دلیل تلاش های میانجیگرایانه فرانسه در تنش ایران و آمریکا چیست؟
علی بیگدلی در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی بر این نکته تاکید دارد: یقینا اهمیت امنیتی و سیاسی توافق هستهای برای اتحادیه اروپا بسیار جدی است. چون لغو برجام یقیناً تبعات بسیار گسترده ای در حوزه امنیتی خواهد داشت و به واسطه نزدیکی اروپا به خاورمیانه هر لحظه امکان دارد دامنه ناامنی ها به اروپا هم کشیده شود. به خصوص که امانوئل مکرون در یک سخنرانی صراحتا بیان داشت اگر جمهوری اسلامی ایران از برجام خارج شود دیگر نمی توان روی فعالیت های تهران چه در زمینه هستهای و چه در زمینه موشکی و دفاعی کنترل و نظارتی داشت. لذا فرانسه سعی دارد از هر طریق ممکن مانع از فروپاشی برجام شود.
گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی - با افزایش تنش ها میان ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران بعد از اقدام تهران در کاهش تعهدات برجامی و نیز تحولاتی که در منطقه تنگه هرمز و خلیج فارس می گذرد، تلاش های امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه برای تحقق طرح انجماد در برابر انجماد یا همان توقف در برابر توقف به منظور کاهش این تنش ها افزایش پیدا کرده است. اما میزان توفیق و یا شکست این طرح در گرو چه پارامترهایی است؟ اساسا دلیل تلاش های میانجیگرایانه فرانسه در تنش ایران و آمریکا چیست؟ دیپلماسی ایرانی برای پاسخ به این سوالات، گفت و گویی را با علی بیگدلی، استاد دانشگاه، نویسنده، کارشناس مسائل بین الملل و پژوشگر حوزه آمریکا و اروپا انجام داده است که در ادامه از نظر می گذرانید:
در سایه افزایش تنش تهران – واشنگتن امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه طرحی با عنوان توقف در برابر توقف (انجماد در برابر انجماد) را مطرح کرده است. در این پیشنهاد لازم نیست آمریکا به برجام بازگردد، همچنان که ایران نیز لازم نیست از کاهش تعهدات خود دست بکشد، بلکه هر دو برای دورهای کوتاه اقدامات خود را منجمد میکنند. در آن سو آمریکا تحریمهای خود را به ویژه در حوزه فروش نفت و معاملات بانکی منجمد میکند و در مقابل ایران نیز روند بازنگری در تعهداتش را به خصوص در رابطه با افزایش سطح غنی سازی منجمد می کند. فارغ از شکست یا توفیق این طرح دلیل جولان معنادار فرانسه در تنش ایران و امریکا چیست؟
مهمترین دلیل تلاش های امانوئل مکرون در کاهش تنش ایران و ایالات متحده آمریکا به این واقعیت باز میگردد که اکنون کاخ الیزه از پررنگ تر شدن و قدرت گرفتن جریان راست افراطی و تبعات منفی آن در اروپا و به خصوص فرانسه به شدت بیمناک است. اگر شما دقت کرده باشید مکرون در مراسم یکصدمین سالگرد پایان جنگ جهانی اول در فرانسه بدون ذکر نام عنوان داشت که اکنون جریان راست افراطی در حال پدید آوردن یک جهنم واقعی برای فرانسه است. در این رابطه این احتمال وجود دارد با افزایش میزان نارضایتی ها از اقدامات دولت مکرون و همچنین مشکلات ناشی از حضور جلیقه زردها در چند ماه گذشته و با حمایت جریان راست افراطی با محوریت دونالد ترامپ پیروزی خانم مارین لوپن در انتخابات پیش رو افزایش یابد. از این رو دولت مکرون به یک برگ برنده جدی برای تقابل با این مسئله نیاز دارد که یکی از مهمترین این برگ ها به مسئله حفظ برجام و تلاش برای کاهش تنش در روابط ایران و آمریکا باز می گردد. چون یقیناً در صورت موفقیت پاریس در این مقوله میتواند جایگاه و وزن دیپلماتیک مکرون به شدت افزایش پیدا کند.
