«مشکلاتی که ایجاد شده به دلیل مدیریت نامناسب سدهاست. وقتی از قبل جبهه بارانزا در کشور پیشبینی میشود چرا طراحان و بهرهبرداران سدهای کشور حساب و کتاب دقیق نمیکنند که چقدر از آب سدها را باید رها کنند تا برای مردم چنین مشکلاتی ایجاد نشود؟»
به گزارش سلام نو،حجم بالای آب دریاچه کرخه ترس به جان آدم میریزد. هفت میلیارد متر مکعب آب شوخی نیست؛ حدود ۳۵ برابر سد کرج و کمی بیش از سه برابر دریاچه امروز ارومیه و مصرف یک سال آب شرب کل کشور. داریم فقط درباره کرخه حرف میزنیم، دز و بقیه سدهای خوزستان جای خود. ۸۰ میلیارد مترمکعب بارندگی داشتیم و آنچه اندوختیم و آنچه هدر دادیم، عملاً تبدیل به تهدید بزرگی شد. میتوانید تصور کنید درباره چه حجمی از آب حرف میزنیم و آیا میدانید درست در همین روزها خشکسالی در کرمان و فلات مرکزی ایران بیداد میکند؟
چه کسی است که نداند سیل چه بر سر مردم گلستان و لرستان و خوزستان آورد. آیا از خودتان پرسیدهاید قبل از وقوع این سیلهای ویرانگر نمیشد فکری به حال این همه آب کرد یا نه؟ آیا حکمرانی آب و قانون توزیع عادلانه آب بخوبی در کشور اعمال میشود؟ آب در زاگرس میانی و جلگه خوزستان چنان بالاست که جان و مال مردم را تهدید میکند و بعد از فرسایش میلیونها تن خاک به دریا میریزد. آیا با همین آب نمیشود فلات مرکزی را از تشنگی رهانید؟ کارشناسان میگویند حالا دیگر چارهای نیست و از دست کسی کاری برنمیآید. عدهای میگویند چه خوب که سدها ساخته شد وگرنه خوزستان با رودهای بزرگ دز و کارون و… که جای خود دارد، اصلاً ایران را آب میبرد. برخی هم میگویند وای از این بحث سدسازی و انتقال بین حوضهای و مافیای آب که فرصت را غنیمت شمرده. آنهایی که از این همه هدر رفت آب و خشک ماندن فلات مرکزی دلنگران و پریشانند، از انتقال آب حرف میزنند و در مقابل عدهای آن را به هم ریختن محیط زیست و اکوسیستم میدانند. چاره چیست؟ اگر شما هم هر کدام از این پرسشها و دلنگرانیها را دارید، میتوانید جواب برخی پرسشهایتان را در گفتوگوی ما با کارشناسان این حوزه بگیرید.
مدیریت آب نداریم
«مشکلاتی که ایجاد شده به دلیل مدیریت نامناسب سدهاست. وقتی از قبل جبهه بارانزا در کشور پیشبینی میشود چرا طراحان و بهرهبرداران سدهای کشور حساب و کتاب دقیق نمیکنند که چقدر از آب سدها را باید رها کنند تا برای مردم چنین مشکلاتی ایجاد نشود؟ الان زندگی مردم دو استان ما برباد رفته در حالی که اگر آب این سدها در پایین دست با دبی کم و به موقع رها میشد، چنین خساراتی وارد نمیشد.» اینها را دکتر هوشنگ قمرنیا، استاد دانشگاه رازی کرمانشاه و مدرس مهندسی آب در گفتوگو با ما میگوید و از مدیریت نامناسب سدها در کشور انتقاد میکند.
