به گزارش سلام نو، بعد از اتهام زنی کاخ سفید به تهران در خصوص انفجار بندر فجیره و کشیدن پرونده ایران در این راستا به شورای امنیت اکنون موج ایران هراسی واشنگتن در رابطه با آتش سوزی در دو نفتکش در دریای عمان به کانون تحرکات دیپلماتیک آمریکا علیه ایران در 24 ساعت گذشته بدل شده است، به گونه ای حتی شاهد برگزاری نشست اضطراری شورای امنیت در این باره بودیم که البته بدون نتیجه خاصی پایان یافت. اما به واقع سناریو یا سناریوهای پشت این اتهام پراکنی علیه جمهوری اسلامی ایران پیرامون تلاش برای ایجاد ناامنی در خلیج فارس چیست؟ دیپلماسی ایرانی برای تحلیل این مسئله، گفت و گویی را با امیر موسوی، مدیر مرکز تحقیقات استراتژیک و روابط بینالملل ایران، کارشناس مسائل خاورمیانه و پژوهشگر تحولات جهان عرب ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
بعد از اتهام زنی کاخ سفید به تهران در خصوص انفجار بندر فجیره از دیروز پنج شنبه با مخابره شدن اخباری دال بر آتش سوزی گسترده در دو نفتکش در دریای عمان، شاهد آغاز دوره جدیدی از تحرکات دیپلماتیک آمریکا علیه ایران در خصوص دست داشتن تهران در این واقعه هستیم. به طوری که حتی کار به برگزاری نشست اضطراری شورای امنیت نیز کشیده شد. از نگاه شما سناریو یا سناریوهای پشت این اتهام پراکنی علیه جمهوری اسلامی ایران پیرامون تلاش برای ایجاد ناامنی در خلیج فارس چیست؟
بعد از خروج دونالد ترامپ از برجام تا به امروز ایالات متحده آمریکا در طول یک سال گذشته سعی کرده مسئله ایرانهراسی را تا جای ممکن پررنگ و برجسته کند تا بتواند تهدید تهران در منطقه خاورمیانه به مسئله اول کشورهای این منطقه بدل کند تا این دعا برای کشورهای منطقه و جهان ثابت شود که جمهوری اسلامی در حال افزایش قدرت مخرب نظامی و امنیتی خود است تا بدین شیوه اقدام خود را در خصوص خروج از توافق هستهای توجیه کند. چون ترامپ اعتقاد داشت ایران در سایه برجام در حال افزایش قدرت خود در منطقه و جهان است. پس آمریکا با این بهانه جویی ها به اتهامپراکنی علیه ایران سعی دارد مسئله هستهای را با توان موشکی، دفاعی و نفوذ منطقهای ایران به هم گره بزند. لذا کاخ سفید سعی دارد مجموع این مسائل را به هم گره بزند تا با یک تراکم اتهام علیه ایران بتواند تهران را در یک گوشه محصور کند و آن را به ناچار پای میز مذاکره بنشاند و امتیازات مدنظر خود را از ایران بگیرد.
محمد جواد ظریف چندی پیش در صفحه توئیتر خود، بولتون، بنسلمان، بن زائد و نتانیاهو را در گروهی به نام "تیم بی" دسته بندی کرد و در این راستا برخی تحلیلگران من جمله خود وزیر امور خارجه از تلاش این تیم برای به جنگ کشاندن تنش آمریکا با ایران سخن گفت. آیا این اتهام پراکنی در این راستا تعبیر و تفسیر می شود؟ اگر چنین است میزان موفقیت این تیم چقدر خواهد بود؟
بله؛ اما در این راستا من هم معتقدم که اکنون یک تقسیم وظایف جدی میان دونالد ترامپ و مایک پمپئو با تیم انجام شده است. در این میان اکنون کانون تحولات و تکاپوی سیاسی علیه تهران در تیم بی برعهده جان بولتون است. چرا که مشاور امنیت ملی کاخ سفید در طول تمام این سال ها سعی داشته است مسئله تنش نظامی را به عنوان تنها راه حل پرونده ایران مطرح کند. اگر دقت کرده باشید در خصوص نتایج انفجار بندر فجیره که در شورای امنیت مطرح شد ما شاهد سکوت معنادار عربستان سعودی و امارات متحده عربی بودیم، در حالی که جان بولتون در جریان سفر خود به ابوظبی صراحتاً ایران را متهم به دست داشتن در انفجار بندر فجیره کرد و نکته اینجا است که از همان زمان هم ما شاهد هستیم که جان بولتون در یک سایه و سکوت سیاسی قرار گرفته است.
