سلام نو - سرویس بینالملل: واقعیات مسلم و ساده هستند:واشینگتن و تهران درگیر رقابت ژئوپلتیک دیرینه ای در سرتاسر خاورمیانه بوده اند که برای دهه ها ادامه داشته،رقابتی که از بسیاری جهات مشابه جدال واشینگتن و پکن برای تأثیرگذاری در مناطق آسیا-اقیانوسیه(Asia-Pacific) و با غلظت بیشتر هند-اقیانوسیه(غربی) (Indo-Pacific) است.
کشمکش طولانی مدت میان آمریکا و ایران در خاورمیانه را می توان "تله توسیدید" (Thucydides Trap) در مقیاس کوچک قلمداد کرد.این عبارت را از استاد دانشگاه هاروارد "گراهام آلیسون" که نابغه رشته ژئواستراتژی است به عاریت می گیرم.یک روایت کلاسیک که نشان می دهد چگونه قدرتی نوظهور موجب هراس و نگرانی برای کشوری ابرقدرت می گردد،و در چنین وضعیتی اغلب اوقات محتمل ترین نتیجه جنگ است.(از نظر آلیسون از هر 15 مورد 11 مورد منجر به جنگ می گردد)
آنچه مسلم به نظر می رسد-با نگاهی به سابقه رابطه ی ایران و آمریکا در بلند مدت-نشانه هایی از طوفانی تر شدن دریا برای ما هویداست.هیچ نگاه و اندیشه ی جدی در حوزه امنیت ملی یا سیاست خارجی همکاری و مشارکت بلندمدتی را مابین این دو کشور پیش رو نمی بیند؛نهایتاً همکاری های کوتاه مدت در عراق و همچنین مواردی از کاهش تنش ها همانند اقدام ایران برای به تأخیر اندختن و محدودسازی فعالیت های اتمی خود برای مدت 10 سال.(همگی به یا داشته باشید:طی این 10 سال ایران می تواند به آرامی برنامه اتمی خود را توسعه دهد و بعد از 15 سال هیچ محدودیتی برای میزان اورانیومی که خواهان تولید آن است وجود ندارد...اما بعدش چه؟)
هر جای نقشه جغرافیا که انگشت بگذازید،میزبان چالش ها است.
از یمن تا سوریه و لبنان و عراق؛کاملاً واضح است که واشینگتن و تهران عرصه های درگیری و نزاع فراوانی دارند که نوید دهنده آینده درخشانی در رابطه مابین دو کشور نیست.
همانند چین،ایران نیز کشوری است که احساس می کند تاریخ با آن مهربان نبوده،بالاخص از سوی قدرت های غربی.آنطور که برخی ادعا می کنند تهران در پی ساختن گونه ای ازامپراطوری در خاورمیانه نیست،ولی قطعاً در حال گسترش منافع منطقه ای و افزایش تأثیرگذاری خود است،همان چیزی که هر قدرت در حال اوج گیری به شکل طبیعی به دنبال آن است.دفاع متعارف از این منافع، به صورت پیش فرض،ایران را به هژمون منطقه ای جدیدی مبدل ساخته.نگاهی عمیق و وسیع به روح و روان دیپلمات های آمریکایی بیاندازید تا ترس واقعی را ببینید.(همین طور در بین متحدان منطقه ای آنها).در حالیکه افراد زیادی در خاورمیانه و حتی دورتر از آن در مورد اهداف اتمی احتمالی مورد نظر ایران واهمه دارند،اینگونه تسلیحات تنها بخشی از چالش ژئواستراتژیک بسیار بزرگتری هستند.
بنابراین پرسش اصلی کاملاً ساده به نظر می رسد:آیا آمریکا و ایران در مورد اهداف مورد علاقه ایران در منطقه به نقطه مشترکی برای کنارآمدن با مسائل مابین خواهند رسید؟
شخصاً امیدوار نیستم.من فکر می کنم احتمالاً به نفع هر دو طرف است که برای اهداف مورد مناقشه،رویکردی عملگرایانه اتخاذ نمایند:در راستای منافعشان در حوزه هایی که اهداف مشترک دارند همکاری کنند و همزمان بر سر ِ عدم توافق،توافق کنند.حتی به رقابت در سرزمین ها و عرصه های مختلف در خاورمیانه ادامه دهند.می توانید در صورت تمایل آنها را "دشمن دوست نما" بخوانیدشان.
به هر حال همان طور که تاریخ بارها و بارها به ما نشان داده،نتیجه نهایی همیشه باب میل ما نخواهد بود.در صورتی که نبردی رخ دهد و ایران به نیروهای آمریکایی حمله کند این نمایشنامه می تواند به گونه کاملاً متفاوتی رقم بخورد.با نگاهی صریح و دقیق یه توانایی های نظامی ایران،به سرعت می توان به میزان قوت نیروی نظامی ایران پی برد؛علیرغم فاصله زیادی که نیروی نظامی ایران دربُعد توسعه یافتگی و تکنولوژیک با نیروی نظامی آمریکا دارد،به اندازه کافی قوی هست که اهداف استراتژیک واشینگتن در بخش های وسیعی از خاورمیانه را در تنگنا و فشار قرار دهد،بالاخص آنهایی را که در نزدیکی مرزهای خود قرار دارند.
