فکر میکنید چرا کار جدیدتان در میان سریالهای کمرمق ماه رمضان امسال مورد توجه قرار گرفته است؟
به گزارش سلام نو، اول اینکه کارگردان، نویسنده و تهیهکننده سابقه زیادی در برنامهسازی دارند. یک اثر نمایشی برای جذب مخاطب، به جز کارگردان و نویسنده و تهیهکننده نیاز به متن دراماتیک و گروه بازیگران خوب دارد و بدون رعایت این مولفهها سریالی موفق نمیشود. خوشبختانه این کار با قصه جذاب و پرکششی که دارد، مورد پسند مردم واقع شده است.
گریم شما در این سریال شباهت بسیار زیادی به گریم شازده در بانوی عمارت دارد و به همین دلیل برخی موفقیت این کار را مدیون شباهتهایی که به آن نقش دارد، میدانند. این نظر را قبول دارید؟
خیر؛ ارتباط زیادی ندارد چون دو مجموعه جدا از هم هستند و خیلی از مخاطبان این سریال بانوی عمارت را ندیدهاند. در مورد گریم هم معتقدم قرار نیست چهره بازیگر از کاری به کار دیگر تفاوت زیادی داشته باشد مگر اینکه ضرورت ایجاب کند. به نظرم تفاوتهای رفتاری یک کاراکتر با کاراکتر دیگر مهم است.
کاراکتر چاوش با شازده به لحاظ نوع کارکرد دراماتیکی تفاوت زیادی دارد ضمن اینکه من گریم خاصی برای این کار ندارم. اگر منظور سبیل و مو است که خب! چهره خود من است. گریم من در این سریال تفاوت زیادی با بانوی عمارت دارد. گریم من در آن سریال حدود یک ساعت زمان میبرد، جزییات داشت اما در برادر جان زمانی نمیبرد. درواقع چهره واقعی خودم است چون کار امروزی است و نیاز به گریم سنگینی ندارد. در مورد چاوش طبق صحبتها احساس شد که نیاز به تغییر زیادی نیست و همین مدل مو و سبیل برای کاراکتر فردی که در میدان کار میکند، مناسب است؛ فقط کمی سعی شد سن و سال من بیشتر شود.
از تجربه کارتان با سعید نعمتالله بگویید.
من تا به حال تجربه کار با سعید نعمتالله را نداشتم و با ادبیاتشان آشنا نبودم. او شکل و شمایل خاص خود را در نوشتن دارد.
این سبک و سیاق نوشتن و دیالوگها کار را برایتان سخت نمیکرد؟
اتفاقا جالب بود. به این دیالوگها روایتگر میگویند و البته بخشی از قصه هم دیالوگهای دراماتیک دارد. این نوع دیالوگ برای من لذتبخش است و ادبیات نمایشی ما آن را کم دارد. متاسفانه این روزها در فیلم و سریالها همه چیز شبیه به واقعیت و تقلید از واقعیت است؛ اصلا انگار معیار همین است در صورتی که واقعیت چهره زیبایی ندارد. مخاطب دوست دارد وقتی تلویزیون را روشن میکند از دنیای واقعی فاصله بگیرد و در دنیای دیگری تمرکز کند. بیشتر سریال و فیلمهای پرطرفدار در جهان هم در ژانرهای وحشت، تاریخی و تخیلی و دور از واقعیت است؛ مثل گیمآفترونز. معتقدم این جهان کمی بیشتر در کارهای آقای نعمتالله هست و باعث جذابیت میشود. این نوع ادبیات گفتاری در فیلمنامه برای بازیگر جذاب است اما سکانسهای طولانی و متنهای ٧ یا ٨ صفحهای کمی کار را سخت میکند؛ چون بسیار هم پردیالوگ است.
البته بعضی معتقد بودند که در برخی از قسمتهای سریال شما خیلی کم دیالوگتر از بقیه بودید و درواقع بیشتر تمرکزتان روی حالات رفتاری چهره است.
اتفاقا چاوش دیالوگهای طولانی دارد. چاوش هم به اندازه بقیه مونولوگ دارد؛ چون نقش اصلی است در اکثرش یا خودش هست یا اینکه توسط سایر کاراکترها در موردش حرف زده میشود. البته که در بازیگری روی رفتار بدنی و میمیک توجه دارم؛ چون به انتقال احساس کمک میکند. سعی میکنم کاراکترها را به صورت بدنی درک کنم. به نظرم یکی از تفاوتهای این نقش با نقشم در بانوی عمارت در رفتار جسمانی، زبان بدن، ریتم و تنفس آن است.