نکته مهم دیگری که نباید فراموش کرد به این واقعیت باز میگردد که اکنون در سایه مشکلات جدی که در میان اعضای اتحادیه اروپا و به خصوص تروئیکای قاره سبز یعنی آلمان، فرانسه و انگلستان روی داده، فرصت خوبی برای برتری پاریس بر دیگر رقبا به خصوص برلین شکل گرفته است. از همین رو مکرون سعی دارد با یک فعالیت جدی در مسئله حفظ برجام، نفوذ خود را در این اتحادیه افزایش دهد.
علاوه بر آن ایالات متحده آمریکا از همان سال ۱۹۴۹ میلادی که ژنرال دوگل بنیان اتحادیه اروپا را گذاشت با این کلونی سیاسی و اقتصادی در قاره سبز مخالف بود. این مخالفت ها در دوره دونالد ترامپ به شکل بسیار پررنگی افزایش پیدا کرده است. به ویژه آن که اکنون با حمایت های گسترده کاخ سفید از بوریس جانسون، نخست وزیر انگلستان و تقویت خروج این کشور از اتحادیه اروپا، این اتحادیه بیش از پیش آسیب پذیر شده است. لذا فرانسه با این دست اقدامات سعی می کند قدرت سیاسی و دیپلماتیک اتحادیه اروپا را در برابر سیاست های کاخ سفید حفظ کند.
از آن سو زمزمه ها پایان عمر سیاسی خانم مرکل هم به گوش می رسد لذا تمام بار مسائل سیاسی و دیپلماتیک اتحادیه اروپا بر دوش رئیسجمهوری فرانسه افتاده است. بنابراین فرانسه از این امتیاز یعنی رهبری اتحادیه اروپا به سادگی نخواهد گذاشت تا بتواند در برابر اقدامات کاخسفید برای فروپاشی اتحادیه اروپا جلوگیری کند. پس علیرغم تمام مناسبات مکرون با دونالد ترامپ هیچکس منکر اختلافات جدی و گسترده دو رئیسجمهور نیست. البته این نکته هم ناگفته نماند که یقینا اهمیت امنیتی و سیاسی توافق هستهای برای اتحادیه اروپا بسیار جدی است. چون لغو برجام یقیناً تبعات بسیار گسترده ای در حوزه امنیتی خواهد داشت و به واسطه نزدیکی اروپا به خاورمیانه هر لحظه امکان دارد دامنه ناامنی ها به اروپا هم کشیده شود. به خصوص که امانوئل مکرون در یک سخنرانی صراحتا بیان داشت اگر جمهوری اسلامی ایران از برجام خارج شود دیگر نمی توان روی فعالیت های تهران چه در زمینه هستهای و چه در زمینه موشکی و دفاعی کنترل و نظارتی داشت. لذا فرانسه سعی دارد از هر طریق ممکن مانع از فروپاشی برجام شود.
با توجه به شرایط کنونی میزان توفیق و یا شکست طرح مدنظر امانوئل مکرون تا چه اندازه جدی است. چون اکنون این طرح با یک شرایط بسیار پیچیده و متشتت روبه رو است. از یک سو این طرح با چراغ سبز ایران مواجه شده و در این راستا برخی شنیده ها حکایت از این دارد که طی نامه ارسالی حسن روحانی، رئیس جمهور ایران به مکرون که توسط سید عباس عراقچی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه انجام گرفت، تهران از دائمی شدن این طرح سخن گفته است. حتی برخی از اخبار هم از احتمال حضور رئیس جمهوری ایران در نشست سران جی ۷ در پاریس خبر داده است. مضافا بر آن زمزمههایی در خصوص واریز چند میلیارد دلار به کانال حمایتی ایران هم شنیده شده است. اما در آن سو رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا به صراحت عنوان داشته است که هیچ کس نمی تواند به نمایندگی از ایالات متحده آمریکا سخن بگوید و به این واسطه گفت و گوهای امانوئل مکرون با حسن روحانی را از دیدگاه آمریکا فاقد اعتبار می داند. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
