مدیسا مهراب پور در سایت سلام سینما به نقد فیلم سینمایی «زهرمار» پرداخته و نوشته است.
فیلم سینمایی «زهرمار» ساخته سید جواد رضویان یکی دیگر از فیلم های اول سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر بود. با شناختی که تماشاگر از سید جواد رضویان دارد و او را همواره در فیلم ها و سریال های طنز دیده است، از تماشای «زهرمار» متعجب خواهد شد چرا که مطمئناً انتظاری ندارد جز این که یک فیلم کمدی ببیند و با آن حسابی بخندد. اما «زهرمار» یک کمدی نیست که یک فیلم اجتماعی جدی است و این خود مهم ترین نکته درباره «زهرمار» است. اینکه سید جواد رضویان برخلاف همه انتظاراتی که از او می رود، کار خودش را می کند و فیلم را نه مطابق با پسند عمومی که براساس دغدغه های ذهنی خود می سازد.
البته که مسیر هوشمندانه ای را برای رسیدن به یک فیلم جدی پیش می گیرد. او خوب می داند که تماشاگر انتظار تماشای یک فیلم کمدی را دارد و متقاعد کردن تماشاگری که به قصد تماشای کمدی و خندیدن (آن هم در سینمای کمدی مبتذل ایران) به سینما آمده برای مواجهه با یک فیلم جدی اصلاً کار آسانی نیست. بنابراین «زهرمار» با لحن بامزه و شوخ طبعانه ای شروع می شود که البته بیش از آن که خنده دار باشد، لبخندی نرم بر لب مخاطب می نشاند تا او در مسیر داستان بیفتد و با فیلم همراه شود. با چنین شروعی تماشاگر بدون اینکه بداند قضیه چیست با فیلم همراه می شود.
تماشای سیامک انصاری در هیبت یک مداح با گریمی شبیه به محمود کریمی، البته به خودی خود کمیک و خنده دار است اما کمی که پیش می رویم متوجه جدی بودن خود این کاراکتر می شویم که به تبع، رفته رفته فیلم را هم جدی می کند.
بعد از گذشت یک سوم ابتدایی فیلم، تماشاگر ناگهان به خودش می آید و می بیند که مدتی است نخندیده و اینطور که از داستان هم بر می آید قرار نیست دیگر چندان بخندد.
حالا او در گیر و دار یک داستان اجتماعی و ماجرایی است که یک موقعیت اولیه جالب دارد: یک مداح مذهبی که برخلاف تصور رایجی که از مداحان در جامعه وجود دارد انسان مردمی هم هست، با یک زن خلافکار و شر و شور همراه میشود تا یکی را پیدا کنند و پولی را که باید تا آخر شب تحویل مافیای خلافکاران بدهند را بهدست بیاورند. در این مسیر تناقضات میان این دو و رفتارها و عقاید ضد و نقیضشان، موقعیتهای جالبی را بهوجود میآورد که بدون اینکه بخواهد حرفهای گندهتر از دهان فیلم بزند یا گلدرشت باشد، تفاوتهای اجتماعی را به نمایش میگذارد.
چیزی که در این مسیر کمک شایانی به پی گرفتن داستان میکند و تماشاگری را که از دیدن یک کمدی ناامید شده و تا حدی توی ذوقش خورده که یک فیلم جدی از جواد رضویان میبیند پای فیلم نگه میدارد، شخصیتپردازی زن در وهله اول و سپس قهرمان فیلم است و البته بازی خوب بازیگران در این نقشها. شخصیتها واقعگرایانه پرداخت شدهاند و مشکلاتشان مشکلاتی است که عموم جامعه شاید با آنها سر و کار داشته باشند و بنابراین درکشان برای تماشاگر بسیار راحت است و باورپذیر مینمایند. راحتی کاراکتر زن و پروبازیها و زبانبازیهایش در مواجهه با آدمهای مختلف و مبادی آداب مذهبی و لحن و کلام دیالوگوییاش که توامان هم زنانه است و هم لاتیاش را پر میکند، به مذاق تماشاگر خوش میآید و مظلومیت و درماندگی قهرمان فیلم یعنی حشمت هم به شکل دیگری نظر تماشاگر را به خود جلب میکند.
بازی شبنم مقدمی در نقشی که نمونهاش را پیش از این در کارنامه بازیگریاش نداشته بسیار خوب و قابل اعتنا است و کم و بیش تماشاگر را متعجب میکند.
نکته جالب دیگر درباره فیلم اینست که براساس داستانی واقعی ساخته شده که فهمیدنش تماشای فیلم را تبدیل به تجربه داغتری میکند و از نظر اجتماعی سویههای انتقادیاش را پررنگتر جلوه میدهد.
میشود کلی ایراد به فیلم گرفت. به روایتی که هرچند براساس داستانی واقعی ساخته شده و این باید منطق واقعگرایانه فیلم را تقویت کند، اما پر از سکته و سوراخ است و در بسیاری مواقع انسجامش از دست میرود. میشود به یکسری از موقعیتهای بیمورد فیلم و صحنههای اضافی آن گیر داد یا دم دستی تلقیشان کرد اما اصلا چه کاری است که بخواهیم یک فیلم اولی را با مقیاسهای یک فیلم خوب مقایسه کنیم. وقتی فیلم احترام تماشاگر را نگه میدارد و در کمال تواضع و بدون اینکه ادعاهای الکی داشته باشد، کار خودش را میکند، چرا به آن سخت بگیریم؟ همینکه جواد رضویان که بیاغراق یکی از شناختهشدهترین و مردمیتریم چهرههای کمدی سینما و تلویزیون است و میتواند با استفاده از اسمش و طراحی چند موقعیت خندهدار و لودهبازیهای مرسوم سینمای کمدی ایران یک فیلم آبکی بسازد و به فروشی میلیاردی دست پیدا کند، اما سراغ یک نقد اجتماعی میرود و فیلمی اجتماعی و بیادعا میسازد و مردم و فهمشان را به فروش گیشه نمیفروشد بسیار قابل احترام و امیدوارکننده است حتی اگر فیلمی کم ستاره و ضعیف باشد.