نویسنده: مصطفی ملکیان، فیلسوف
دیپلماسی ایرانی: اخلاقی زیستن کمابیش هزینه هایی دارد، ولی آیا فایده ای هم از این اخلاقی زیستن حاصل می آید تا آنکه عقلانیت و اخلاقیت، با همدیگر عجین بشوند؟ نمی خواهیم متمسک و متوسل بشویم به اینکه "زندگی پس از مرگ وجود دارد، خدایی هم وجود دارد" و نمی خواهیم بگوییم "حُسن اخلاقی زیستن را به این بگیریم که عوضش در زندگی اخروی و پس از مرگ پاداش بی نهایت حاصل خواهد آمد." حالا می خواهیم ببینیم آیا با صرف نظر از این پیش فرض ها، باز هم می توانیم راهی در پیش بگیریم که معین کند اخلاقی زیستن، فایده اش از هزینه اش بیشتر است. به عبارت دیگر عقلانی باشد که اخلاقی زندگی کنیم.
چهار راهکار برای این سوال پیشنهاد شده که هر یک برای خودش پیش فرض هایی دارد و لزومی ندارد که فرد، هر چهار راه را بپذیرد. همین که یکی از راه ها را بپذیرد کفایت می کند. هر یک از این چهار راه، برای خودش ورژن های مختلفی دارد و بنابراین در ظاهر، چهار راه هستند ولی با دقت نظر معلوم می شود، بیش از این چهار مورد هستند.
راه اول: ما با اخلاقی زیستن، در همین زندگی جسمانی، منافع اجتماعی فردی می بریم (یعنی منافعی که از طریق زندگی اجتماعی حاصل می شوند و منافعش فقط اختصاص به خود من دارد) این منافع، ۷ مورد هستند: سعادت، شهرت، قدرت، احترام، آبرو، محبوبیت و علم آکادمیک. اینها همه در زندگی اجتماعی حاصل می آیند و به خود شخص اختصاص می یابند خواه یکی از آنها خواه بیشتر.
گروهی می گویند ما از طریق اخلاقی زیستن، به یک یا دو یا سه و ... از این هفت مورد می رسیم. مثال: اگر من در کسب و کاری که دارم، کم فروشی نکنم، گران فروشی نکنم، احتکار، اختلاس، دزدی، رشوه خواری، تقلب، کلاهبرداری و ... نکنم، آیا قبول دارید که اگر من اینجوری رفتار کنم، یک محبوبیتی پیش مشتریانم به دست می آورم؟ احترامی کسب می کنم؟ آبرویی برایم حاصل می آید؟ خوب، همه اینها سود اجتماعی فردی حاصل آوردند. اینها را فایده اخلاقی زیستن به شمار بیاوریم و برای حصولشان، راهی جز اخلاقی زیستن وجود ندارد.
به نظر می رسد این راهکار مورد قبول نیست و دو نقد می شود بر آن وارد کرد:
الف- نقد اول: درست است در مثالی که زدید، آن فرد آبرو و احترامی به دست می آورد ولی آیا درآمد و ثروت همین فرد به اندازه کسی که اخلاقی عمل نمی کند هست یا نیست؟ کسی که اخلاقی عمل نمی کند، ثروتش ۱۰۰ برابر بیشتر از این فرد هست. اگر من کسی باشم که برای "ثروت"، مقامی بالاتر از احترام و آبرو و محبوبیت قائل باشم، در آن صورت من که سودی نبرده ام من در برابر کسی که اخلاقی عمل نمی کند، قدرت سیاسی بیشتری به دست نمی آورم؛ در نردبان سیاست هرچه اخلاق را بیشتر زیر پا بگذاری، قدرت بالاتر و بیشتری به دست می آوری. خوب من بازنده هستم نه برنده.
در این راهکاری که شما گفتید، بیان کردید و اشاره کردید به اینکه آن فردی که اخلاقی عمل می کند، چه چیزهایی به دست می آورد ولی به چیزهایی که از دست می دهد اشاره ای نکردید. اگر کسانی باشند که آن مواردی که از راه اخلاقی زیستن به دست می آیند برایشان به اندازه چیزهایی که از دست می دهند، ارزش نداشته باشد، آن وقت باید بگوییم که روی هم رفته زیان کرده و نه سود.
ب- نقد دوم: تا وقتی که اخلاقی زیستن حاکم باشد، درخصوص مثالهایی که زدید درست هست که تنها هزینه اش این بود که ثروت بیشتری حاصل نمی آید ولی محبوبیت، شهرت، آبرو و احترام به دست می آید اینها فقط در زندگی آرام و بی دغدغه هستند ولی اخلاقی زیستن به این کم خرجی ها هم نیست و اگر بخواهیم اخلاقی زندگی کنیم، گاهی باید در برابر قدرت سیاسی بایستیم و آن وقت است که فقط ثروت یا قدرت را از دست نمی دهیم بلکه حتی ممکن است جانمان را هم از دست بدهیم و زندان بیافتیم و شکنجه بشویم و متحمل آزار روحی و جسمی هم بشویم. خیلی وقتها باید با ستمگران دربیافتید و اگر کسی بخواهد بخاطر اخلاقی زیستن، از حقوق مظلومین دفاع کند، آن موقع هزینه های اخلاقی زیستن آنقدر بالا می رود که اصلا نمی شود به راحتی گفت که به جایش احترام به دست آورده اید.
به ویژه که در دنیای جدید و مدرن دو پدیده به وجود آمده که هزینه های اخلاقی زیستن را خیلی بالاتر برده که عبارتند از:
۱- پیدایش حکومت های توتالیتر که بر همه جوانب زندگی شهروندان چنگ می اندازند مثل حکومت هیتلر، استالین، پول پت، صدام و .... اگر شما ذره ای سودای اخلاقی بودن داشته باشی، باید با این حکومتها دربیافتی که خطر از دست دادن جان هم هست و آزادی و امنیت انسان به خطر می افتد.
۲- سرمایه داری: پدیده سرمایه داری یک نوع بی رحمی عجیبی از قِبَل سرمایه داران به انسانها تحمیل می کند. شکی نیست که سرمایه داری منافعی دارد ولی مضار و خساراتی بزرگ هم بر بشر وارد می کند.