این استاد دانشگاه معتقد است اگر آبها در زمان مناسب و با این دبی بالا رها نمیشد چنین اتفاقات تلخی را شاهد نبودیم: «مسئولان الان میتوانند فقط با مدیریت عدم نفوذ آب به اراضی کشاورزی و خانههای مسکونی فکری به حال سیل کنند. حجم آب آنقدر بالاست که نمیشود به چیزی فکر کرد. ۸۰ میلیارد مترمکعب بارندگی داشتهایم بنابراین ما در کشور کمبود آب نداریم بلکه سو مدیریت داریم. افراد متخصص سر کار نیستند و از نظرات کارشناسان، متخصصان و پیمانکارهای خوب استفاده نمیشود.»
او اشاره میکند هیچ وقت درباره مشکلات اینچنینی به او و همکارانش مراجعه نشده است: «همکاران من در دانشگاه تبریز دو سال پیش درباره آق قلا هشدار دادند که زیر آب میرود الان مقالهاش موجود است. چه کسی توجه کرد؟ مدیریت منابع آب در کشور ما معنا ندارد، این حرف مرا به همه بگویید. وقتی جاده میسازند و دو زیرگذر برای هرزآب نمیگذارند این چه معنایی دارد؟ این جاده را چه مشاور و پیمانکاری تأیید کرده؟ مگر زندگی مردم به همین راحتی به دست آمده که الان میگویند ترکش کنید؟ زندگی که حاصل سالها تلاش مردم است.»
دکتر قمرنیا اضافه میکند: «حرف اول و آخرم این است که در کشورمان مدیریت آب نداریم. مثلاً سد و ایستگاه پمپاژ آن برای تأمین آب شرب یک شهر ساخته میشود اما بعدش تازه میفهمند آب آن شهر آرسنیک دارد. نباید مشاور این طرح مورد سوال قرار بگیرد؟ یا مثلاً در سد گتوند که بدون مطالعه روی تپههای نمکی ساخته شد، چه کسی پاسخگوست؟ ۵۵۰ هزار هکتار اراضی خوزستان را به شوری و نابودی کشاند و ۴ میلیون درخت خرما را از بین برد، چه کسی جوابگوست؟ الان سدی در شمال ساخته میشود که مخزن سد روی زبالهدانی صد ساله آن منطقه قرار دارد. اینها همه نشان دهنده دست مافیای آب در کشور است.»
از قمرنیا میپرسم اما با این بحثها چقدر میتوان جلوی سدسازی را گرفت و آیا او هم معتقد است سدسازی اشتباه است یا اینکه مدیریت سدسازی در کشور نیاز به تحول دارد؟ میگوید: «آنها که میگویند سدسازی اشتباه است، اشتباه میکنند. چون بارانها در فصل مشخصی میآیند و اگر اجازه دهیم از دستمان خارج شوند، آبی برای کشاورزی، شرب و صنعت نخواهیم داشت. بنابراین سدها باید ساخته شوند اما توسط متخصصان و در جای خودش. بعد از ساخته شدن سد هم آب مورد نیاز محیط زیست باید در پایین دست رها شود. وقتی آبها رها شوند، مشکلی ایجاد نمیشود. ولی شرط اصلی این است که سد سر جای خودش ساخته شود و مشاوران خبره طراحیاش کنند.»
آیا این روزها که حجم زیادی از آب در مناطق مختلف کشور ذخیره شده نمیتوان به انتقال بین حوضهای فکر کرد و فلات مرکزی کشور را از بیآبی نجات داد؟ آیا این خودش نوعی مدیریت آب نیست؟ قمرنیا میگوید: «در این زمان حساس نمیتوانیم به انتقال آب فکر کنیم اما این انتقال طبق رعایت قوانینی امکانپذیر خواهد بود.» قواعدی که او این گونه برمیشمارد: «طبق قانون اساسی کشور چند موضوع در این باره باید لحاظ شود اول آنکه آن منطقه خودش پتانسیل استفاده از آب را نداشته باشد، دوم آنکه برای منطقهای که آب در آن هست انتقال آب هیچ تبعات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نداشته باشد همچنین منافعی که ایجاد میشود باید هم برای جایی که آب از آن برداشته میشود و هم جایی که آب به آن تعلق میگیرد یکسان باشد. برای مثال درغرب کشور حدود سه میلیون هکتار زمین وجود دارد و بیکاری هم آمار بالایی دارد و آب هم براحتی جابهجا میشود چرا نباید خود مردم از آن منطقه استفاده کنند؟ الان همه مسائل دست به دست هم داده و این مسأله تحت تأثیر عوامل متعددی قرار گرفته است.»
