معناها و رمز شادی چیست؟ ممکن است مقدار بیشتری از آن را به دست آورید و آیا شادی جدید دوام می آورد؟
من عمدتاً اهمیت و نتایج مطالعه ی علمی شادی و خوشی را باور دارم. اکثر افراد در دنیا در میان قاره ها و فرهنگ های وسیع اظهار می کنند که شاد بودن یکی از محبوب ترین هدف هایشان در زندگی است - برای خودشان و به علاوه فرزندانشان. شادی پاداش های بی شماری را پیشکش می کند - نه تنها برای فرد خوشحال، بلکه برای خانواده اش، محل کارش،ملتش و جامعه اش.
تلاش برای شادتر شدن نه تنها باعث می شود فرد احساس بهتری داشته باشد، بلکه انرژی، خلاقیت و سیستم ایمنی اش را بالا می برد، روابط بهتری را پرورش می دهد، بهره وری بالاتری را در کار تحریک می کند و حتی به زندگی طولانی تری ختم می شود. شاید به نظر من، شادی جام مقدس است - « معنی و هدف زندگی»، همان طور که ارسطو به زیبایی گفت « تمام هدف و پایان موجودیت انسان».
سونجا لیوبومیرسکی در فصل اول کتاب خود این سوال را مطرح می کند آیا ممکن است شادتر شویم؟ و می نویسد:
فکر می کنید چه چیزی شما را خوشحال تر می کند؟ می تواند یکی از این موارد باشد:
یک رابطه
شغلی انعطاف پذیرتر
کاری جدید که چیزهای بهتری برای شما و خانواده تان را فراهم می کند
یک اتاق خواب اضافی
همسری باملاحظه تر
یک بچه
جوان تر به نظر رسیدن
رهایی از گذشته ای زشت
وزن کم کردن
برتر بودن کودکتان در مدرسه
دانستن هدف خود در زندگی
والدینی حمایت کننده تر و با محبت تر
بهبودی از یک بیماری مزمن یا ناتوانی جسمی و ذهنی
پول بیشتر
زمان بیشتر
اگر پاسخ شما چیزی شبیه به این موارد باشد، شما هم مانند برخی از دوستان در طول این سال ها متعجب خواهید شد. هیچ کدام از این ها شما را به طور قابل ملاحظه خوشحال نخواهد کرد. امّا این به این معنی نیست که یافتن شادی پایدار هدفی غیر واقعی و ساده لوحانه است. مسئله این است که ما شادی را در مکان های اشتباه جستجو می کنیم. تحقیقات علمی نشان می دهد آن چه ما باور داریم تغییری بزرگ در زندگی ما به وجود می آورد، تنها یک تغییر کوچک به وجود می آورد. حال آن که ما منابع واقعی شادی و رفاه شخصی را نادیده می گیریم.
برنامه ای برای شادی پایدار
بیش از نیمی از آمریکایی ها حدود پنجاه و چهار درصد، "نسبتاً دارای سلامت روانی هستند" اما هنوز شکوفا نشده اند، به این معنا که آن ها برای زندگی شور و شوق زیادی ندارند و به طور فعال و مولد با دنیا همکاری نمی کنند. این توضیح می دهد که چرا میل به شادتر بودن نه تنها توسط کسانی که افسردگی بالینی دارند، بلکه توسط طیف گسترده ای از ما که به اندازه ای دلخواه شاد نیستند، حس می کنند کاملاً پیشرفت نکرده اند، کاملاً خوب هستند اما بیشتر می خواهند - شادی بیشتر، معنی بیشتر در زندگی، روابط و شغل های مهیج تر - احساس می شود. در نهایت بعضی از ما ممکن است یک بار شادی واقعی را بشناسیم، امّا در بازگرداندن آن لحظه احساس ضعف کنیم.
در یکی از مطالعات، پروفسور سلیگمن استاد دانشگاه پنسیلوانیا، یک استراتژی افزایش شادی را به گروهی از افراد که افسردگی شدیدی داشتند آموزش داد - یعنی افرادی که نمرات افسردگی شان آن ها را در رده بسیار افسرده قرار داده بود. اگرچه این افراد حتی به سختی تختخواب هایشان را ترک می کردند اما آن ها را راهنمایی کردند که وارد یک وبسایت شوند و در یک تمرین ساده شرکت کنند. این تمرین شامل یادآوری و نوشتن سه چیز خوب که هر روز رخ می داد بود.
گام های اولیه به سمت شادتر شدن می تواند بلافاصله اجرا شود. قدم اول این است که بفهمیم میل ما برای افزایش شادی صرفاً یک آرزوی ذهنی نیست.