با تایید آژانس بینالمللی انرژی اتمی مبنی بر عبور ذخایر اورانیم غنیسازی شده ایران از محدودیتهای توافق هستهای (300 کیلوگرم) در 10 تیر ماه و ارائه گزارش آن به شورای حکام و نیز آغاز فاز عملیاتی گام دوم ایران در کاهش تعهدات هسته ای در خصوص افزایش سطح غنی سازی بالاتر از 67/3 از فردا یکشنبه به نظر می رسد که پرونده فعالیت های هسته ای ایران دوباره حساسیت های گذشته را به دنبال خواهد داشت؛ حساسیت های که نهایتا به مذاکرات دو ساله ایران با 1+5 و برجام منتهی شد. دیپلماسی ایرانی در گفت وگویی با محمد صادق ربانی، قائم مقام اسبق سازمان انرژی اتمی، استاد بازنشسته دانشگاه تهران و عضو هیئت اجرایی "شورای ملی صلح" به بررسی تاثیرات این حساسیت ها بر پرونده پرونده فعالیت های هسته ای ایران پرداخته است که در ادامه می خوانید:
سخنگوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز دوشنبه هفته جاری در بیانیهای اعلام کرد که یوکیا آمانو، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به اطلاع شورای حکام رسانده است که این آژانس در اول ژوئیه(10 تیر)، عبور ذخایر اورانیم غنیسازی شده ایران از محدودیتهای توافق هستهای (300 کیلوگرم) را تأیید میکند. همین بیانیه موجی از واکنش های سران و مقامات اروپایی، آمریکایی و دیگر کشورها را به همراه داشت. از نگاه شما اساساً با تایید رسمی عبور ذخایر اورانیوم غنی شده ایران از محدودیت های برجامی و به موازات آن اقدام ۱۶ تیرماه در افزایش سطح غنی سازی، حساسیت های اقدام تهران در کاهش تعهدات هسته ای را تا چه اندازه بالا خواهد برد؟
در جمله پایانی بند 26 برجام آمده است: "ایران اعلام کرده است که تحمیل یا بازگرداندن تحریم های مشخص شده در پیوست دو و یا وضع تحریمهای جدید هسته ای را به منزله مبنایی برای توقف کلی یا جزیی اجرای تعهدات خود وفق این برجام، تلقی خواهد نمود." این جمله مبنای استدلالی است که جمهوری اسلامی به آن استناد می کند و معتقد است توقف جزیی از اجرای تعهدات دلیل خروج ایران از برجام نیست. با بازخوانی این جمله مشخص می شود که موضع گیری ایران در متن برجام لزوماً به معنای پذیرش سایر اعضا نیست. یعنی سایر اعضا ظاهراً نسبت به این جمله بی تفاوت بوده و وارد جزییات حقوقی آن نشده اند. شاید سایر اعضا هم پیش بینی نمیکردند که آمریکا در 18 اردیبهشت ماه سال گذشته از برجام خارج شود تا ایران نیازمند متوسل شدن به این بند شود. از این رو تهران عبور از سقف تعیین شده ذخایر اروانیوم 67/3 مندرج در برجام یعنی 300 کیلوگرم را که متعهد به رعایت آن است و یا اقدام بعدی در کاهش تعهدات هسته ای برای بالا بردن غنای اورانیوم از 67/3 درصد را نقض برجام نمیداند. واکنشهای اعضای باقیمانده در برجام مبنی بر توصیه به عدم عبور ایران از محدودیتهای تعیین شده نشان می دهد که سایر اعضای باقی مانده در برجام ترجیح می دهند تهران دست به کاری نزند که مستلزم ورود کمیسیون مشترک برای حل و فصل موضوع پایبندی ایران به توافق هسته ای باشد. زیرا این جمله افزوده شده به این بند، به لحاظ حقوقی آزموده نشده است و مستلزم مطرح شدن در کمیسیون و بحث و نتیجه گیری است.