پیرو این نکته در تقسیم وظایف جدید این مسئله اتهامپراکنی در خصوص انفجار و آتش سوزی دو نفتکش در دریای عمان بر عهده مایک پمپئو، وزیر امور خارجه قرار گرفته است. لذا احتمالا بعد از اتهامپراکنی هایی که در طی ۲۴ ساعت گذشته از طرف وی و دونالد ترامپ مطرح شده است، مدتی به سمت یک سکوت سیاسی رسانه ای پیش برود. در خصوص سوال دوم هم باید بگویم که با توجه به مواضع کشورهای جهان هم در خصوص پرونده انفجار بندر فجیره و هم در رابطه آتش سوزی دو نفتکش در دریای عمان یقینا این دست اتهامپراکنی های تیم بی و دیگر سران و مقامات کاخ سفید مانند مایک پمپئو و دونالد ترامپ به شکست کامل خواهد انجامید. چراکه ما شاهد هستیم در همین ۲۴ ساعت گذشته تمام کشورهای جهان به جز انگلستان ادعای دونالد ترامپ و مایک پمپئو را درخصوص دست داشتن ایران در آتش سوزی دو نفتکش در دریای عمان رد کردند. از طرف دیگر و در بعد منطقی هم اگر به مسئله نگاه شود، می بینیم که اساساً ناامنی دریای عمان به ضرر امنیت جمهوری اسلامی ایران است. لذا تیم بی سعی دارد با این شرایط از یک طرف تنش ایران و آمریکا را به سمت تنش نظامی بکشاند و از طرف دیگر تحرکات منطقه برای محصور شدن ایران شکل گیرد. پس به نظر من این دست مواضع و اتهامزنی ها علیه جمهوری اسلامی ایران ادامه پیدا خواهد کرد. اگرچه همه قدرتهای جهان در برابر مواضع دونالد ترامپ و مایک پمپئو قرار موضع گیری کردند، اما باز هم احتمالا این دست حوادث علیه ایران تکرار خواهد شد.
شما در مصاحبه پیشین با دیپلماسی ایرانی بر این نکته مهم اشاره کردید که امارات متحده عربی سعی دارد در تنش ایالات متحده آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی با جمهوری اسلامی ایران کمترین آسیب را ببیند. از این رو در خصوص حادثه بندر فجیره یک سکوت دیپلماتیک را پیشه کرد، چنانی که در نشست مکه هم کم و بیش این رویه ادامه داشت؛ آیا به نظر شما بن زاید، ولیعهد ابوظبی به عنوان یکی از اعضای تیم بی به دنبال نقشه ای جداگانه از بن سلمان، بنیامین نتانیاهو و جان بولتون است؟
من معتقدم که محمد بن زائد، ولیعهد امارات نقش رهبری و مغز متفکر تیم بی را بر عهده دارد. حتی خود مقامات کاخ سفید هم بر این مسئله صحه گذاشته اند، چرا که اکثر رسانه های آمریکایی بر نقش محمد بن زائد در تحولات منطقهای به شدت تاکید دارند. پس باید بپذیریم که بن زاید شخص با ذکاوتی است و سعی کرده است با یک سکوت دیپلماتیک، عربستان سعودی را، هم از نظر نظامی و هم از نظر اقتصادی قربانی تنش با جمهوری اسلامی ایران کند. متاسفانه عربستان سعودی با سیاست های محمد بن سلمان دقیقاً در مسیر مدنظر بن زیاد حرکت می کند.
محمد بن زائد تحصیلکرده دانشگاه های غربی است و در کنار آن دوره های بسیار پیشرفته ای را در دوران نوجوانی در حوزه امنیتی و دیپلماتیک دیده است. لذا وی را باید شخصیتی بسیار پیچیده و به مراتب خطرناک تر از محمد بن سلمان دانست. البته در کنار آن نباید مشاور ارشد بسیار خطرناک بن زائد، یعنی محمد دحلان فلسطینی را فراموش کرد که قبلاً مسئول امنیتی نوار غزه در دوران یاسر عرفات بود. به عبارت دیگر اکنون بن زائد و دحلان در حال سوء استفاده از ناپختگی و سیاستهای افسارگسیخته محمد بن سلمان در منطقه هستند، به خصوص اینکه بن سلمان به عدم ذکاوت هم بسیار مشهور است.
با توجه به نتایج سفر هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان و نیز شینزو، آبه نخست وزیر ژاپن به تهران و ناکامی تقریبی این تلاش های دیپلماتیک، آیا امکان دارد دونالد ترامپ برای پیگیری پرونده ایران به سمت دیدگاه تیم بی حرکت کند؟
به نکته بسیار مهمی اشاره کردید. چرا که من معتقدم پیش از سفر شینزو آبه، کاخ سفید از نتایج این سفر و واکنش جمهوری اسلامی ایران به درخواست نخست وزیر ژاپن آگاه بود. لذا واشنگتن این سناریو را از پیش آماده کرده بود که بتواند از طریق آن مخالفت ایران با مذاکره مدنظر آمریکا را تحت الشعاع قرار دهد. چون به هرحال سخنان مقام معظم رهبری در خصوص دعوت به مذاکره دونالد ترامپ تحقیر واقعی ایالات متحده آمریکا در سطح جهانی بود. بنابراین دونالد ترامپ سعی کرد با اتهامپراکنی که از دیروز در خصوص آتش سوزی مشکوک دو نفتکش در دریای عمان علیه ایران به راه انداخت این تحقیر را از جانب تهران به حاشیه کشانده و آن را کم رنگ کند؛ به خصوص اینکه برای اولین بار واکنش صریح و قاطع مقام معظم رهبری در برابر یاوهگوییهای دونالد ترامپ و مقامات کاخ سفید در دیدار با شینزو آبه به صورت مستقیم پخش شد و تحقیر واقعی ایالات متحده آمریکا را در جهان رقم زد. از این رو من معتقدم که شرایط به جایی رسیده است که دونالد ترامپ به دنبال تحقق "معامله بزرگ" است، نه "معامله قرن"، چون شرایط اکنون برای رونمایی از معامله قرن با یک شکست کامل مواجه است. پی کاخ سفید سعی دارد برای به حاشیه راندن شکستهای خود در حوزه دیپلماتیک، معامله بزرگ را در مذاکره با جمهوری اسلامی ایران رقم بزند.