از طرف چین همراه با عشق:ایران عاشق A2/AD (ضد دسترسی/محصورسازی) است
در حالیکه صفحات بسیاری از نشریات-من جمله همین نشریه-پر از ایده ها و مفاهیمی است که به شرح و تفصیل یکی از موضوعات موردعلاقه من یعنی سیستم A2/AD چین می پردازند،کشورهای دیگری در حال اقتباس از این استرتژی نامتقارن هستند و ایران یکی از آنهاست.با وجود آنکه هیچ کشوری به اندازه چین از لحاظ تنوع مین های دریایی،موشک های بالستیک و کروز،زیردریایی ها،تسلیحات سایبری،C2 و C4ISR پیشرفته نیستند،ایرانی ها در حال انباشت سنگین تجهیزات برای سیستم A2/AD خود هستند.
با این اوصاف عملیات جنگی ضد دسترسی/محصورسازی ایرانی ها علیه آمریکا چه شکل و شمایلی خواهد داشت؟خوب،بیایید فرض کنیم ایرانی به هر دلیل تصمیم گرفتند آغازگر جنگ باشند و قاطعانه و مصمم وارد کارزار شوند(این بهترین راه برای استفاده از نیروی ضد دسترسی/محصورسازی است).بهترین پژوهشی که می تواند ما را در این بحث راهنمایی کند،گزارش سال 2011 CSBA می باشد.[ CSBA "مرکز ارزیابی های مربوط به بودجه و استراتژی ها" یک اندیشکده مستقر در واشینگتن است] این گزارش نگاهی به توانایی های ضد دسترسی/محصورسازی ایرانی ها و واکنش احتمالی آمریکا انداخته. عنوان این گزارش این است: "زیر و زبَر ِ انجام عملیات رزمی برای خنثی سازی تهدیداتِ ضد دسترسی/محصورسازی ایران "
نکته اصلی و برجسته این گزارش این است که رئوس مهم مربوط به عملیات جنگی ضد دسترسی/محصورسازی ایرانی ها علیه نیروهای آمریکایی را در بازه زمانی 2020 تا 2025 ارائه می کند و فرض را بر این می گذارد که ایران تا آن زمان توانایی های نظامی خود را توسعه داده است ولی در دیگر سو،وضعیت آمریکا تقریباً در سطح سال 2011 باقی می ماند.گرچه این تعدیل ها و ملایم سازی ها از دقت سناریو اندکی می کاهد،به هر حال CSBA به شکل موثری به خواننده نشان می دهد که ایران قادر به انجام چه کارهایی خواهد بود.
همان طور که پیش تر اشاره شد،برای گام اول غافلگیری عنصری کلیدی است،ایران با حمله ای سنگین و گسترده آغاز می کند:
ایران احتمالاً از عنصر غافلگیری بهره خواهد جست تا نیروهای آمریکایی حاضر در خلیج فارس را در معرض حملات متمرکز و جنگ افزارهای ترکیبی قرار دهد.در ابتدا با استفاده از رادارهای ساحلی،پهبادها و کشتی های غیر نظامی هدف یابی خواهد نمود و سپس دست به این اقدامات خواهد زد:
شناورهای سطحی ایرانی در آبراهه های کم پهنا جنگنده های سطحی آمریکا را مورد هجوم قرار می دهند،به قصد منکوب نمودن سیستم یورشی ایجـِس و پدافندهای کینـِتیک مانند سامانه دفاع نزدیک دریایی و RAM هجمه سنگینی از راکت و موشک را روانه خواهند ساخت و احتمالاً کشتی های جنگی آمریکایی را به سمتی خواهند راند که قبلاً مین گذاری شده است.همچنین موشک های Klub-k و موشک های ساحل پایه ی ASCM که از کشتی های "غیر نظامی" شلیک می گردند می توانند بر آتش این حملات بیافزایند.سکوهای حایل نیروی دریایی ایران می توانند از ترافیک کشتی های تجاری و درهم ریختگی ساحل بهره بگیرند تا هم تحرکات خود را مخفی نگه دارند و هم از حمله متقابل نیروهای آمریکایی ممانعت نمایند.درحالیکه این حملات در جریان است،ایران می تواند بوسیله SRBM و همچنین نیروهای نظامی نیابتی اش فرودگاه ها،پایگاه ها و بندرگاه های نظامی آمریکا را مورد هدف قرار دهد.ایران احتمالاً در پی آن خواهد بود که ابتدا سیستم های دفاع موشکی آمریکا را بوسیله موشک های کم دقت ولی پُر تعداد مستأصل و خنثی سازد و سپس بوسیله موشک های بالستیک کوتاه برد دقیق خود که مسلح به کلاهک های خوشه ای هستند تمام وسایل ترابری هوایی بدون سرپناه آمریکا و دیگر سیستم های نظامی آن را نابود سازد.گروه های نیابتی می توانند بوسیله خمپاره اندازهای هدایت پذیر با قابلیت هدفگیری،راکت ها و تسلیحات راداری به پایگاه های دم دستی تر حمله کنند تا رادارها و محل های استقرار C4 را نابود سازند.
