برای سال های سال "محمّد قاضی" مترجم به عنوان یکی از نبض های تپنده ی روشنفکری ایران زیست و نوشت. محمّد قاضی مَردِ #کُرد پُر شوری بود که غیور بودن کُردان را با خود به ترجمه آورد و مانند هم قوم های خود سراغِ راه های سخت رفت و از باز کردنِ دریچه های تازه هیچ نمی ترسید. او گذشته از اعتبار ترجمه هایش خوش زیست و مردی گرم بود و شیطنت از چشم هایش می بارید اما آزاری نداشت و نگاهش به سیاست اغلبِ اوقات نگاه ناظری بود که ترجیح می دهد چیزی از ماجرا سر در نیاورد اما وقتی کار به صنف و کانون می کشید، دست گرمش پشتِ نویسنده های دیگر بود و این خصیصه ها باعث شده بود همه دوستش داشته باشند.
"خاطراتِ محمد قاضی" یکبار توسطِ #نشر_کارنامه منتشر شد اما چون مملو از روایاتِ صادقانه و نقدهای تند و تیز راجع به همه،(حتا هم قوم هایِ خود او) بوده است اعتراضاتِ بی جایی نصیبش شد که کتابِ به این خوبی را به تاریکی فرو برد و مدتی نایاب بود. نشرِ کارنامه برای بار دوم این کتاب را منتشر کرده است. من کتاب را یک شبه خوانده ام. و برایم جالب بود که متعصبانِ قومیتی(از هر قوم و ملتی) چقدر می توانند کور و بی رحم باشند. و از مشاهیرشان جای آموختنِ نقد به جا و صریح توقعات بی جا و تعصب آمیز داشته باشند. او مدعی می شود که #زبان_کُردی به خاطر مجاورت با عراق و اعراب از نظر آوایی متأثر از لهجه ی عربی ست. و ادعاجاتی که اثبات آن ها حتما نیاز به تحقیقات زبانشناسی و قوم شناسی بیشتری دارد. اما به هر حال او یک مترجم قدرتمند است و کارش زبان و گویش هاست و نمی توان ادعاهایش را یکسره نادیده انگاشت.
اما مهمترین ویژگی کتابِ "خاطرات یک مترجم" شاید در نوع روایت و مضامین روایی او باشد:
در این کتاب خیلی کمتر به "پست و بلند ترجمه" پرداخته شده و قاضیِ شهیر مدام از زندگی، زنان، سفرها، سرطان دردناکش و شوخی با این بیماری گفته است.
او کارمندِ دولت بوده و شرحِ دلاوری های خود را با طنزی سرزنده توصیف کرده است.
#محمد_قاضی اگر مهم ترین مترجم ایرانی نباشد، یکی از کم اشتباه ترین مترجم ها، دستکم در انتخاب بوده و هست. و نامش بر هر کتابی آمده می توانی بفهمی این کتاب حتما مهم و خواندنی ست. او از فرانسه ترجمه می کرده و در کارنامه پربارش می توان شاهکارهایی چون #شازده_کوچولو#قلعه_مالویل#دون_کیشوت#زوربای_یونانی#جزیره_پنگوئن_ها#سپیددندان و غیره را نام برد.