سدسازی و مهار سیل
مهندس فرحبخش، مدیر پروژه آبرسانی شهرهای شمالی استان کرمان از سد خرسان ۳ کارون با اشاره به اینکه انتقال بین حوضهای آب در کاهش سیلابها موثر نبوده و انتقال بین حوضهای هیچ تأثیری در کاهش یا افزایش خسارات ناشی از سیل ندارد، میگوید: «ایجاد سد در طول مسیر میتوانست جلوی سیلاب را بگیرد یا تعویق ایجاد کند که البته در سیل اخیر تا حدی این کار انجام شد.» اما به عقیده او با توجه به افزایش بارندگیهای این روزها انتقال بین حوضهای آب توجیه پذیرتر است: «در اوج سیل و بارشها ما در کرمان کمترین حجم بارندگی را داشتیم و در چهارمحال و بختیاری بیشترین بارندگی را. بنابراین با توجه به همه اینها امکان طرح این موضوع و توجیه انتقال بین حوضهای مهیا شده است.» او که مدیریت پروژه انتقال آب از سد خرسان ۳ به شهرهای شمالی استان کرمان را برعهده دارد - پروژهای که هنوز روی کاغذ است- تأکید میکند: «سدسازی در کاهش آسیبهای سیل اخیر موثر بوده و اگر این سدها نبودند در ایران فاجعهای به وجود میآمد که غیر قابل جبران بود. اگر این آبها ذخیره نمیشد و با آن دبی بالا وارد شهرهای خوزستان میشد، راه حلی برای جلوگیری از ورود سیلاب نبود. واقعاً میتوانم بگویم سدها کاهش دهنده واقعی خسارات ناشی از سیل بودند.»
مدیریت صفر و صدی آب
تغییر اقلیم چقدر در مدیریت آب کشور لحاظ شده؟ چقدر سدسازان ما بر این باور بودهاند که در این شرایط باید تغییرات آب هوایی در پروژههایشان دیده شود؟ آیا تغییر اقلیم به معنای پایان خشکسالی در کشور و آغاز ترسالی است؟ راستی برای ذخیره کردن این همه آب و تغذیه آبخوانها چه ایدههایی دارند؟
دکتر بابک ابراهیمی، مدیر برنامهریزی شرکت آب منطقهای اصفهان در این باره میگوید: «ایران در خاورمیانه قرار گرفته و ماهیت منطقه این است که خشکسالیهای متعدد دارد و یک سالهایی هم مثل امسال ترسالی میشود. بنابراین ما چارهای جز ذخیره آب در سالهای تر برای استفاده از آن در سالهای خشک نداریم. امسال ورودی سد زاینده رود تا ۶۰۰ - ۵۰۰ مترمکعب بر ثانیه بالا رفت که میتوانست به راحتی پلهای تاریخی و بناهای سر راه را نابود کند. اما ما آن را کنترل کردیم و کسی در اصفهان متوجه نشد وگرنه قطعاً در این شهر هم سیل میآمد. تصور کنید ۶۰۰ مترمکعب به اضافه آب میان حوضهای که میشود ۷۰۰ مترمکعب بر ثانیه ناگهان حرکت کند. در حالی که ما آن را کنترل کردیم. یعنی مخزن سد خالی بود و ذخیره شد.»
