با گذشت بیش از ۲۰سال از شکل گرفتن گفتمان اصلاح‌طلبی در ایران و درحالیکه هر روز از اطراف و اکناف اردگاه اصلاح‌طلبی صدایی در نقد رویه‌ها و اعتراض به فرآیندها بلند می‌شود؛ آنچه مغفول واقع شده تبیین و تفسیر چرایی، چیستی و ماهیت خط فکری است که از خط امام و چپ‌گرایی شروع شد و به‌نوعی به حاکمیت گفتمان لیبرالیستی یا دست‌کم تمسک شعارها و نمادهای آن در دوران کنونی رسیده است.

همین چندوقت پیش بود که اوج این اعتراض‌ها در پروژه‌ای که به "اصلاح اصلاحات" موسوم شد، نمایان شد و درنهایت، به تغییر جزیی در سازمان رهبری اصلاح‌طلبان ختم شد و پس از آن به فراموشی سپرده شد یا دست‌کم، در رده پروژه‌های اولویت‌دار برای مسیر و رویکرد آتی اصلاح‌طلبان دیده نمی‌شود.

انتظار این بود که آن پروژه قبل از تلاشی برای تغییر چهره‌ها به کوششی برای تحول فکری ختم شود‌. تحولی که گام اول آن تعریف اصلاح‌طلبی از سوی مدافعانی بود که گویی همین سیالیت مفهوم اصلاح‌طلبی را بعنوان گزاره‌ای مثبت و پیش‌برنده قبول کرده‌اند و آن را نه در زمره راهبرد که در ردیف تاکتیکی پذیرفته‌اند.

موضوعی که در پوشش و سایه تکثر و تنوع و پذیرش نگاه‌های متفاوت و حتی متنافر تئوریزه می‌شود؛ اما در واقع، پاشنه‌آشیلی است که در بلندمدت محتوا را تهی و تضعیف و شکل را نابهنجار و ناموزون می‌کند.

سال۷۶ که جریان خط‌امام پیروز رقابت و هم‌آوردی با راست‌های محافظه‌کار شد و در تحولات و آسیب‌شناسی‌هایی که صورت می‌گرفت؛ یکی از مهمترین دلایل ناکامی یا عدم‌تحقق حداکثری برنامه‌های اصلاح‌طلبانه تمرکز بر این مساله بود که نهضت برآمده از خرداد۷۶ هیچ‌گاه به‌خاطر گسیل چهره‌های ارشد و عناصر سیاسی این جریان به دولت و مجلس فرصت تبدیل شدن به نهاد را پیدا نکرد.

بگذریم که همان‌موقع هم گفته شد که این نهضت سر ندارد و در نهایت، به مسیری سوق پیدا کرد که بدنه متورم اجتماعی در انفجار مطالبات و هیجان ناشی از پیروزی با یاس و سرخوردگی مواجه شد که انتخابات دوره دوم شوراها نمود بارز آن بود.

۲۰سال پس از ظهور آن رویکرد و دیدگاه در اداره کشور و درحالیکه رقیب قدیمی در تحولات درونی خود هژمونی را از دست داده و در یک شیفت گفتمانی و سازمانی میدان را به نیروهای تازه‌نفس واگذار کرده و دیگر در محاسبات و معادلات سیاسی و انتخاباتی کمتر از پیش بعنوان حریف در محاسبات جدی گرفته می‌شود.

بازهم می‌بینیم که همان راهبرد رقیب‌هراسی و دیگرهراسی در حال پررنگ شدن است. با این تفاوت که رقیب نه محافظه‌کاری که انحلال‌طلبی معرفی می‌شود‌.

انحلال‌طلب‌هایی که بروزشان با رونق گرفتن فضای مجازی و نفوذ این شبکه‌ها حتی به پایین‌ترین لایه‌ها و دورترین نقاط کشور با سیاه‌نمایی، وارونه‌نمایی و ترویج خشونت آمیخته شد‌

امروز هم همان معادله روز اول برقرار است. راه اصلاح اصلاح‌طلبی، بازگشت به نظام‌سازی اجتماعی است؛ موضوعی که در کلی‌گویی گرفتار شده و در فضایی که کورمال‌کورمال از سوی برخی تحلیلگران ترویج می‌شود، بیم آن هست که به سر منزل نرسد.

موضوعی که نه از درون تعادل، تقارن و توازن که از تعامل "افراط در نظر" و "تفریط در عمل" برخاسته است.

مساله اصلی اصلاح‌طلبان حکومت و نوع رفتار و برداشت از مناسبات آن نیست؛ بلکه در قدم اول، باید تکلیف خود را با جریان اجتماعی روشن کنند که فربه‌تر و بزرگ‌تر از جریان سیاسی شده است و اگر این رفتار و ادبیات رفتاری تداوم پیدا کند، چه‌بسا نمایندگی مطالبات اجتماعی خود را به عناصری دیگری واگذار کنند.

مساله‌ای که البته در راهبرد ترجیح جریان اجتماعی بر جریان سیاسی ممکن است مقبولیت اجتماعی و حتی مشروعیت‌نظری هم پیدا کند.

از انحلال‌طلبان و ورشکسته‌های سیاسی که به یمن کژکارکردی‌های مقطعی و اهمال‌های راهبردی در رویای سیطره بر ایران دولپی پنبه‌دانه می‌خورند، نباید هراسی به دل راه داد.

اما باید زودتر بفهمیم که آنچه تکانه‌های اجتماعی و بحران‌های عمومی را کنترل و مدیریت می‌کند؛ نه کف‌وسوت برای گسترش فضای مجازی که دست‌وهورا برای نهادسازی اجتماعی است.

کاری که قرار است ۲۰سال با تاخیر انجام شود، تقویت فرهنگ سیاسی است که راهی غیر از تقویت احزاب و تشکل‌های مدنی ندارد.

منبع: راهبرد

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید