سلام نو – سرویس اجتماعی: شواهد و قرائن حاکی از ترویج یک پدیده اجتماعی خطرناک است. متاسفانه نمره ما در قبال مواجهه با این پدیده نمره پایینی است و به هیچ وجه قابل قبول نیست. خشونت؛ مساله ای که بسیاری از جامعه شناسان و روانشناسان در سالهای اخیر بیش از پیش درباره اش سخن گفته اند. طلاق، اعتیاد و بسیاری از معضلات این چنینی خیلی وقتها ریشه در ناتوانی ما در کنترل خشونت دارد.
به گزارش سلام نو، واقعیت این است یکی از مهم ترین عوامل ترویج خشونت فضای حاکم بر جامعه است. در روزهایی به سر می بریم که شرایط اقتصادی روان جامعه را به هم ریخته و فقر و بیکاری با افزایش چشمگیری مواجه بوده است. در این وضعیت افزایش نزاع خیابانی، قتل و غارت، تجاوز، اعتیاد و مسائلی از این دست اجتناب ناپذیر است. باید توجه داشته باشیم ریشه همه این مسائل جامعه است. مادامی که در جامعه فرد احساس کند حقوقش تضییع شده وابتدایی ترین مطالباتش تحقق پیدا نمی کند ناگزیر پا در مسیری می گذارد که منتهی شدنش به خشونت بعید نخواهد بود.
گفته می شود ایرانی ها آستانه تحمل پایینی دارند. درست یا غلط، پایین بودن آستانه تحمل کنش ها و تعاملات عادی مردم یک جامعه را با خشونت مواجه می کند. خشونت، خشونت را می زاید. فرضا یک درگیری جزئی بر سر یک مساله کاری عامل انتقال حس خشونت به اطرافیان طرفین است.
مقابله با بحران خشونت؛ چگونه؟
بسیاری اوقات متولیان امر از تریبون های مختلف به این مساله اجتماعی اشاره کرده اند و به آسیب زا بودن هر چه بیشتر آن در آینده اشاره کرده اند. بخشنامه های اداری گوناگونی هم در این راستا صادر شده که در سیکل معیوب اداری یا به تصویب نرسیده است یا اساسا به عرصه عمل نرسیده است. نمونه بارز آن قانون حمایت از کودک و نوجوان یا قانون تامین امنیت زنان و ... است. قوانینی از این دست برای تصویب شدن باید راهروهای پر پیچ و خم دستگاه های اداری را بالا و پایین بروند تا شاید راهی برای مصوب شدن آن پیدا شود. با این همه نگارنده بر این باور است که اساسا حل بحران خشونت با دستور از بالا محقق نمی شود. خشونت آن قدر مساله پیچیده ای هست که با هزار بخشنامه و تشکیلات سازمانی و اداری از بین نرود. البته این به آن معنا نیست که نقش دولت ها و نهادهای مسئول در سلامت روان جامعه کمتر است. برعکس در کنار لزوم ایجاد قانون های متناسب نیاز به بسترسازی برای متخصصین جامعه شناس و روان شناس وجود دارد تا زمینه بروز معضل را شناسایی کرده و راهکارهای نیز ارائه بدهند.
نسبت خشونت با سطح سواد افراد
بسیاری بحث خشونت را در ارتباط مستقیم با سطح سواد و تحصیلات افراد در جامعه می دانند در صورتی که این پیش فرض کاملا نادرست است. تحقیقات به عمل آمده حکایت از آن دارد که خشونت در جامعه هیچ ارتباطی با تحصیلات بالا یا پایین فرد یا افراد نداشته و در عین حال وضعیت مالی هم معیار مناسبی برای سنجش خشونت در طبقات مختلف اجتماعی نیست. خشونت عمدتا در کودکی افراد شکل می گیرد و در او نهادینه می شود. دقیقا به همین دلیل است که در جامعه کنونی ما به علت افزایش قابل تامل خشونت، بیم آن وجود دارد تا نسل بعد یعنی جوانانی که امروز خردسال هستند با مخاطرات جدی تری مواجه شوند.
رسانه ها در این ماجرا چه نقشی دارند؟
پدیده ها در مواجهه با پدیده خشونت هم سهم دارند هم نقش. سهم به این معنا که عملکردشان نتیجه مستقیم با افزایش یا کاهش خشونت در جامعه دارد. عملکردی که به باور بسیاری کارشناسان نه تنها مثبت نبوده بلکه در بسیاری از موارد عملا مخرب بوده است. به هر حال خود صاحبان رسانه متاثر از جامعه ای هستند که در آن زیست می کنند. اما نقش به این معنا که واسطی باشند برای شنیده شدن صدای متخصصین این حوزه توسط مردم. این نقد به رسانه ها وارد است که موضوعات اجتماعی از قبیل خشونت را آن چنان که باید و شاید واکاوی نکرده اند. امروز رسانه های اجتماعی با همه کارکردهای مثبتی که دارند و کسی نمی تواند منکرش شود به دلیل درصد نفوذش روی گروه های سنی مختلف به ویژه نوجوانان و جوانان تاثیر قابل توجهی دارد. تاثیری که به باور بسیاری از کارشناسان متاسفانه کمتر در راستای بهبود وضعیت خشونت بوده است.
درمان خشونت
گام اول پذیرش و به رسمیت شناختن معضلات موجود است. بعد از آن سیاستگذاری مناسب در سطح کلان تصمیم گیری است. تا وقتی که مسائلی از این دست در اولویت قرار نگیرد خیلی نمی توان کاری از پیش برد. اما فارغ از تاثیرات رسانه که پیش تر به آن اشاره شد بخش اعظم راهکاری که برای حل بحران خشونت یا حداقل قدم گذاشتن در مسیر حل آن ارائه شده و می شود جدی گرفتن مساله آموزش است. بحثی که همواره با دیده نشدن علت و روبرو شدن با معلول کمترین توجه به آن شده است. آموزش مهارت های فردی و اجتماعی که شامل کنترل خشم، استرس، هیجان و ... است می تواند راه صحیحی برای مقابله با پدیده خشونت باشد. ترویج نشاط در جامعه هم راهکاری است که اگر در دستور کار قرار بگیرد اجرای آن کار نسبتا آسان تری بوده و شاید زودبازده ترین روش برای بهبود روحیه مردم و کاهش خشونت باشد.