افزون بر این موارد ایران احتمالاً در پی آن خواهد بود تا تنگه هرمز را قفل کند و اجازه رفت و آمد در آن را ندهد:
پس از انجام حملات اولیه ی فرسایشی علیه نیروهای آمریکایی در خلیج فارس،ایران به احتمال قوی از سیستم های ممانعتی دریایی خود استفاده خواهد نمود تا عبور و مرور در تنگه هرمز را کنترل نماید.مین های جنگی بایستی نقش چشمگیر و برجسته ای در اجرایی شدن قصد ایران برای بستن هرمز ایفا نمایند.نظر به برخورداری از سیستم های ضد دسترسی/محصورسازی متعدد،ایران می تواند همزمان ترکیبی از مین های نفوذی(تأثیری) "هوشمند" و شمار زیادی تسلیحات ضعیف تر مانند مین های تماسی سطحی را بکار بگیرد.ایران این امکان را دارد که بطور همزمان بسیاری از مین های نه چندان پیشرفته خود را بوسیله شناورهای سطحی گوناگون مستقر سازد و در عین حال مین های نفوذی خود را به شکل مخفیانه بوسیله زیردریایی ها کار بگذارد.گرچه احتمالاً ایران تمایل دارد بازای هر مینی یک کشتی جنگی آمریکا را غرق سازد یا از کار بیاندازد،اما هدف اصلی و عمده احتمالاً این است که مانع عبور و مرور شود،و ناوگان ایالات متحده را در حالیکه زیر سایه تهدیدات حملاتِ ساحل پایه ایران است درگیر عملیات وقت گیر مین روبی نماید.مادامی که این تهدیدات رفع نگردد،کشتی های مین روب که معمولاً فاقد قوه زرهی و تجهیزات دفاعی کشتی های جنگی بزرگ هستند شانس کافی برای بقا در تنگه را ندارند.
ایران می تواند موشک های ضد کشتی هدایت شونده ساحل پایه خود را در سایت های تقویت و استتار شده در سرتاسر خط ساحلی خود و جزایر ایران در تنگه هرمز[جزایر سه گانه متعلق به ایران] مستقر نماید تا مواضع نظامی[آمریکا] را مورد هجمه آتش خود قرار دهد و همزمان مواضع قلابی حمله را بعنوان تله تعبیه نماید تا ضد حملات ایالات متحده را سردرگم کند.صدها موشک ضد کشتی هدایت شونده می توانند تنگه را پوشش دهند و منتظر فرمان آتش از سوی اطلاعات جمع آوری شده توسط رادارهای ساحلی،پهبادها،شناورهای سطحی و زیردریایی ها باشند.حملات پر تعداد موشکی به همراه حملات چند محوره می توانند موشک های ضد کشتی هدایت شونده را قادر سازند تا سیستم دفاعی آمریکا را به حد اشباع و عدم تحمل بیشتر برسانند.همانند شیوه ای که ایران حملات بالستیکی خود را پی ریزی کرده،حملات پر تعداد موشک های ضد کشتی هدایت شونده با قدرت کمتر می توانند سیستم دفاعی آمریکا را فرسوده و ناتوان سازد تا راه را برای حملات توسط موشک های پیشرفته تر هموار سازد.
بعلاوه،به گفته CSBA ، ایران می تواند از مزیت گسترش منطقه درگیری برخوردار گردد:
بدون شک مستحضرید که توانایی ایالات متحده برای گسیل نیروی نظامی به یک منطقه خاص تحت تأثیر تقاضای نیرو از دیگر مناطق است.ممکن است ایران خواستار آن باشد که محدوده جغدافیایی درگیری را گسترش دهد تا توجه و منابع ایالات متحده را معطوف به نواحی دیگر کند.نایبان ایران[شبه نظامیان مورد حمایت ایران]،با کمک احتمالی نیروی عملیاتی سپاه قدس می توانند منافع آمریکا در صحنه های دیگر نبرد را مورد تهدید قرار دهند.دور از ذهن نیست که که ایران از نفوذ و ارتباط خود با حزب الله استفاده نماید تا اسرئیل را وارد معرکه کند یا از شبکه مخفی حزب الله بهره گیرد تا حملاتی را در دیگر مناطق انجام دهد.
برگردان : حسین صادقی