او معتقد است مدیریت آب در کشور ما صفر و صدی است: «خیلیها میپرسند آیا سدسازی خوب است یا نه؟ درباره آبخیزداری هم همین ایدهها را داشتهایم. اما اگر آبخیزداری در حوزه کارون انجام میشد، میتوانست پیک سیلاب را بگیرد. مثلاً سیلابی که طی دو روز از این منطقه رد شد، با دبی کمتر در ۱۰ روز رد میشد. درباره زاینده رود هم همین طور است با بندهای انحرافی میتوانند جلوی سیلاب را بگیرند و بعد با تأخیر رهایش کنند. پس این تصور هم که سدسازی بد است، مبانی فکریاش اشکال دارد. چون ما یک کشور خشک هستیم و ممکن است چند سال خشک را پشت سر بگذاریم. نمیشود که این چند سال خشک را نادیده بگیریم.»
به گفته او، امسال تولید آب منطقه زاگرس ۲۵ تا ۲۶ میلیارد بوده که ۲۳ میلیاردش را سدها ذخیره کردهاند و میتوانیم درباره انتقال آب صحبت کنیم مثلاً اگر سد بهشت آباد یا کوهرنگ ۳ ساخته شده بود به راحتی میتوانستیم یک و نیم میلیارد از آبی که سمت خلیج فارس رفته کنترل کنیم و به فلات مرکزی برگردانیم. خوزستان هم به این آب نیاز نداشت و میتوانستیم آن را تدریجاً به فلات مرکزی تزریق کنیم. اما ترس اهالی پایین دست این است که این مسأله تبدیل به یک حق همیشگی شود که البته این هم نگرانی بجایی است. به گفته ابراهیمی اگر نگاهمان به طرحهای انتقال آب این باشد که آب اضافه مبدأ را منتقل کنیم، آن وقت این طرحها توجیه اقتصادی، فنی و مهندسی خواهد داشت و فلات مرکزی هم از بیآبی نجات خواهد یافت. حل این مسأله نیازمند تعامل قوی مدیریتی بین استانهاست.
ابراهیمی در پاسخ به این سوال که آیا قبل از این سیلابها پیش بینی چنین حجمی از آب پشت کرخه امکانپذیر بود یا نه و چرا فکری به حال آن نشد، میگوید: «به خیلی چیزها فکر نشده. پایه پلهایی که در گذشته آنجا ساخته شده هم ارتفاع، هم قدرت و هم فاصله مناسب را نشان میدهد؛ این موضوع نشان میدهد پدران ما میدانستند چنان سیلابهایی روزی از منطقه رد میشود اما ما پلهایی ساختیم که این سیلها را تحمل نکردند. شاید جامعه مهندسی ما تغییر اقلیم را باور نکرده یا فکر کردهاند که در خشکسالی شاهد چنین سیلهایی نخواهیم بود. ما با پدیدهای به نام گرمایش زمین روبهرو هستیم و کسی هم منکرش نیست اما این گرمایش و تغییر اقلیم به معنای خشکسالی نیست و گاهی موجب بارش و سیلاب میشود. دادههای سازمان هواشناسی نشان میداد که چنین سیلی در خوزستان رخ میدهد اما کمی اعتماد هم به این دادهها لازم بود تا بتوانیم با دقت بیشتری عمل کنیم.»
سدها لبریز میشوند و زندگیها را تهدید میکنند اما آبخوانهای زیر زمین خالی است. در کرمان و یزد دشتهای تشنه در خود فرو میریزند و منبع آب پایداری برای نوشیدن نیست. قانون اساسی آب را ملی و تحت حاکمیت دولتها میداند و مهمترین وظیفه دولت را نیز تقسیم عادلانه آن برمیشمارد. آیا با انتقال بین حوضهای نمیتوان هم مانع هدر رفت آب شد، هم از طغیانگریهای آن کاست و هم مانع از بین رفتن تمدن فلات مرکزی شد؟ آیا نمیشود به همان اندازه که سیل جاری میشود، پیش از آن با همان تأسیسات نصفهنیمهای که وجود دارد، آب را منتقل کرد؟
روزنامه ایران/