خطبه هنگامی که سعید بن عاص حق او را بازداشت
وَ مِنْ کَلام لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
از سخنان آن حضرت است
هنگامی که سعید بن عاص حق او را بازداشت
اِنَّ بَنی اُمَیَّهَ لَیُفَوِّقُونَنی تُراثَ مُحَمَّد صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
بنی امیه از میراث محمّد صلّی اللّه علیه وآله اندک اندک به من
تَفْویقاً. وَ اللّهِ لَئِنْ بَقیتُ لَهُمْ لاََنْفُضَنَّهُمْ نَفْضَ اللَّحّامِ
می دهند. به خدا قسم اگر زنده بمانم آنان را دور خواهم انداخت مانند پاره جگر یا شکنبه
الْــوِذامَ التَّــرِبَــهَ .
خاک آلودی که قصاب دور می اندازد.
- وَ یُرْوَی «التُّرابَ الْوَذَمَهَ» وَ هُوَ عَلَی الْقَلْبِ. وَ قَوْلُهُ عَلَیْهِ السَّلامُ: «لَیُفَوِّقُونَنی»
«التُراب الوَذَمه» که برعکس «وذامَ التَرِبه» است نیز روایت شده. معنای «لیفوِّقوننی»
اَیْ یُعْطُونَنی مِنَ الْمالِ قَلیلاً قَلیلاً کَفَواقِ النّاقَهِ، وَ هُوَ الْحَلْبَهُ الْواحِدَهُ مِنْ لَبَنِها.
این است که از بیت المال اندک اندک به من می دهند مانند «فواق ناقه» که به معنای یک بار دوشیدن شیر
وَ الْوِذامُ جَمْعُ وَذَمَه، وَ هِیَ الْحُزَّهُ مِنَ الْکَرِشِ اَوِ الْکَبِدِ تَقَعُ فِی التُّرابِ فَتُنْفَضُ.-
شتر است. «وِذام» جمع «وَذَمه» عبارت از پاره شکنبه یا جگر خاک آلود است که آن را دور می اندازند.
خطبه از دعاهای آنحضرت
وَ مِنْ کَلِمات کانَ عَلَیْهِ السَّلامُ یَدْعُو بِها
از سخنان آن حضرت است که با آن دعا می کرد
اللّهُمَّ اغْفِرْ لی ما اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنِّی. فَاِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَیَّ
خداوندا، آنچه را درباره من از من داناتری بر من ببخش. پس اگر دوباره به گناه بازگشتم تو هم دوباره
بِالْمَغْفِرَهِ. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لی ما وَاَیْتُ مِنْ نَفْسی وَ لَمْ تَجِدْ لَهُ وَفاءً
به مغفرتت به من بازگرد. خداوندا، بر من ببخش آنچه را که با خود وعده کردم و تو وفایی از من نسبت
عِنْدی. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لی ما تَقَرَّبْتُ بِهِ اِلَیْکَ بِلِسانی ثُمَّ خالَفَهُ قَلْبی.
به آن ندیدی. الهی آنچه را که به زبانم به تو تقرب جستم ولی دلم برخلاف آن بود بر من ببخش.
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لی رَمَزاتِ الاَْلْحاظِ، وَ سَقَطاتِ الاَْلْفاظِ، وَ شَهَواتِ
الهی اشارات چشم، و سخنان بیهوده، و مشتهیات دل
الْجَنانِ، وَ هَفَواتِ اللِّسانِ.
و لغزشـهای زبـانم را بر مـن ببخش.
خطبه وقتی که قصد حرکت به سوی خوارج نمود
- قالَهُ لِبَعْضِ اَصْحابِهِ لَمّا عَزَمَ عَلَی الْمَسیرِ اِلَی الْخَوارِجِ، وَ قَدْ قالَ لَهُ:
وقتی که قصد حرکت به سوی خوارج نمود، و یکی از یارانش به او گفت:
یا اَمیرَ الْمُوْمِنینَ، اِنْ سِرْتَ فی هذَا الْوَقْتِ خَشیتُ اَنْ لاتَظْفَرَ بِمُرادِکَ مِنْ طَریقِ عِلْمِ
ای امیرمومنان، اگر در این ساعت حرکت کنی با اطلاعی که از اوضاع کواکب دارم می ترسم
النُّجُومِ! فَقالَ عَلَیْهِ السّلامُ:-
به پیروزی نرسی! حضرت فرمود:
اَتَزْعُمُ اَنَّکَ تَهْدی اِلَی السّاعَهِ الَّتی مَنْ سارَ فیها صُرِفَ عَنْهُ
آیا تصور می کنی به ساعتی راهنمایی می نمایی که هر کس در آن ساعت حرکت کند زیان و ضرر از
السُّوءُ؟ وَ تُخَوِّفُ مِنَ السَّاعَهِ الَّتی مَنْ سارَ فیها حاقَ بِهِ الضُّرُّ؟
او دور می شود؟ و برحذر می داری از ساعتی که هر که در آن حرکت نماید زیان و ضرر وی را احاطه می کند؟
فَمَنْ صَدَّقَکَ بِهذا فَقَدْ کَذَّبَ الْقُرْآنَ، وَ اسْتَغْنی عَنِ الاِْعانَهِ بِاللّهِ
آن که تو را در این گفتار تصدیق کند قرآن را تکذیب کرده، و به گمان خود از طلب یاری خدا در
فی نَیْلِ الْمَحْبُوبِ، وَ دَفْعِ الْمَکْرُوهِ. وَ یَنْبَغی فی قَوْلِکَ لِلْعامِلِ
به دست آوردن مطلوب و دفع مکروه بی نیاز شده. بنابر گفتار تو سزاوار است کسی که به گفته تو عمل
بِاَمْرِکَ اَنْ یُولِیَکَ الْحَمْدَ دُونَ رَبِّهِ، لاَِنَّکَ بِزَعْمِکَ اَنْتَ هَدَیْتَهُ اِلَی
کند تو را ستایش نماید نه خدا را، زیرا به خیال تو آن که او را به ساعتی راهنمایی
السّاعَهِ الَّتی نالَ فیهَا النَّفْعَ، وَ اَمِنَ الضُّرَّ. - ثُمَّ اَقْبَلَ عَلَیْهِ السّلامُ
کرده که در آن منفعت برده و از زیان در امان مانده تویی. سپس رو
عَلَی النّاسِ فَقالَ:-
به مردم کرد و فرمود:
اَیُّها النّاسُ، اِیّاکُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ اِلاّ ما یُهْتَدی بِهِ فی بَرٍّ اَوْ بَحْر،
ای مردم، از آموختن علم نجوم بپرهیزید مگر به عنوان ابزاری برای جهت یابی در خشکی یا دریا،
فَاِنَّها تَدْعُو اِلَی الْکَهانَهِ، وَالْمُنَجِّمُ کَالْکاهِنِ، وَالْکاهِنُ کَالسّاحِرِ،
زیرا نتیجه آموختن نجوم کهانت و پیشگویی است، و منجم چون کاهن، و کاهن همانند ساحر،
وَالسّاحِرُ کَالْکافِرِ، وَ الکافِرُ فِی النّارِ. سیرُوا عَلَی اسْمِ اللّهِ.
و سـاحر همچون کافـر است، و کافـر در جهنّـم است. به نـام خـدا حرکت کنیـد.