سیاسی کشور، و به اصطلاح منطقه الفراغ آنجایی است که قانون احزاب تعیین کرده است نه آن جایی که قانون آن را منع نکرده است، در شرایط فعلی که تشکیل جبهه بین چندین حزب معنی پیدا می کند و نه نظر خواهی از افراد غیر حزبی چنین فرایند و سازمان رای ای می تواند به عنوانی حرکتی غیر قانونی تلفی شود و در نهایت موجب هزینه برای افراد شرکت کننده شود.