به طور خلاصه آکوآمن را میتوان فیلم با محتوا و فرمی متفاوتی در جهان ابر قهرمانها تعریف کرد، فیلم کلاسیک، فانتزی و پرتحرک و مهیج که با درخشش بازیگرانش همراه است.
قدم گذاشتن به عمق چند صدمتری دریا و تصویرسازی از آتلانتیس، ساکنان آن و همهی عناصر افسانهای به خصوصی که در نقطه به نقطهاش به چشم میخورند، اصلا کار راحتی نیست و این موضوع، نقش به سزایی در پروسهی ساخت «آکوامن» ایفا کرده است. به این دلیل که تقریبا اکثر آثار لایو اکشن ابرقهرمانی محبوب برای ما، فیلمهایی بودهاند که تا جای ممکن، روی واقعگراییشان تاکید دارند و حتی در تخیلیترین حالتشان، نهایتا زندگی روی یک سیارهی دیگر با مردمان پیشرفتهتر و تکنولوژیهای ناشناخته را نشان میدهند.
این وسط اما «آکوامن» انقدر پا به محیط تخیلی گستردهای میگذارد و انقدر جهانش را متفاوت با هر چیز واقعگرایانهای به تصویر میکشد که شاید بیشتر از یک فیلم ابرقهرمانی، بتوان آن را یک اثر فانتزی خطاب کرد. اثری که در تصویرسازیهایش هم تماما فانتزی است و ابدا تلاشی برای تبدیل شدن به یک قصهگویی سینمایی باورپذیر، به خرج نمیدهد. نتیجه هم میشود آن که چه در اکشنها، چه در حرکتهای دوربین و چه در شخصیتپردازی کاراکترها، عدهای Aquaman را زیر سوال میبرند و عدهای هم آن را حداقل از منظر بصری، متفاوت با بسیاری از فیلمهای ابرقهرمانی دیدهشده تا امروز، خطاب خواهند کرد. این وسط، آنچه که نمیتوان از خیر ستایش کردنش گذشت، دوربین دان برجس است که تحت قاببندیهای جیمز وان، هویت فیلم را در آغوش میکشد و بدون ترس، مدام به خلق سکانسهایی متفاوت با عادتمان هنگام دیدن فیلمهای مشابه، ادامه میدهد.
Aquaman قبل از آن که داستانی برای روایت کردن داشته باشد، جهانی برای نشان دادن به مخاطبش مییابد. همین هم سبب میشود که با درک مدل داستانی فیلم، سعی کند ریتم را واقعا در بسیاری از دقایق، تنها و تنها به کمک فیلمبرداری، تدوین، موسیقیها و مدیریت تکتکشان با کارگردانیاش، تحویل تماشاگر دهد. به همین خاطر، فیلم سکانسهای تعقیبوگریزگونهای را مییابد که نمیتوان دوستشان نداشت و در هر حالتی، به تماشاگر انرژی میبخشند
«آکوامن» خودش هم میداند که برای طرفداران پروپا قرص فیلمهای ابرقهرمانی، از ریشههای داستانی یا مثلا ضد قهرمان سازیهای متفاوت و شوکهکنندهای بهره نمیبرد و احتمالا برخی از نقاط کلیدی داستانش، حتی قبل از این که شروع به تماشای آن کنیم، قابل پیشبینی به نظر میآیند. ولی همانطور که گفتم، فیلم حداقل خودش را گول نمیزند و اینها را به درستی میپذیرد. پس تمرکزش را هم میگذارد روی ساخت پله به پلهی موارد جایگزینی که بتوانند جای خالی برخی از نداشتههای داستانیاش را پر کنند و اذهان علاقهمند به داستانهای فانتزی و ابرقهرمانی را از تلاش برای پیدا کردن تک به تک عیوب فیلمنامهاش دور نگه دارند؛ مثل جنون به خرج دادهشده در ساخت آتلانتیس و دقت صورتگرفته در انتخاب امبر هرد و جیسون موموآ به عنوان بازیگرانی که شیمی دوستداشتنی و قابل قبولی را به مرکز قصهگویی فیلم، میافزایند.
در وصف ضعف اکثر شخصیتپردازیهای صورتگرفته در فیلم، همین بس که مخاطب در نیمی از دقایق آن، باید کاراکترها را صرفا بر اساس ظاهرشان بسنجد
جیمز وان کارگردان تازهکاری نیست و از همان لحظهی استخدامش برای این پروژه، میشد حضور چنین تصمیمگیریهای هوشمندانهای برای بنا کردن داستان در «آکوامن» را احساس کرد. ولی باز هم نتیجه، بهتر از چیزی که شخصا انتظارش را میکشیدم، از آب درآمده است. Aquaman فیلمی با شخصیتپردازیهای لایق انتقاد و تصویرمحور است. به این معنی که بیشترین پرداخت به کاراکترها از سوی سازندگانش را میتوان در ظاهر، مدلِ اجرا، لباسها و گریمهای آنها یافت. پس تکتک این موارد، برای انتخاب شدن نیاز به دقت جدی و بسیار زیادی داشتهاند. چرا که مخاطب قرار است در نیمی از فیلم، شخصیتها را بر اساس ظاهرشان بسنجد. و چه از این بهتر که سازندگان در تکتک این قسمتها، بهترین عملکردشان را نشان دادهاند و فارغ از توجه کامل به هر چیز جزئی که روی تصویرسازی نهایی اثر میگذارد، بازیگران کاملا بهجایی را هم برای نقشها انتخاب میکنند.
یکی از بهترین ویژگیهای «آکوامن» که سطحی بودن و تعادل نداشتن سرعت روایت داستانش را از مقابل چشمانتان آنطرفتر میبرد و به بیننده شانس لذت بردن از تصاویری را که برای دیدنشان وقت گذاشته است میدهد، تنوع بسیار بالای فیلم از نظر بصری، از اولین تا آخرین دقیقه است. لوکیشنها، لباسها، وضعیت آبوهوایی، اشکال خاص دشمنان و موجودات فانتزی، سلاحها، انفجارها، گریم بازیگران و هر چیز دیگری که میتوانید فکرش را بکنید، در طول فیلم تغییر مییابند. طوری که یکی از این تغییرات واضح، حضور شخصیت اصلی در ابتدای فیلم درون یک زیردریایی و در اواسط قصه، داخل یک هواپیما است. آن هم هواپیمایی که بالای بیابان پرواز میکند تا سطح این تفاوت را به حداکثر ممکن برساند. جیمز وان اینگونه باعث میشود که مخاطب فیلمش را پس نزند و به سختی موقع دیدن آن، تصویرسازیهایش را دوست نداشته باشد.
تازه استفاده از عنصر تفاوت، تنها روش سازندگان برای خلق تصاویر نیست. بلکه در کنار فیلمبرداریهای جسورانهای که راجع به آنها صحبت کردهایم، بیپروایی اثر در زدن به دل دنیای ماهیهای دانشمند، اختاپوسهایی که طبل جنگی مینوازند و میدان مبارزهی گلادیاتوری به خصوصی که در عمق آب و بالای اقیانوسی از مواد مذاب بنا شده است نیز، یکی از نکات مثبت ساخت سکانسها در Aquaman به شمار میرود.