پرونده هستهای ایران با تایید عبور ذخایر اورانیوم غنی شده ایران از مرز ۳۰۰ کیلوگرم چه اقتضائاتی پیدا خواهد کرد؟
پس ازتأیید عبور ایران از حد تعیین شده ذخایر ایران، دو مسیر برای بررسی موضوع مفتوح است؛ اول برمبنای بند 36 موافقتنامه برجام هریک از اعضای باقی مانده در برجام می توانند عدول ایران از مفاد تعهدات برجام را به کمیسیون مشترک برای حل و فصل موضوع ارجاع دهند. مسیر دوم از طریق گزارش دوره ای مدیرکل آژانس به شورای حکام خواهد بود. از هر دو مسیر ابتدا تلاش خواهد شد تا توضیحات ایران را بررسی کرده به راه حلی کم هزینه تر دست یابند. در صورتی که به چنان راه حلی دست نیافتند، آن را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع خواهند داد.
آیا اقدامات ما در کاهش تعهدات هسته ای و ایجاد حساسیت نسبی در فعالیت های ایران شرایط را به سال های قبل از برجام خواهد برده است. چون برخی معتقدند که وضعیت کنونی ما به شدت متفاوت از قبل از سال 92 است و اکنون تهران به صراحت و شفافیت از اقدامات خود در خصوص کاهش تعهدات هسته ای سخن می گوید و گزارش لحظه به لظه ذخایر اورنیوم و آب سنگین را به آژانس داده است و احتمالا هم در خصوص میزان غنی سازی چنین رفتاری داشته باشد؟ حتی با پذیرش این واقعیت باز از میزان حساسیت پرونده ایران کاسته خواهد شد؟
اگر وضعیت کشور به لحاظ اقتضائات پرونده هسته ای نسبت به قبل از سال 92 متفاوت است، که هست، ناشی از مذاکرات طولانی 6 کشور قدرتمند جهان و معاهده برجام است. با خروج یکجانبه آمریکا از برجام کشورهای اروپایی در یک بلاتکلیفی اخلاقی در مقابل ایران و ملت های خود قرار گرفته اند تا نشان بدهند که وزن و اقتدارشان در مقابل ایالات متحده تا چه اندازه است. در عمل تا کنون جز افتتاح راهی باریک به نام اینستکس نتوانسته اند کاری جدی انجام دهند. یکی از سیاستمداران اروپایی هم بدون مجامله گفت از اروپا انتظار معجزه نباید داشت. معجزه ای که او از آن نام می برد، در واقع انتخاب میان منافعی است که در حمایت از مواضع به حق ایران به دست میآورد و در مقابل منافعی است که با دفاع از مواضع ناحق ترامپ از دست می دهد. در مقابل گشودن باریکه راه اینستکس برای ایران هم، آمریکا به شدت مشغول تهدید کشورها برای به شکست کشاندن آن است. سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلستان در مذاکرات پیشین خود با ایران در زمان جورج بوش پسر هم نشان داده بودند که بدون حضور و مشارکت آمریکا در مذاکرات کاری از پیش نخواهند برد. به این واقعیات میدانی، فعالیت های اسرائیل و سه کشور عربی همسایه را هم باید اضافه کرد. اسرائیل با نشان دادن انبوهی از اسناد و مدارک به اصطلاح سرقت شده از منطقه شور آباد تهران در پی کمک کردن به ترامپ و افکار عمومی جهان است تا نشان بدهد دولت اوباما در مذاکرات برجام این سوابق را نادیده گرفته و بدترین معامله تاریخ با ایران را به عمل آورده است. اصطلاح "بدترین معامله تاریخ"، در مبارزات انتخاباتی ترامپ با دموکرات ها پیش از نمایش نتانیاهو بارها تکرار شده ابود و اکنون نخست وزیر اسرائیل در حال مستند کردن آن تبلیغات میباشد؛ تبلیغات نتانیاهو بی شباهت به ادعای آمریکا پیش از جنگ باعراق مبنی بر وجود سلاح های کشتار جمعی در ای کشور در زمان صدام نیست که پس از اشغال عراق هرگز این سلاحها یافت نشد. به این ترتیب است که دولت آمریکا، هم در صحنه مبارزات انتخابات داخلی و هم در صحنه بین المللی مایل است ایران را به وضعیت پیش از سال 92 بازگرداند تا بتواند به تحریم های یکجانبه آمریکا با استفاده از اهرم شورای امنیت جنبه بین المللی و قانونی بدهد.
