پونه مقیمی، روانشناس بالینی در دو متن خود به دو موضوع می پردازد که در اولین متن به موضوع دوست داشتن دیگران نسبت به ما و دوست داشتن ما نسبت به دیگران پرداخته است و در متن دوم به موضوع درگیر یک رابطه ی آزاردهنده و بی‌سرانجام و تفاوت های آن ها در هر فردی پرداخته است.

دوست داشتنِ دیگران نسبت به ما بیشتر از آن که به واقعیتِ ما ربط داشته باشد، به احتیاج، تنهایی، ناامیدی، عشق، موفقیت ها، سرخوردگی ها و خُلقِ بالا و پایینِ خودشان ارتباط دارد.

و البته همچنین است دوست داشتنِ ما نسبت به دیگران.

متن#پونه_مقیمی

گاهی ما سالها خودمان را درگیر یک رابطه ی آزاردهنده و بی سرانجام نگه می داریم تا حقیقتی را در مورد خودمان نبینیم.

این حقیقت می تواند در هر شخص متفاوت باشد.

می تواند تمایل به خود آزاری و دگرآزاری باشد.

می تواند تمایل به تنبل بودن و بی هدف بودن باشد.

می تواند تمایل به انتقام گرفتن از پدر و مادری باشد که می خواهند ما را موفق و آرام ببینند.

می تواند تمایل به تنهاییِ مزمنی باشد که ما را از قبول مسئولیت روابط سالم دور می کند.

و حتی می تواند تمایل به انتقام گرفتن از شخصی در درون خودمان باشد که می خواهد عشق و شادمانی را تجربه کند!

جمله ی " من نمی توانم از این رابطه بیرون بیایم" جمله ای ست که فقط حقیقتی در مورد خودِ ما و نگرشِ ما نسبت به زندگی را پنهان می کند.

پ.ن: حقیقت همچون موسیقی ای جاودانه در درون قلب ما در حالِ نواخته شدن است، هر چقدر هم که با جملات و افکارِ شلوغمان، درگیرِ انکارِ حضورش باشیم، باز هم آن جاست و حضور دارد.

موسیقی ای که تا زمان مرگ ادامه دارد و حتما گاهی در لا به لای توقف های ذهن، صدایش را شنیده ایم.

صدایی که به ما می گوید چه مسیری در راستای محافظت از خودمان، مسیرِ درستی ست.

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید

***