در برابر دوگانه وخامت اوضاع یا عادی بودن آن، تدارک سیاههای کوتاه یا بلند از مشکلات و به رخ کشیدن رنجهای بی شمار مردمان این دیار، غمافزاست و یاسآفرین. این نوشته در پی آن نیست که با برشمردن شماری چند از آنچه میرود زیستنی آبرومند و منصفانه را بیش از پیش به چالش کشد و بر اتش یاس و دلمردگی جمعی، نفتی باشد؛ بلکه در مقابل آن تلاش دارد نگاهها و توجهها را به سویی جلب کند که از قرار میتواند در شرایط خطیر، به داد رسد و ابزار و مسیری باشد برای گریز از وخامتهای جانفرسا.
در چنین چارچوبی است که این نوشته تلاش دارد با برشمردن «تنها برخی» از شواهد و استدلالها، انگشتی با تاکید بر «نظام رفاه و تامین اجتماعی» بفشارد و ظرفیتها و تواناییهای این نظام را در مواقع بحران پیش کشد.
وقتی سخن از راههای کاستن پیامدهای منفی بحرانها در میان باشد، یکی از ابزارهای ستبر، نظامهای تامین اجتماعی هستند و این ادعا به پشتوانه مطالعات نظری در دسترس مطرح میشود. جالب آن که در پی بروز بحران مالی سال ۲۰۰۸، مطالعات متعددی به قصد جمعبندی آن تجربه شکل گرفت که در بخش قابل توجهی از آنها، نقش نظامهای تامین اجتماعی، با قلمی پررنگ تاکید شده است.
در نمونهای از این مطالعات، جون چانگ (اقتصادشناس برجسته کرهای-امریکایی) میگوید: دوره ربع قرن پس از جنگ دوم جهانی واقعا عصر طلایی سرمایهداری بود و شاهد رشد بیسابقه اقتصادی، بدون تورم زیاد و اشتغال نزدیک به کامل. اما سقوط آن رشد سریع و افزایش بیکاری در دهه ۱۹۷۰ تلنگری هشیارکننده بود که نشان میداد در آن عصر طلایی تغییرات ساختاری بنیادینی در نظام اقتصادی کشورها رخ داده است. وی میافزاید: کشورهای پیشرفته به ویژه اسکاندیناوی در دهه ۱۹۸۰ و پس از آن رشد مداوم درآمد با تورم کم را رقم زنند. همچنین توانستند تجدید ساختار نظام اقتصادی خود را به شکلی کمدردسر به سرانجام برسانند. علت اصلی این عملکرد عالی در چانهزنی سه جانبه تشکیلات کارفرمایان، اتحادیههای کارگری و دولت میتوان یافت. زیرا این چانهزنیها موجب هماهنگی بین مقادیر سرمایهگذاری، دستمزدها و اشتغال میشود.
اهمیت این نکته آنجاست که مظهر و تجلی برتر سهجانبهگرایی نظام تامین اجتماعی است. به بیان دیگر، نظام تامین اجتماعی است که میتواند از عهده تحقق سهجانبهگرایی برآید و بستری برای تحقق آن است.
در چارچوب چنین رویکردی است که وقتی اتحادیه بینالمللی تامین اجتماعی (تخصصیترین مرجع بیمه-های اجتماعی و نهاد زیرمجموعه سازمان بینالمللی کار) قصد ارزیابی و جمعبندی تجربه بحران سال ۲۰۰۸ را داشته، مطالعه خود را این گونه پایان میدهد که با وجودی که اکثر نظامهای تامین اجتماعی با مشکلات مالی مواجه شدند، نظامهای تامین اجتماعی میتوانند در کاهش و کنترل آثار بحرانهای اقتصادی موثر واقع شوند.
چنین رویکردی، با یادآوری انبانی از مطالعات تاریخی، تجربی و گسترده، مورد تاکید است که به روشنی نشان میدهند سه نقش اصلی در هسته مرکزی تامین اجتماعی جای دارند: تعدیل و جبران، ترمیم نارساییها و اجتماعی کردن و کنترل؛ و کیست که در شرایط بروز مخاطرات شدید و گسترده، این کلیدواژگان را نادیده گیرد؟
میکائیل عظیمی