همه مکتب ها، مذهب ها و ملت ها برای تربیت در دوران کودکی اهمیت ویژه ای قائل هستند. اساسا شالوده هر جامعه سالم با تعلیم و تربیت درست شکل می گیرد و نقش سازنده و اساسی مربیان و پدران و مادران را در راستای تربیت فرزندان صالح نمی توان نادیده گرفت. والدین باید با برنامه ریزی تربیتی و دینی به دنبال ایجاد توازن میان جسم و جان فرزندان باشند، به گونه ای که آنان را به فضایل اخلاقی بیارایند و آمادگی و استعداد لازم را برای تجلّی ایمان در اندیشه و رفتارشان فراهم آورند. درواقع، فرزندان از جمله نعمت های ارزنده پروردگار به انسان ها هستند و اگر در مسیر تکامل و هدایت قرار گیرند، راه سعادت و تکامل را می پیمایند. ناگفته پیداست که همه حالت های جسمی و روانی والدین بر فرزندان اثر می گذارد. در حقیقت خانواده و چگونگی ارتباط والدین با فرزندان، کانون احیای ویژگی های فردی آنان است. خانواده، تأثیرگذارترین محیطی است که می تواند قابلیت های درونی افراد را بپروراند و شخصیت و استعداد آن ها را از قوه به فعلیت درآورد. والدین می توانند فطرت پاک و الهی فرزندان را به سوی خوبی ها و نیکی ها هدایت کنند وبذر هویت دینی و معنوی انسان را در کودکی بکارند. با گذشت زمان، این هویت به ثمر می نشیند و ریشه هایش استوارتر می شود.
یکی از راه های رستگاری بندگان مومن، به جای آوردن شُکر واقعی نعمت است. از جمله نعمت های خداوند مهربان به بندگان،فرزند صالح است. خداوند حکیم، قانون تولد و بقای نسل را بر موجودات زنده حاکم ساخت و تشکیل خانواده را بهترین کار برای هماهنگی ایشان با نظام آفرینش دانسته است. نظام آفرینش، زن و مرد را وسیله آرامش و سکون یکدیگر قرار داده و سلامت و نیک بختی فرزندان را در گرو آرامش جسمی و روحی آن ها گذارده است.
هر اندازه تفاهم و صمیمیت آنان با یکدیگر ریشه دار تر باشد و به درک واقعی یکدیگر توفیق بیابند، از عهده مسئولیتی که دارند، بهتر بر می آیند و در پرورش نسل صالح و تربیت مردان و زنانی که در جامعه فردا نقشی سودمند داشته باشند، موفق تر خواهند شد.
خانواده هایی که به سعادت فرزندان خود اهمیت می دهند و در برابر آینده آن ها احساس مسئولیت می کنند، باید پیش از انعقاد نقطه، برای او برنامه ریزی کنند. این گونه خانواده ها نه تنها به فکر تهیه خوراک و پوشاک کودکان هستند بلکه مسائل تربیتی کودک را به مراتب مهم تر از تغذیه او می دانند. کودک تا زمانی که نمی تواند روی پای خود بایستد، وابسته به مادر و پدر است و مادر وظیفه نگهداری و پرورش کامل نوزاد را به عهده دارد تا نوزاد به مرحله ای برسد که دیگر به مراقبت مادر نیازی نداشته باشد. حال باید بدانیم که فرزندان در زندگی ما چه جایگاهی دارند.
آیا تا به حال برای فرزندان خود کاری کرده ایم که در جهت ارتقای جسمی و روحی آنان باشد؟
چقدر برای تربیت صحیح آن ها وقت گذاشته ایم؟
برای تربیت دینی و اخلاقی آن ها چه گام هایی برداشته ایم؟
آیا با آسیب های تربیتی در محیط خانواده، مدرسه و اجتماع آشنا هستیم؟
چگونه می توان در دنیای امروز، فرزندانی تربیت کرد که معیارهای واقعی زندگی را درک کنند؟
صحبت تا چه اندازه می تواند در تربیت نسل جدید موثر باشد؟
برای تربیت فرزند خود چه اندازه از ایمان، به عنوان نیروی معنوی زوال ناپذیر بهره گرفته ایم؟
هدف نهایی از تربیت کودک چیست؟
بدین ترتیب، در تربیت فرزند، پرسش های بسیاری مطرح می شود که هرکدام در جایگاه خود قابل بحث و تأمل است. البته همه این پرسش ها مطابق نظام آفرینش است و هدف داری و غایتمندی آن تثبیت شده است و جای چون و چرا ندارد.