سلام نو – سرویس بین الملل: الیزابت وارن یا جو بایدن یا حتی برنی سندرز، هر روز یک نفر به عنوان گزینهای که قرار است ترامپ را از کاخ سفید بیرون کند مطرح میشود. یک روز میگویند وارن زن، چپ و پیشرو است پس رای زنان، بخشی از دمکراتهای چپ و جوانان را دارد.
یک روز از سندرز و رکوردشکنی کمپینش در جمع آوری کمک مینویسند و میگویند اوست که با افکار سوسیال و کمپین جوان و پویایش قرار است ترامپ را زمین بزند.
دست آخر هم از جو بایدن میگویند که با سابقه خوبش در میان دمکراتها اجماع آنان و حمایت سندرز را داد و حتی رای بخشی از جمهوری خواهان دست چپی را هم دارد.
واقعیت چیست و کدام یک از بیست و چند نامزد دمکرات به فینال میرسد و هیولایی به نام دونالد ترامپ را مغلوب کرده و بر کرسی ریاست جمهوری تکیه میزند؟ واقعیت این است که انتظار شکست ترامپ را کشیدن و این آرزو را داشتن اصلا محال نیست ولی این که منتظر شکست ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا باشیم و روی آن برنامه ریزی کنیم کار غلطی است.
شانس بالای ترامپ برای پیروزی بر رقبا
ترامپ همین اواخر توانست نمودار محبوبیت خود را به 46 درصد برساند، عددی که برای رییس جمهوری در سال آخر ریاست جمهوری قابل قبول است. اما مسئله تنها محبوبیت ترامپ نیست. او هرچقدر برای جهان ناخوشایند و غیرقابل تحمل است برای بخشهایی از جامعه آمریکا به شدت مفید بوده.
به نوشته پایگاه خبری هیل بازار کار آمریکا در ماه آوریل 2019 با اضافه شدن ۲۶۳ هزار شغل جدید، فراتر از انتظار عمل کرده و نرخ بیکاری در آمریکا به پایینترین سطح خود در ۵۰ سال اخیر رسیده و میزان رشد تولید ناخالص داخلی نیز در سه ماهه اول سال ۲۰۱۹ رشد ۳.۲ درصدی را نشان داده است.
همچنین بازارهای مالی نیز در حال رفتن به سمت تجربه رکوردهای جدید بعد از اوضاع ناگوار سال ۲۰۱۸ هستند و دستمزدها نیز در آمریکا بعد از سالها درجا زدن، رو به رشد است.
هرچند دمکراتها این دست آوردها را حاصل تجربه مثبت دوران اوباما میدانند و کارشناسان نیز گمان میکنند که اثرات این چنین کوتاه مدت باشند ولی اینها جلوی ترامپ را برای مانور دادن روی موفقیتهای اقتصادی این چهار سال نمیگیرد.
از سوی دیگر در یک نظرسنجی که به تازگی صورت گرفته مشخص شد که حدود ۵۳ درصد آمریکاییها مخالف عملکرد ترامپ هستند اما در یک نظرسنجی شبکه سیانان ۵۶ درصد پاسخگویان گفتند که سوابق اقتصادی ترامپ را تأیید میکنند و این، میزان بالایی برای ریاست جمهوری او است. این نشان میدهد ترامپ باوجود عدم محبوبیت به عنوان رییس جمهوری کارآمد شناخته میشود.
دمکراتها شانس دارند، اما نه آن قدرها!
با این تفاسیر دمکراتها باز هم بازیگران از پیش باخته این رقابت نیستند و برای پیروزی خود شانس جدیای قائل هستند، چنان چه در دور پیش نیز آنان رای عمومی را به دست آوردند ولی در رقابت آرای الکترال از ترامپ شکست خوردند. حالا نیز آنان در پی این هستند با حفظ پیروزی 2016 این پیروزی را به آرای الکترال هم تعمیم دهند، اتفاقی که غیر ممکن نیست.
مسئله بعدی این است که آمار اقتصادی فعلی ترامپ در حوزههای مختلف از جمله ایجاد شغل بهتر از دوره اول اوباماست و اوباما با آن آمار رییس جمهور شد و حال دور از ذهن نیست که ترامپ با آمار اقتصادی بهتری بتواند موفقیت اوباما را تکرار کند.
نکته دیگر این است که ترامپ نماینده صداهای خاموش جامعه آمریکا است و سفید پوستان، کشاورزان، مذهبیها، ملیگراها و کسانی که به واسطه پیشرفت تکنولوژی کار خود را از دست داده بودند ترامپ را نماینده خود میدانند، قشرهایی که قربانی مدرنیته، برابری خواهی و دموکراسی بودند با شمشیر دمکراسی علیه خودش قیام کردند و اکنون نماینده خود را در کاخ سفید میبینند و برای حفظ او در این مسند از هیچ کار دیگری کوتاهی نمیکنند.
از سوی دیگر از سال ۱۹۳۳ فقط بوش پدر، جیمی کارتر، و جرالد فورد نتوانستهاند برای بار دوم قدرت را در دست بگیرند و در مجموع تمام ده رییس جمهور مهم آمریکا توانستند حضور دو دورهای خود در کاخ سفید را تضمین کنند و به نظر میرسد دونالد ترامپ نیز با تمام فراز و فرودها بتواند نامزد دمکراتها را شکست دهد، هرچند شکست ناپذیر نیست و اخراج از کاخ سفید محال نیست.
جدیترین عاملی که یک رییس جمهور را تک دورهای میکند مسئله اقتصادی، جایی که ترامپ قویتر از همیشه است. در دوران حضور جورج بوش پدر دیوار برلین فرو ریخت و او به دنبال جنگ اول خلیج فارس محبوبیت او افزایش یافت ولی اقتصاد تبدیل به پاشنه آشیل بوش پدر شد. بحران اقتصادی طولانی موجب شد بوش مالیاتها را بالا ببرد مسئلهای که به مشکلات داخلی او با جمهوریخواهان افزود و از جمله دلایل اصلی باخت او در انتخابات سال 1992 در برابر کلینتون جذاب بود.
با این تفاسیر هرچند شکست ترامپ غیرممکن نیست و شاید چهرهای مثل بایدن بتواند آرای الکترال را هم به دست بیاورد و عمر ریاست جمهوری ترامپ را کوتاه کند ولی حساب باز کردن روی تک دورهای شدن ترامپ برای نتظیم سیاستهای کلان کشورها و سازمانها اشتباهی است که هزینههای بسیاری در پی خواهد داشت.