همان گونه که شما اشاره داشتید اکنون یک وضعیت بسیار پیچیده و متشتت در خصوص پیروزی و یا شکست طرح مدنظر امانوئل مکرون در کاهش تنش تهران - واشنگتن وجود دارد. هرچند که من احتمال حضور حسن روحانی در نشست سران جی ۷ در فرانسه را بسیار کم رنگ می دانم، اما اگر به هر دلیلی این اتفاق روی دهد، یقینا این مسئله نشان از این دارد که فرانسه توانسته است در پیشبرد اهداف مد نظر خود و تحقق طرح مد نظرش به نتایجی دست پیدا کند. البته امانوئل مکرون در این مدت از ظرفیتهای دیپلماتیک دیگر کشورها به خصوص روسیه، چین، آلمان و انگلستان نیز استفاده خواهد کرد. اما نکته بسیار مهم به این واقعیت باز می گردد که در ماه های منتهی به انتخابات سال ۲۰۲۰ بسیار بعید است که دونالد ترامپ بخواهد در سایه طرح انجماد در برابر انجماد ترمزی در تحریمهای کاخ سفید ضد جمهوری اسلامی ایران شکل دهد، چرا که این مسئله میتواند به عنوان عقب نشینی وی از مواضع انتخاباتیاش قلمداد شود و به عنوان یک پاشنه آشیل در مبارزات انتخاباتی مورد استفاده رقبا قرار بگیرد. ولی در عین حال دونالد ترامپ چندان بی میل هم نیست که بخواهد با برخی اقدامات مقطعی و کوتاه مدت نرمشی درباره ایران ایجاد کند که به عنوان برگ برنده در انتخابات ۲۰۲۰ مورد استفاده قرار بگیرد. به ویژه که از آن سو جمهوری اسلامی ایران نیز به واسطه برخی فشارها و چالش های ناشی از تحریم های اقتصادی به دنبال آن است که سازوکار ویژه مالی اروپا هر چه زودتر راه اندازی شود تا از این طریق بتواند زمینه دیگر مسائل و مناسبات را باز کند.
اما در این میان شاهد استعفای آقای برند اربل، دیپلمات آلمانی که در کارنامه وی حضور در ایران به عنوان سفیر آلمان نیز به چشم می خورد از سمت ریاست ساز و کار مالی اروپا موسوم به اینستکس بودیم. هر چند که بسیاری از جمله خود آقای اربل دلایل این کنارهگیری را مسائل شخصی عنوان داشتند، اما این مسئله تا چه اندازه میتواند در عملیاتی شدن سازوکار ویژه مالی قاره سبز در حمایت از برجام موثر واقع شود؟
خیر به هیچ وجه مسائل شخصی باعث کناره گیری آقای اربل از ریاست اینستکس نشد. بلکه به واسطه نگاه و تفکر این دیپلمات آلمانی است که مجبور به استعفا از این سمت شد. همانگونه که می دانید همسر آقای اربل فلسطینی الاصل است. از اینرو وی تمایلات بسیار جدی نسبت به مسئله فلسطین دارد. از آن طرف به دلیل اینکه آشنایی بسیار خوبی هم به فرهنگ و زبان فارسی دارد و در زمان سفارت هم در ایران روابط بسیار نزدیک با سران و مقامات ایرانی داشته است، مواضع بسیار نزدیکی هم با تهران دارد. به گونه ای که حتی در مواقعی به عنوان یکی از عوامل ارتباطی میان قاره سبز با ایران عمل کرده است. همین نگرش های ضد اسرائیلی و ضد ترامپی او سبب شد تا مقامات اروپایی و خود آقای اربل به این نتیجه برسند که عدم حضور او بیشتر باعث کاهش تنش خواهد شد. چون در صورت روی کار آمدن وی حساسیت هایی از جانب تلآویو و واشنگتن متوجه اقدامات قاره سبز می شود و حتی احتمالاً کارشکنیهای بیشتری در خصوص اینستکس انجام خواهد گرفت. از این رو منطقی به نظر آمد که آقای اربل پیش از آغاز کار خود از این سمت استعفا دهد. به ویژه که فرانسه اکنون به دنبال عدم ایجاد حساسیت در فعالیت های خود است تا بتواند، هم تهران و هم واشنگتن را مجاب به انجام اقداماتی در کاهش تنش کند.
البته من معتقدم اساساً نه آقای اربل که هر کس دیگری را به عنوان رئیس اینستکس منصوب کنند و حتی در سمت های بالاتر شخصی مانند جوزپ بورل به عنوان مسئول جدید سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم نمی تواند برای حمایت از برجام و عملیاتی شدن وعدههای اروپا کاری انجام دهد. چون اساساً آمریکا از چنان قدرت و هژمونی برخوردار است که نمیتوان کار چندان زیادی در خصوص اینستکس انجام داد.