چرا نقش چاوش را انتخاب کردید؟
من همیشه با نقشهای منفی مشکل دارم؛ چون معتقدم بازیگر نباید در حین بازی هیچ قضاوتی نسبت به نقش داشته باشد. یکی از دلایل انتخاب آن هم ایجاد چنین چالشی برای خودم بود تا ببینم چطور میتوانم ابداعی در زمینه عدم قضاوت نسبت به کاراکتر را داشته باشم. وقتی کاراکتر در نظرمان بد است، آن را بد هم بازی میکنیم و مخاطب حس بدی نسبت به او پیدا میکند. چاوش با اینکه مثبت نیست سعی کردم عدم قضاوت صورت سیال برای تماشاگر هم به وجود بیاید؛ اینطور نباشد که با دیدن چند سکانس بگوید آدم بد مطلقی است. رویکردم برای خلق اثر این بود که انسانی با تمام وجوه مثبت و منفی را نشان دهم.
شاید موفق هم بودهاید؛ چون تماشاگر قضاوت قطعی بر منفیبودن نقش ندارد و در قسمتهایی چاوش را یک شخصیت خاکستری میبیند.
این شخصیت اول از همه یک انسان است. درواقع تقسیمکردن انسانها به بد و خوب عادت غلطی است؛ در حالی که انسان عادی مجموعهای از تمام خصیصهها است. ممکن است در یک موقعیت اشتباه کند و در موقعیت دیگر کار خوبی انجام دهد. چاوش هم اینطور است، یک جا از زندگی حقخوری کرده اما در جای دیگر برای زندهماندن کارگر افغان به او کمک میکند در حالی که میتواند او را در جایی رها کند تا به دردسر نیفتد. همه آدمها در موقعیتهای مختلف واکنشهای متفاوتی دارند مگر کاراکتری که با ویژگیهای روانی خاص و رواننژندی دچار خباثت باشد. چاوش چنین کاراکتری نیست، او در موقعیتی گیر افتاده است و منطق خود را برای کارهایش دارد. میگوید اگر این کار را نمیکردم همه با مشکل مواجه میشدیم از طرفی کریم بوستان هم خوب مطلق نیست و در موقعیتهایی دچار لجبازی میشود و همین کشمکشها بیننده را همراه میکند.
چقدر از آن چیزی که حالا در بازی و کاراکتر از چاوش میبینیم، ایده خودتان بود؟
معمولا کلیات کاراکتر بین گفتوگوهای نویسنده، کارگردان و بازیگر شکل میگیرد. همه در آن شریک بودیم؛ از لباس پوشیدن، نوع گریم گرفته تا لحن و نحوه راه رفتن. بخشی از درآوردن نقش در نوع ریتم، تنفس یا نوع نگاهکردن مربوط به بازیگر است و در حوزه کارگردان نیست؛ درباره من هم همینطور بود و اگر هر بازیگر دیگری نقش را بازی میکرد حتما شکل دیگری بود. من در خودم جستوجو میکنم و ابعادی از آن شخصیت را در خود پیدا میکنم تا وارد نقش کنم؛ درواقع سعی میکنم کاراکتر را زنده کنم و مطمئن هستم مخاطب با آن ارتباط برقرار میکند چون طبیعی است. البته بعضی فکر میکنند طبیعی بازیکردن همان شباهت به واقعیت است اما از نظر من طبیعیبودن یعنی در هر فیلمی، در شکل و شمایل آن طبیعی باشیم؛ نه در شکل و شمایل واقعی.
درنهایت خودتان از نتیجه راضی هستید؟
واکنشها تا امروز جالب و خوب بوده است؛ مردم با کاراکتر ارتباط برقرار کردند. البته من هیچ وقت از کار خودم راضی نیستم و همیشه میگویم کاش طور دیگری عمل میکردم. این طرز فکر به من انرژی میدهد که برای کارهای بعدیام خود را ارتقا دهم.
شما سالها بازیگر تئاتر بودهاید و حالا وارد تلویزیون شدهاید، کدام یک برای شما جذابتر است؛ تئاتر یا تلویزیون؟
برای من کار خوب جذابیت ایجاد میکند، تعصب خاصی روی یک رسانه خاص ندارم. در این ٢٠ سال که تئاتر کار کردم هم که همه کارها برایم لذتبخش نبود. قبل از بانوی عمارت هم در تلویزیون کارهایی انجام داده بودم اما نقشهای جدی نبوده است و آنها را هم دوست ندارم و از آنها نام نمیبرم. در کل انتخابهای سختگیرانهای دارم، متن، کارگردان، نویسنده و تک تک جزییات برایم در انتخاب مهم است.
پیشنهاد جدید هم دارید؟
چند فیلمنامه به دستم رسیده است اما هنوز جواب ندادهام میخواهم کمی استراحت کنم؛ چون دو سال است که در حال کارکردن هستم و حتی بعد از بانوی عمارت هم فرصت استراحت پیش نیامده است. بعد از استراحت احتمالا در شهریور ماه دوباره کار را شروع میکنم./برترین ها