نمونه های زیادی چه در سینمای قبل از انقلاب و چه در سال های اخیر داشته ایم. ستاره های محبوبی که در دوره ای از مسیر حرفه ایشان تصمیم به تغییر مسیر گرفتند. گاه با موفقیت و ماندگاری روبرو و گاه به دست فراموشی سپرده می شدند. حالا در تازه ترین نمونه الناز شاکردوست را داریم که انگار وارد ماجراجویی متفاوتی شده است.
اگر بپذیریم که فیلم «شبی که ماه کامل شد» دشوارترین نقش محول شده به الناز شاکردوست بوده، در عین حال باید یادآور شویم که این اولین تلاش این چهره برای ورود به عرصه جدی بازیگری نبوده. او همیشه با انتخاب هایش نشان داده بود که در میان کمدی های مفرح و فیلم های سرگرمی ساز، به حضور در آثار به اصطلاح هنری نیز بی میل نیست.
حضور در فیلم هایی چون «در میان ابرها»، «اتوبوس شب»، «تابو»، «باد در علفزار می پیچد» و...گواهی بر این ادعاست.
با این حال اغلب این آثار تنها پوسته ای هنری داشتند و بازی در آنها چالشی اساسی برای بازیگر نداشته و طبیعتاً به موفقیت چشمگیری هم نرسیدند. در این موارد مشخص نیست که اشکال کار کجاست. این خود بازیگر - ستاره است که با ترس از دست دادن مخاطب پیگیر و ثابت و طرفدارانش، تن به حضور در فیلم های متفاوت تر نمی دهد یا این فیلمسازان معتبر هستند که بنابر جنس و طیف طرفداران و پیشینه و کارنامه بازیگران ستاره(به اصطلاح گیشه پسند) ریسک اعتماد به آنها را نمی پذیرند.
این دوره کاری الناز شاکردوست گذشت تا اینکه فریدون جیرانی که پیش از این بارها و بارها ستاره های سینما را در نقش های متفاوت تست کرده، ریسک گزینش او را برای نامتعارف ترین فیلم کارنامه اش پذیرفت.
جیرانی در فیلم «خفه گی» چهره تازه ای از شاکردوست بازیگر را به اهالی فیلم و سینما معرفی کرد. فیلم به جایگاه خوبی در بین منتقدان و سینمادوستان دست یافت و توانست اراده او را برای پذیرش چالش های سخت تر، قوی تر از گذشته کند. «خفه گی» همچنین پالس مثبتی را برای سایر فیلمسازان فرستاد که الناز شاکردوست آماده پذیرش نقش های جدی و سخت شده است.
نزدیک به دو سال بعد و درست بعد از مدتی خانهنشینی به دلیل آسیبی که سر فیلمبرداری فیلم «دو طبقه روی پیلوت» دیده بود، الناز شاکردوست به بزرگترین چالش حرفه ای اش دعوت شد و پاسخ مثبت داد. یک انتخاب عجیب از دو طرف ماجرا. هم فیلمساز که جسارت پیشنهاد را داشت و هم بازیگر که شجاعت پذیرش را در «شبی که ماه کامل شد» این تنها انتخاب درست نبوده که باعث تحسین کار الناز شاکردوست شده است. حقیقتا بازی این بازیگر در ایفای نقشی دو وجهی از سیر یک معشوق خوش اقبال به سمت یک قربانی زجرکشیده باورپذیر و تأثیرگذار در آمده است. شاکردوست با درک درست موقعیت، استفاده به موقع از آسیبهای جسمی و روحی که در دو سال گذشته دیده بود نقشش را با رعایت جزییات به اجرای درستی رسانده است.
او برای این نقش سیمرغ بازیگری گرفت ولی مهم تر از سیمرغ قدم رو به جلویی است که در بازیگری داشته. بازیگری که فیلم های لوکس و آپارتمانی را رها کرد، پا به دشت و بیابان گذاشت و با مخاطرات بازی در یک فیلم حساسیت برانگیز همراه شد و بالاخره به نتیجه رسید.
از حالا باید منتظر ماند و دید نتیجه این انتخاب در طولانی مدت چه خواهد شد. آیا شبیه به نمونه هایی مشابه چون مهناز افشار و امین حیایی موفقیت ها ادامه دار خواهد بود یا مانند بعضی نمونه ها پشیمان شده و به محدوده امنش بازگشته و به خیل عظیم ستاره های افول کرده خواهد پیوست. بدون توجه به اتفاقاتی که بعدا می افتد امروز الناز وست حاصل چند سال سختی کشیدن در سینما را دیده. او حالا یک انتخاب قابل اتکا برای نقش های سخت است.