در کنار آن اگر شما دقت کرده باشید اتفاقاً بعد از آتش سوزی گسترده در دو نفتکش دریایی شاهد افزایش قیمت جهانی نفت و تحت الشعاع قرار گرفتن بازارهای بورس انرژی در کشورهای عربی و جهان بودیم. این گوشه کوچکی از اتفاقات دیروز بود. حال شما تصور کنید که اگر یک درگیری نظامی با ایران روی دهد چه اتفاقی برای کشورهای منطقه و نیز امنیت انرژی در جهان روی خواهد داد و چه قیمتهای نجومی برای نفت شکل خواهد گرفت. لذا به نظر می رسد که کشورهایی مانند آلمان، ژاپن، هندوستان، چین در کنار کویت، عمان، قطر و حتی امارات متحده عربی سعی دارند در کنار افزایش فشار برای کشاندن ایران پای میز مذاکره از اهرم دیپلماتیک هم نهایت استفاده را ببرند.
بعد از تحرکات جدی انصارالله و حوثی های یمن، به خصوص حمله پهپادی به فرودگاه آبها، خالد بن سلمان، معاون وزیر دفاع عربستان واکنش شدیداللحنی به تحرکات و حمایت های جمهوری اسلامی ایران نشان داد؛ آیا تحولات منطقه در کنار آتش سوزی مشکوک دو نفتکش در دریای عمان شرایط را به سمت تنش مقطعی نظامی میان ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی با جمهوری اسلامی ایران مطابق با نگاه تیم بی می کشاند؟
چنان که پیشتر اشاره کردم اکنون امارات متحده عربی در حال برنامهریزی برای درگیر کردن بیشتر ریاض با تهران است، چون ابوظبی بر این واقعیت اشراف دارد که در صورت هرگونه درگیری میان ایران با آمریکا و عربستان در منطقه در همان ساعات اولیه چیزی به نام امنیت و اقتصاد در امارات متحده عربی باقی نخواهد ماند و نابودی خود را رقم خواهد زد. لذا شاهد هستیم که در این مدت سکوت معناداری از جانب ابوظبی شکل گرفته است. به گونهای که حتی انور قرقاش اخیراً مواضع ملایم و منعطفی در خصوص ایران مطرح کرد. البته در آن سو عربستان سعودی هم در یک شرایط بسیار پیچیده و سخت گرفتار شده است، از یک طرف خود را درگیر یک تنش فرسایشی با یمنی ها می بینند و هر روز شاهد تبعات سنگین اقتصادی، نظامی و امنیتی آن است و از آن طرف دیگر هم نمی خواهد تحقیر خود را با خروج از یمن و مذاکره با حوثی ها رقم بزند. پس سعودی ها سعی دارند حتی المقدور یک تنش بزرگ تر مانند تنش ایران و آمریکا را رقم بزنند که در سایه آن بتوانند یک خروج آبرومندانه از جنگ یمن را داشته باشند. از این رو مواضع اخیر معاون وزیر دفاع عربستان بیشتر ناظر بر این بود که آمریکا پاسخ جدی به تهدید نظامی و امنیتی ایران در منطقه بدهد.
لذا در کنار این نکات و در شرایط حساس کنونی من معتقدم که باید دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در این شرایط حساس بیش از پیش فعال شود و اتفاقا روی پیشنهاد درست و به جای دکتر محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران مبنی بر انعقاد پیمان عدم تجاوز میان همسایگان که از سوی اکثر کشورهای جهان و قدرت های دنیا مانند روسیه و چین به شدت مورد حمایت قرار گرفت، مانور جدی داد. باید بپذیریم که جمهوری اسلامی ایران در عین حالی که از قدرت بازدارنده نظامی جدی در منطقه برخوردار است، از هرگونه تحرک دیپلماتیک برای افزایش امنیت و ثبات در منطقه، حتی از جانب عربستان سعودی استقبال میکند. شما شاهد بودید که در همان ساعات اولیه آتش سوزی دو نفتکش در دریای عمان جمهوری اسلامی ایران به سرعت وارد عمل شد و جان تمام کارکنان و خدمه دو نفتکش را نجات داد. این اتفاقا نشان میدهد که ایران کوچکترین دخالتی در این حادثه نداشته و در تقابل با تام اتهام پراکنی تهران ناجی قربانیان این واقعیت تلخ بوده است.