به گزارش سلام نو، عکس، خبر، یادداشت و گزارش تلویزیونی خبر بیستوسی از در و دیوار میبارد درباره خبر تصمیم رامبد جوان برای تولد فرزندش در کانادا و جماعت را حتماً خون به جوش آمده است از آنچه دو رویی و ضعف میهندوستی میخوانند. دل خلق سوخته است و متفکران قوم از این همه مصیبت پستان به تنور میچسبانند تا مگر آلام خلایق تسکین یابد.
درست وسط این غوغای اخبار و بوی سوختن پستانهایی که به تنور چسباندهاند، هشتاد میلیون دلار سرمایهگذاری شرکت صاحب برند لبنیات و مواد غذایی «کاله» در عراق سوخت. بیسر و صدا، بدون گزارش پر آب و تاب تلویزیونی و رادیویی – نه از نوع راننده اسنپی و نه از هیچ جنس دیگری – اموال یک شرکت و برند معتبر ایرانی که صنعت لبنیات این کشور را متحول کرده، بازارهای صادراتی برای ایرانیان کسب کرده، دهها هزار ایرانی در کارخانجات آن کار میکنند، و دهها و صدها هزار دامدار و کشاورز ایرانی کسبوکارشان به فعالیت این صنعت وابسته است، غریبانه سوخت.
تلویزیون برنامهای برای بررسی چرایی آتشسوزی تولید نکرد. مالک کارخانه را هم به صورت تلفنی به یک برنامه خبری درباره سوختن کارخانهاش راه ندادند. کسی نگران اعتبار و سهم بازار ایران در بازار عراق نشد و نپرسید حالا رقبا چه میکنند تا جای کاله را بگیرند و برای اینکه چنین نشود چه باید کرد.
هیچ کس نپرسید حالا که درآمد ارزی برند کاله از محل کارخانه عراق از دست رفته است، این شرکت با قریب به 17 هزار نفر کارکنان، چگونه در شرایط تحریم باید خودش را اداره کند. هیچ کس نپرسید حالا کاله منابع لازم برای تأمین نقدینگی فعالیت کارخانجات داخلیاش را چگونه کسب میکند.
اصلاً کسی پرسید سرمایهگذاری ایرانیان در صنایع عراق چقدر است و حالا تکلیف این سرمایهها چه میشود؟ کسی پرسید اگر ما سهم مهمی در تأمین امنیت عراق داشتهایم، سهمی هم در تأمین امنیت سرمایهگذاریهای بخش خصوصیمان در عراق هم داریم؟
هیچ وزیری به سوالی درباره سوختن کاله پاسخ نداد و استیضاح نشد. گویی هیچ مقام مسئول دیگری هم وجود نداشت.
اصلاً فکر کردهاید ارتباط بین سوختن کاله، و تعطیل شدن امثال کالهها بهواسطه مشکلات تولید؛ با میل امثال رامبدها برای زایمان همسرانشان در کانادا چیست؟ رامبدها فکر میکنند در کشوری که سوختن سرمایهها، تعطیل شدن کارخانهها و مهاجرت نخبگان مالی و فکری اهمیتی ندارد، آیندهای برای کودکانشان وجود ندارد.
ایرانستایی و ایرانگریزی همزمانشان، ممکن است غیراخلاقی باشد اما حداقل از نظر خودشان و کثیری از ایرانیان عقلانی است. عاقبت سرمایهسوزی، ایرانگریزی رامبدهاست.
جامعهای که در آن سرمایههای گوناگون – اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی – محترم نباشند، و دائم بسوزند، دود شوند و به هوا روند؛ مولد وطنگریزی است. ولش کنید، فکر کردن به اینها اعصاب آدم را خرد میکند، بچه رامبد را عشق است! سرمایه کیلو چند؟/ایران دیپلماسی