علیرغم تمام نکاتی که به آن اشاره داشتید بسیاری از کارشناسان مسائل خاورمیانه بر این باورند که اساساً تغییر مواضع ابوظبی و ریاض در قبال تحولات منطقه، به خصوص جمهوری اسلامی ایران به دلیل جا نماندن از تلاش های اروپا به خصوص فرانسه در کاهش تنش ها با تهران است. اما در ان سو برخی معتقدند که تغییر رفتار عربستان و امارات نمی تواند بدون یک سناریو و برنامه ریزی شکل گرفته باشد. در این راستا امکان دارد عربستان سعودی و امارات متحده عربی با نزدیک شدن به ایران به دنبال حل و فصل دیپلماتیک جنگ یمن و تجزیه این کشور باشند، یا اینکه با خرید زمان به دنبال بازیابی توان نظامی، امنیتی و اقتصادی خود در منطقه هستند. در کنار آن این امکان وجود دارد که با یک سیاست سکوت، منابع مالی تشکیل ائتلاف نظامی در منطقه را تقبل کنند تا بتوانند ایران را در تنگه هرمز درگیر کنند و به موازات آن امینت این آبراه مهم را برای انتقال انرژی به سود خود فراهم کنند. اینها علاوه بر آن است که این احتمال نیز وجود دارد دونالد ترامپ در سایه کاهش تخاصم میان عربستان سعودی و امارات متحده عربی با جمهوری اسلامی ایران به دنبال مذاکره با تهران از طریق این بازیگران تا قبل از انتخابات ۲۰۲۰ باشد. از نگاه شما می توان این سناریوها را نزدیک به واقعیت دانست و یا این که به واقع عربستان و امارات برای جا نماندن از تلاش های فرانسه دست به کاهش تنش با ایران زده است؟
در عالم واقع و در دنیای دیپلماسی یقینا همه بازیگران به دنبال منافع خود هستند. این مسئله جزء لاینفک اقتضائات دنیای امروز روابط بین الملل است. بنابراین عربستان سعودی و امارات متحده عربی در برههای از زمان منافع خود را در راستای همسویی با مواضع ایالات متحده آمریکا و ضدیت با جمهوری اسلامی ایران می دیدند، اما زمانی که ابوظبی و ریاض مشاهده کردند که واشنگتن در برابر ساقط شدن پهپاد آمریکایی یک انفعال جدی از خود نشان داد به این نتیجه رسیدند که منافع آنها در کاهش تنش با جمهوری اسلامی ایران رقم خواهد خورد. در این راستا یکی از سران و مقامات کشورهای عربی صراحتا عنوان داشت که دونالد ترامپ برای کشورهای حاشیه خلیج فارس شیر است و برای ایران خرگوش؛ این سخن نشان می دهد که اکنون امارات متحده عربی و عربستان سعودی به یک بازبینی در سیاست های ضد ایرانی خود دست زده اند تا بتوانند منافع خود را در همراهی با تهران پیگیری کنند.
البته من منکر احتمال وجود برخی سناریوها و برنامه ها در خصوص این تغییر مواضع نیستم و یقینا از این دست مسائل هم بدون رایزنی و چراغ سبز دونالد ترامپ و کاخ سفید روی نخواهد داد. اما در شرایط کنونی ایران باید از تمام فرصتها نهایت استفاده را برای کاهش تنش در منطقه ببرد. من بارها در مصاحبه با دیپلماسی ایرانی عنوان داشتهام که ایران باید بتواند در سایه انعطاف و هوشمندی دیپلماتیک تهدیدها را به فرصت تبدیل و درک کند. نباید به واسطه نگاه های ایدئولوژیک و نوعی باور دگم، سیاست خارجی خود را به سمت بن بست و عدم ارتباط با همسایگان به خصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس بکشانیم.
از آن سو من معتقدم که با مطرح شدن برخی خروجی ها و نتایج مثبت از دل تلاش های مکرون، امارات متحده عربی و عربستان سعودی هم به این باور رسیده اند که با همراهی و حمایت از این تلاش ها میتوان نظر مثبت ایران را در کاهش تخاصم با آنها جلب کرد. البته در نهایت عربستان سعودی و امارات متحده عربی هیچ گاه ایالات متحده آمریکا را کنار نخواهد گذاشت. یعنی اکنون ریاض و ابوظبی میخواهند، هم مناسبات خود را با واشنگتن حفظ کنند و هم شرایط را برای کاهش تنش با ایران در پیش بگیرند تا منافع آنها از جانب هر دو طرف تامین شود.