البته آمریکا تا کنون نتوانسته است آن اجماع بین المللی را علیه ایران بسیج کند. باید پذیرفت که برای کشورهای اروپایی تنها اندکی رودربایستی در مقابل ایران و افکار عمومی ملتهای خویش باقی مانده است و این رودر بایستی می تواند با اندکی اشتباه ایران در پرونده هستهای پایان یابد. حاکمیت ایران می تواند تظاهراتی پس از نمازهای جمعه سراسر کشور با شعار هیهات من الذله و انرژی هسته ای حق مسلم ماست راه اندازی کند و راه مقابله و جنگ با آمریکا را در پیش بگیرد و همچنین میتواند به میانجیگری های سران کشورها چراغ سبز نشان بدهد و زمان بخرد تا شبح خوفناک جنگی دیگر را از سر ایران رفع کند.
در این میان برخی مواضع مانند مواضع عادل الجبیر، وزیر مشاور عربستان سعودی در امور خارجه در واکنش به عبور ذخایر اورانیوم غنی شده ایران از مرز ۳۰۰ کیلوگرم که عنوان داشته بود باید بازرسیهای هستهای در قبال ایران افزایش یابد و نیز برخی اقدامات نمایشی مانند اقدام بنیامین نتانیاهو در خصوص در اختیار قرار دادن آرشیو فعالیت های هسته ای ایران به ایالات متحده آمریکا میتواند وضعیت پرونده هسته ای ایران را در آژانش بین المللی انرژی اتمی و شورای حکام تغییر دهد، به خصوص که 3 روز دیگر تا گام دوم ایران در کاهش تعهدات هسته ای نیز فاصله داریم؟ آیا باید شاهد افزایش نظارت ها بود؟
واکنش عادل الجبیر از عربستان سعودی به عبور ایران از مرز 300 کیلو گرم، که او را سخنگوی محمد بن سلمان باید تعریف کرد، صرفا یک اعلام وفاداری و جانبداری از مواضع بنیامین نتانیاهو و برای کمک به تبلیغات ترامپ می باشد و به تنهایی در افزایش نظارت ها تأتیری ندارد.
آیا در سایه احتمال افزایش نظارت ها و ارجاع پرونده به شورای حکام، تهران در خصوص تولید پلوتونیوم در راکتور اراک می تواند کاری انجام دهد؟
این پرسش نا بهنگام است زیرا با ساخت راکتور اراک فاصله زمانی زیادی باقی است و بدون حل و فصل مسایل حاد فعلی و تصمیم گیری در مورد چگونگی طراحی آن راکتور اظهار نظری نمی توان کرد.
اساسا اقدام تهران در تعیین درصد و سطح غنی سازی اورانیوم می تواند چالش برانگیز باشد یا صرف افزایش غنی سازی بالاتر از 67/3 از 16 تیرماه خود حساسیت برانگیز است. به عبارت دیگر غنی سازی 5 درصد با 20 درصد تفاوتی خواهد داشت یا واکنش آژانس به آن یکسان خواهد بود؟
پرسش اساسی این است که یک عضو پیمان شکن برجام (آمریکا) خریداران مواد غنی شده را تهدید به تحریم کرده است. به این ترتیب اجازه غنی سازی ایران که در برجام پیش بینی شده با تحریم آمریکا در حال بلا اثر شدن است. این که آیا آمریکا خلافکار است که از انجام یک معامله آزاد بین دو کشور جلوگیری می کند یا ایران که می خواهد به غنی سازی خود طبق اختیارات داده شده در برجام به کار خویش ادامه دهد، موضوع اصلی نزاع است. آمریکا شرایطی را به وجود آورده است که ایران برای استفاده از حقوق مندرج در برجام وادار به تخلف از محدودیتهای تعیین شده در برجام شود. عبور از 300 کیلوگرم، عبور از 67/3 درصد غنای اورانیوم، عبور از 5 درصد غنای اورانیوم و عبور از 20 درصد غنای اورانیوم هر کدام همچون بالا رفتن میزان تب یک فرد است و هر کدام می تواند انگیزه محکومیت ایران را در شورای حکام و یا نهایتاً در شورای امنیت بالا تر ببرد. این در حالی است همه این عبورها می توانند توجیه فنی و عقلانی داشته باشند و تبی را هم بالا نبرند.